نعمتهای جسمانی بهشت از میوه ها و غذاها

غذاهای جسمانی بهشتیان به گونه ای که از قرآن استفاده می شود کاملا متنوع است، ولی از مجموع آیات قرآنی استفاده می شود که غذای عمده ی بهشتیان از جنس میوه ها است، این معنی تحت عنوان «فاکهة» و «فواکه» و «ثمرة» و «ثمرات» و «اکل» در آیات بسیاری مطرح شده است: «و بشر الذین آمنوا و عملوا الصالحات أن لهم جنات تجری من تحتها الأنهار کلما رزقوا منها من ثمرة رزقا؛ و کسانى را که ایمان آورده اند و کارهاى شایسته انجام داده اند، مژده ده که براى آنان بهشت هایى است که از زیر [درختان] آن نهرها جارى است هرگاه از آن بهشت ها میوه اى آماده به آنان روزى دهند.» (بقره/ 25)
«مثل الجنة التی وعد المتقون فیها أنهار من ماء غیر آسن و أنهار من لبن لم یتغیر طعمه و أنهار من خمر لذة للشاربین و أنهار من عسل مصفى و لهم فیها من کل الثمرات؛ صفت بهشتى که به پرهیزکاران وعده داده شده [چنین است:] در آن نهرهایى است از آبى که مزه و رنگش برنگشته و نهرهایى از شیر که طعمش دگرگون نشده و نهرهایى از شراب که براى نوشندگان مایه لذت است و نهرهایى از عسل خالص است، و در آن از هر گونه میوه اى براى آنان فراهم است.» (محمد/ 15)
در جائی دیگر می فرماید که: «فى سدر مخضود* و طلح منضود؛ در سایه درخت سدر بى خاراند، و درختان موزى که میوه هایش خوشه خوشه روى هم چیده شده است.» (واقعه/ 28- 29)
در حقیقت این رساترین توصیفى است که براى درختان بهشتى در قالب الفاظ دنیوى ما امکان پذیر است، زیرا "سدر" به گفته بعضى از ارباب لغت درختى است تناور که بلندیش گاهى تا چهل متر مى رسد، و مى گویند تا دو هزار سال عمر مى کند (و سایه بسیار سنگین و لطیفى دارد) تنها عیب این درخت این است که خاردار است، ولى با توصیف به "مخضود" (از ماده خضد بر وزن "مجد" به معنى بریدن و گرفتن خار است) این مشکل نیز در درختان سدر بهشتى حل شده.
در حدیثى آمده است که هر گاه بعضى از لغات قرآن براى یاران پیامبر (ص) مشکل مى شد مى گفتند خداوند به برکت اعراب بادیه نشین و سؤالات آنها ما را بهره مند مى کند، از جمله اینکه عربى بادیه نشین روزى خدمت پیامبر (ص) آمد عرض کرد اى رسول خدا! خداوند متعال در قرآن نام از درخت موذى و آزار دهى برده است، و من فکر نمى کردم در بهشت چنین درختى باشد! فرمود: کدام درخت؟ عرض کرد: درخت سدر، زیرا داراى خار است، پیامبر (ص) فرمود: مگر خداوند نمى فرماید: "فی سدر مخضود" مفهومش این است که خارهاى آن را قطع کرده است، و به جاى هر خار میوه اى قرار داده که هر میوه اى هفتاد و دو رنگ ماده غذایى دارد که هیچیک شباهتى به دیگرى ندارد.
