نعمتهای جسمانی و لذت در بهشت

ورود به بهشت همان روز جشن مؤمنان است، پس در بهشت قدحهای زرین و سبوهایی را که تنگهای بلور است بر مؤمنان می گردانند، و در بهشت هر چه نفسها آرزو کند از انواع لذت بخش ها، از حور تا غلمان و تا گوناگون خوراکها و شراب گوارا و حریر، و آنچه دیدگان از آن لذت برد وجود دارد، پس همه چیز زیبا و دلرباست، خداوند به دو نعمت از نعمتهای بهشتی اشاره می کند که تمام نعمتهای مادی و معنوی جهان در آن جمع است می فرماید: «و فیها ما تشتهیه الأنفس و تلذ الأعین؛ در بهشت آنچه دل می خواهد و چشم از آن لذت می برد موجود است.» (زخرف/ 71) به گفته مرحوم طبرسی در مجمع البیان اگر تمام خلایق جمع شوند تا توصیف انواع نعمتهای بهشتی را کنند هرگز قادر نخواهند بود چیزی بر آنچه در این جمله آمده بیفزایند. چه تعبیری از این زیباتر و جامعتر؟ تعبیری به گستردگی عالم هستی، و به وسعت آنچه امروز در ذهن ما می گنجد یا نمی گنجد، تعبیری که مافوق آن تعبیری نمی توان یافت.
جالب اینکه مساله خواست دل از لذت چشم جدا بیان شده است، و این جدایی پر معنی است: آیا از قبیل ذکر خاص بعد از عام است؟ از این جهت که "لذت نظر" اهمیت فوق العاده ای دارد که از لذات دیگر برتر و بالاتر است، یا از این نظر که جمله "ما تشتهیه الانفس" لذات ذائقه و شامه و سامعه و لامسه را بیان می کند، ولی جمله تلذ الاعین بیانگر لذت چشم است؟ بعضی نیز عقیده دارند که جمله "ما تشتهیه الانفس" اشاره به تمام لذات جسمانی است، در حالی که جمله "تلذ الاعین" بیانگر لذات روحانی است، چه لذتی در بهشت بالاتر از اینکه انسان با چشم قلب به جمال بی مثال پروردگار نگاه کند که یک لحظه آن از تمام نعمتهای مادی بهشت برتر است. بدیهی است هر قدر شوق یار بیشتر باشد لذت دیدار بیشتر است.

سؤال:
در اینجا سؤالی برای مفسران مطرح شده است، و آن اینکه آیا عمومیت و گسترش مفهوم این آیه دلیل بر این است که اگر مطالبی را که در دنیا حرام است در آنجا تقاضا کنند خداوند به آنها می دهد؟