دومین موهبت این است که " آنها در سایه درختان" طلح متراکم "به سر مى برند" (و طلح منضود). "طلح" درختى است سبز و خوشرنگ و خوشبو، جمعى گفته اند همان درختان موز است که برگهاى بسیار پهن و سبز و زیبا، و میوه اى شیرین و گوارا دارد، و "منضود" از ماده "نضد" به معنى متراکم است. ممکن است این تعبیر اشاره به تراکم برگها یا تراکم میوه ها، و یا هر دو باشد، حتى بعضى گفته اند، این درختان چنان پر میوه است که ساقه و شاخه ها غرق میوه و پوشیده از آن مى باشد. بعضى از مفسران گفته اند با توجه به اینکه درخت سدر برگهایى بسیار کوچک و درخت موز برگهایى بسیار پهن و بزرگ و گسترده دارند ذکر این دو درخت اشاره لطیفى به تمام درختان بهشتى است که در میان این دو قرار دارد.
در حدیثى از سلیم بن عامر آمده است که گفت: اصحاب پیغمبر (ص) مى گفتند: اعراب و پرسشهاى آنان براى ما سودمند است، و گفت: یک اعرابى (عربى بیابانى) روزى نزد پیامبر (ص) آمد و گفت: یا رسول الله! خدا در قرآن از درختى موذى سخن گفته است، و در بهشت نباید درختى باشد که به صاحب آن آزار برساند؟ و رسول الله گفت: آن درخت چیست؟ و آن اعرابى گفت که آن درخت سدر است که خارهاى موذى دارد. پس او (ص) گفت: «مگر خدا نگفته است: فی سدر مخضود؟ یعنى خدا خارهاى آن را برگرفته و به جاى هر خار یک میوه قرار داده است، و آن درختى است که از میوه آن هفتاد و دو گونه طعام فراهم مى آید که هیچ یک از آنها مشابه دیگرى نیست»، و سعید بن جبیر گفت: میوه آن بزرگتر از است. از سدى روایت شده که درختى است شبیه طلح دنیا ولى میوه اى دارد که از عسل شیرین تر است، و «منضود» درختى است که از پایین تا بالا بار دارد و ساقه هایش دیده نمى شود.
سؤال: چه شرافت و لذتى است در میوه درخت سدر و مورد که آن دو درخت را از تشریفات اهل یمین به شمار آورده است؟
جواب: مفسرین در پاسخ این سؤال گفته اند در طائف درختى است به نام (مزدوج) و در آنجا نیز درختان بسیار است مسلمانها گفتند اى کاش ما نیز چنین درختهایى داشتیم پس این آیه نازل گردید. ضحاک دیگرى گفته سبب اختصاص دادن چنین درخت هایى به بهشت دو چیز است، یکى چنین درخت ها در نظر جماعتى بزرگ و با عظمت می نموده، زیرا که مأکولات و مشروبات و ملبوسات هر اقلیمى طورى است و همانها در نظر آنان بزرگ می نماید و راغب به آن می باشند و در بهشت همه طور نعمتهایى براى اهلش مهیا است چنانچه فرموده: "و لکم فیها ما تشتهی أنفسکم و لکم فیها ما تدعون " دیگر هر چیزى که در دنیا است در آخرت صورتى دارد و بسیار می شود که چیزى در دنیا صورت آن زشت می نماید لکن صورت اخروى آن در منتهى درجه حسن و لطافت است، آیا نمی بینى چگونه مؤمنین در دنیا صورتهاى آنان زرد و لاغر و چشمهاى آنان به گودى فرو رفته و در آخرت صورتهاى آنها روشن تر از خورشید و نورانى تر از قمر است تا آخر کلامش که مفصل است. (صدرالمتالهین)

غذاهای بهشتی
در قرآن مجید علاوه بر ذکر انواع میوه ها به عنوان غذاهای بهشتیان اشاره کمرنگ و مختصری روی مساله «لحم» (گوشت) به طور عام و «لحم طیر» (گوشت پرندگان) به طور خاص، شده است: در یک مورد بعد از ذکر بخش مهمی از نعمتهای بهشتی به دو قسمت از غذاى بهشتیان اشاره کرده مى فرماید:«و أمددناهم بفاکهة و لحم مما یشتهون؛ همواره از انواع میوه ها و گوشتها از هر نوع تمایل داشته باشند در اختیار آنها مى گذاریم.» (طور/ 22)
"امددناهم" از ماده ی "امداد" به معنى ادامه و افزایش و اعطاء است، یعنى میوه ها و غذاهاى بهشتى آن چنان نیست که با تناول کردن کمبودى پیدا کند، و یا مثل و یا همچون میوه هاى دنیا که در فصول سال نوسان زیادى دارد تغییرى در آن حاصل شود، بلکه همیشگى و جاودانى و مستمر است. تعبیر "مما یشتهون" (از آنچه بخواهند) نشان مى دهد که بهشتیان در انتخاب نوع و کمیت و کیفیت این میوه ها و غذاها، کاملا آزادند، هر آنچه بخواهند در اختیار دارند: «و فیها ما تشتهیه الأنفس و تلذ الأعین؛ و در آنجا آنچه دلها آن را بخواهند و ديدگان را خوش آيد هست‌.» (زخرف/ 71) البته غذاهاى بهشتى منحصر به این دو نیست ولى اینها دو غذاى مهمند. مقدم داشتن "فاکهه" بر "لحم"، اشاره اى است به برترى "میوه ها" بر "گوشتها".
مقدم داشتن میوه ها ظاهرا به خاطر این است که میوه ها غذائی بهتر، و عالیتر و لذت بخشتر است، تا آنجا که گروهی معتقدند غذای طبیعی اسنان همان میوه است و انسان را موجودی گیاهخوار می دانند، به همین دلیل انسان هرگز نمی تواند از گوشت به صورت طبیعی استفاده کند، بلکه همیشه باید تغییراتی در آن بدهد و با اشیاء دیگری بیامیزد تا قابل استفاده گردد، در حالی که میوه به همان صورت طبیعی و بدون تغییر برای او مطبوع است، از این گدشته خوردن میوه قبل از غذای گوشتی لطف خاصی دارد. این دو با هم غذایى کامل است، و این نعمت تمام و قطع نمى شود و پیوسته به متقیان مى رسد، و بلکه به اندازه و شکل و حجمى که خواستار آن باشند برایشان آماده مى شود، پس عنان شهوت و اشتها در آنجا گشوده است و شخص به هر چه که بخواهد و تخیل کند دسترسى پیدا مى کند.
در روایتى از پیامبر (ص) آمده است که گفت: «پس چون اشتهاى خوراک پیدا کنند، پرندگان سفیدى به نزد آنان مى آیند و بالهاى خود را بلند مى کنند، پس از هر رنگى که خواسته باشند، نشسته یا تکیه کرده مى خورند، و اگر خواستار میوه شوند، شاخه هاى میوه به آنان نزدیک مى شود و از هر کدام که خواسته باشند مى خورند.»
سپس به مشروبات گواراى بهشتیان اشاره کرده مى افزاید: «یتنازعون فیها کأسا لا لغو فیها و لا تأثیم؛ آنها در بهشت جام هایى پر از شراب طهور را که نه مستى و بیهوده گویى در آن است، و نه گناه از یکدیگر مى گیرند.» (طور/ 23) بلکه شرابى است گوارا و لذت بخش، نشاط آفرین و روحپرور، خالى از هر گونه تخدیر و فساد عقل، و به دنبال آن بیهوده گویى و گناه هرگز نیست، بلکه سراسر هوشیارى و لذت جسمى و روحانى است.
"یتنازعون" از ماده ی "تنازع" به معنى گرفتن از یکدیگر است، و گاه به معنى "تجاذب و مخاصمه" مى آید، لذا بعضى از مفسران گفته اند: این جمله اشاره به آن است که بهشتیان به عنوان شوخى و مزاح و افزایش سرور و انبساط جامهاى "شراب طهور" را از دست یکدیگر مى کشند و مى نوشند.
ولى به طورى که بعضى از ارباب لغت گفته اند: تنازع هر گاه در موردى مانند "کاس" (جام) به کار مى رود به معنى گرفتن از یکدیگر است، نه کشمکش و تجاذب. این نکته نیز قابل توجه است که "کاس" جامى است که پر از شراب باشد، و به ظرف خالى "کاس" نمى گویند. به هر حال از آنجا که تعبیر به "کاس" شرابهاى تخدیر کننده دنیا را احیانا تداعى مى کند مى افزاید در آن شراب نه لغو و بیهوده گویى است و نه گناه، زیرا هرگز عقل و هوش انسان را نمى گیرد، بنابراین سخنان ناموزون و اعمال زشتى که از مستها سر مى زند هرگز از آنان سر نخواهد زد بلکه به حکم آن که شراب طهور است آنها را پاکتر و خالصتر و هوشیارتر مى کند.