پاسخ:
طرح این سؤال در حقیقت به خاطر عدم توجه به یک نکته است و آن اینکه محرمات و زشتیها در حقیقت همچون غذایی است نامناسب برای روح انسان، و مسلما روح سالم اشتهای چنین غذایی نمی کند، و این ارواح بیمار است که گاه به سموم و غذاهای نامناسب متمایل می شود. بیمارانی را می بینیم که در هنگام مرض حتی تمایل به خوردن خاک و یا اشیاء دیگری از این قبیل پیدا می کنند، اما به مجرد اینکه بیماری بر طرف شود آن اشتهای کاذب ساقط می گردد، آری بهشتیان هرگز تمایل به چنان اعمالی پیدا نخواهند کرد، چرا که تمایل و کشش روح نسبت به آنها از ویژگیهای ارواح بیمار دوزخی است. این سؤال شبیه چیزی است که در حدیث وارد شده است که یک اعرابی نزد پیامبر (ص) آمد و عرض کرد آیا در بهشت شتر هم پیدا می شود؟ زیرا من بسیار به شتر علاقمندم!
پیامبر (ص) که می داند در آنجا نعمتهایی است که با وجود آن، مرد اعرابی شتر خود را فراموش خواهد کرد، در پاسخ با عبارتی کوتاه و پرمعنی می فرماید: «یا اعرابی ان ادخلک الله الجنة اصبت فیها ما اشتهت نفسک و لذت عینک؛ ای اعرابی اگر خدا تو را وارد بهشت کند آنچه دلت بخواهد و چشمت از دیدنش لذت برد در آنجا خواهی یافت.» و به تعبیر دیگر آنجا عالمی است که انسان کاملا با واقعیتها هماهنگ می شود و به گفته شاعر:
آنچه بینی دلت همان خواهد *** و آنچه خواهد دلت همان بینی!
به هر حال از آنجا که ارزش نعمت هنگامی است که جاودانی باشد، بهشتیان را از این نظر آسوده خاطر ساخته، می فرماید:
«و أنتم فیها خالدون؛ شما جاودانه در آن خواهید ماند.» (زخرف/ 71) مبادا فکر زوال نعمت خاطر آنها را مکدر سازد و از آینده نگران کند.
در اینجا برای اینکه روشن شود این همه نعمتهای بهشتی را به "بها" می دهند و به "بهانه" نمی دهند می افزاید: «و تلک الجنة التی أورثتموها بما کنتم تعملون؛ این بهشتی است که شما وارث آن می شوید به خاطر اعمالی که انجام می دادید.» (زخرف/ 72) جالب اینکه از یک سو مقابله با اعمال را مطرح می کند، و از سوی دیگر "ارث" را که معمولا در جایی به کار می رود که نعمتی بی خون دل و بدون تلاش و زحمت به انسان برسد، اشاره به اینکه اعمال شما پایه اصلی نجات شماست، ولی آنچه دریافت می دارید در مقایسه با اعمالتان آن قدر برتری دارد که گویی همه را رایگان از فضل الهی به دست آورده اید!
بعضی نیز این تعبیر را اشاره به این مطلب می دانند که هر انسانی مسکنی در بهشت و جایگاهی در دوزخ دارد، بهشتیان وارث منازل دوزخیان می شوند، و دوزخیان وارث منازل بهشتیان! اما تفسیر اول مناسبتر به نظر می رسد.
عکرمه گفته که رسول (ص) فرموده که شخصی که کمتر و زبونتر باشد و از همه اهل بهشت فروتر مردی بود که از عقب او کسی دیگر به بهشت نرود و چون به بهشت درآید او را از بالای فردوس ندا کنند که بنگر او نگاه کند صد ساله راه ملک خود را بیند که در آنجا قصرهای بسیار باشد از زر سرخ، و خیمهای بسیار زده از مروارید، و هر بامداد و شبانگاه هفتاد هزار صحفه زرین نزد وی آورند و در هر صحفه لونی از طعام که هر چند تناول کند همان اشتهای اول او به حال خود باشد، و اگر همه اهل دنیا پیش وی آیند آنچه نزد او باشد همه را کفاف آید و فیها و در بهشت بود مر ایشان را ما تشتهیه الأنفس آنچه آرزو کند نفسها حفص تشتهیه می خواند.
به اثبات ضمیر موصول بنابر اصالت آن یعنی در بهشت باشد آنچه میل کند آن را نفسها از انواع نعم مشروبه و مطعومه و مشمومه و ملبوسه و غیر آن و تلذ الأعین و آنچه متلذذ شود چشمها به نظر کردن در آن و اضافه التذاذ به عین با آنکه به حسب حقیقت صفت انسان است به جهت آن تواند بود که مناظر حسنه از اسباب لذت است پس اضافه لذت به موضعی که انسان به آن متلذذ شود احسن باشد هم چنان که ذوق سلیم و طبع مستقیم که موافق علم بیان است شاهد آن است.
در خبر است که شخصی رسول (ص) را گفت که من اسب را دوست دارم در بهشت باشد؟ فرمود آری هر چه دل خواهد و دیده از آن التذاذ یابد در بهشت خواهد بود. سلیمان بن عامر گفت که از ابوامامه شنیدم که گفت مردی باشد که در بهشت به مرغ پران نگرد گوید کاشکی که مرغ بریان بودی فی الحال بریان شود و نزد وی حاضر گردد تا از آن تناول کند، و چون شرابش آرزو شود ابریقی در دست او آید با چندان شراب که آن را انقطاع نباشد، و بدانکه حق سبحانه جمیع نعمت جنت را به این دو کلمه اخبار فرمود چه ریاض جنان یا حظ جنان است و یا لذت عیون پس اگر جمیع خلائق مجتمع شوند در وصف آنچه در جنان است از انواع نعیم و اصناف تکریم و در این باب آنچه ممن باشد ایشان را کلام به سرحد اطناب کشد از این دو کلمه متجاوز نخواهد بود، کلمه اول اگر چه مستلزم خلود نعمت نیز هست اما چون که دوام نعمت و عدم خوف زوال آن از تمامیت لذتی است که ما فوق آن متصور نیست از این جهت اکتفاء به آن نکرده تصریح به ذکر آن نمود و فرمود که و أنتم فیها و شما در بهشت خالدون جاوید باشندگانید که هرگز در آنجا گرد زوال به دامن خلود شما ننشیند.


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 21 صفحه 116

  2. حسين بن حسن جرجاني- جلاء الأذهان و جلاء الأحزان- جلد 9 صفحه 56

  3. ملا فتح‌الله کاشانی- منهج الصادقین فی إلزام المخالفین- جلد 8 صفحه 263

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/116946