نظر به اینکه در بهشت هیچ گونه المى و مرضى نیست اهل بهشت نه گرسنه مى شوند که الم گرسنگى پیدا کنند و نه سیر می شوند که دیگر متمایل نباشند نه از ماکولات آن و نه از مشروبات آن و نه از منکوحات آن، چنانچه می فرماید: «أکلها دائم و ظلها؛ ميوه و سايه‌اش پايدار است.» (رعد/ 35) زیرا سفل و ثقالت ندارد، و فاکهه میوه هاى بهشتى که تمام اقسام میوه ها باشجار بهشت ثابت است، هر چه بگیرند باز جاى خود مى آید تمام شدن و کم شدن ندارد و هم چنین لحوم بهشت که در جاى دیگر می فرماید: «و فاکهة مما یتخیرون* و لحم طیر مما یشتهون* و حور عین* کأمثال اللؤلؤ المکنون؛ و ميوه از هر چه اختيار كنند. و از گوشت پرنده هر چه بخواهند. و حوران چشم‌درشت، مثل لؤلؤ نهان ميان صدف.» (واقعه/ 20- 22)
شراب آنها ذکر خدا و ریحانشان تحیة است لغو و بیهوده وجود ندارد و غلامانى مانند لؤلؤ مکنون براى انجام خدمت پیرامونشان می گردند یعنى خدمتکاران از حیث صباحت و حسن و صفا و سفیدى مانند مروارید ناسفته اند که از صدف بیرون می آورند. اصحاب از پیغمبر اکرم (ص) سؤال نمودند اى رسول خدا خادم که مانند مروارید است مخدوم چگونه باشد؟ فرمود چون ماه شب چهارده در جنب ستاره و در بهشت آنها با هم صحبت کرده و از سرگذشت یکدیگر پرسش کنند و با هم مى گویند خدا را شکر که ما از پیش در دنیا میان اهل و قبیله خود خدا ترس بودیم خدا هم بر ما منت نهاد و به لطف خود ما را از عذاب سموم دوزخ محفوظ داشت. چه ما پیش از این در دنیا خدا را به حقیقت پرستش کردیم و او بر بندگانش بسیار نیکخواه و مهربان است.
کفایة الموحدین از حضرت صادق (ع) روایت شده که پست ترین اهل بهشت به حسب قدر و منزلت چنان است که اگر جمیع جن و انس مهمان او شوند، هر آینه از طعام و شراب، آنقدر نزد او باشد که همه آنها را کفایت نماید و از نعماى الهى که در نزد او هست چیزى کم نشود.
با این که انسان می تواند از انواع خوراکی های دیگر، چون گندم و سایر حبوبات و همچنین از انواع سبزی ها تغذیه کند طبعا از گوشت، به ویژه برخی از گوشت ها لذت می برد از این رو قرآن برای انسان به طور عام از گوشت سخن به میان آورده و از گوشت پرندگان به طور خاص؛ چنان که جائی دیگر می فرماید: «ولحم طیر مما یشتهون؛ و گوشت مرغان، از آنچه بخواهند و دوست داشته باشند.» (واقعه/ 21)
عبدالله بن سنان گوید: از امام صادق (ع) درباره ی بهترین نان خورش دنیا و آخرت سؤال کردم، فرمود: گوشت است. آیا نشنیدی سخن خدای عز و جل را که فرمود: "ولحم طیر مما یشتهون". پیامبر (ص) فرمود: گوشت بهترین نان خورش در دنیا و آخرت است: "اللحم سید الطعام فى الدنیا والآخرة". همچنین پیامبر اکرم (ص) فرمود: «سید إدام الجنة اللحم؛ بهترین نان خورش بهشتیان گوشت است.» بدیهی است گوشت پرندگان بهشتی بهترین گوشت هاست.


منابع :

  1. فضل بن حسن طبرسى- جوامع الجامع- جلد 6 صفحه 218

  2. نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- جلد 12 صفحه 79

  3. سید عبدالحسین طیب- أطیب البیان- جلد 12 صفحه 301

  4. حسین بن احمد الحسینی- تفسیر اثنا عشری- جلد 12 صفحه 305

  5. سيد محمدابراهيم بروجردى- تفسیر جامع- جلد 6 صفحه 457

  6. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- جلد 14 صفحه 108 و 422

  7. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد 22 صفحه 435

  8. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد‏23 صفحه 221

  9. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی- جلد 5 صفحه 313

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/116952