عوامل نابودی اعمال انسان؛ ارتداد پس از ایمان

ارزش انسان به رسالتى است که نسبت به آن متعهد است و از آن تا پاى مرگ دفاع مى کند، پس اگر کسى از رسالت خود چشم بپوشد، مستقیما از ارزش خود چشم پوشیده ناگزیر خوار مى شود، و از حقوق خود محروم مى ماند، و در معرض آن قرار مى گیرد که تلاشها و اعمال و دستاوردها از دست برود، و از بام تا شام براى آن بکوشد که خواجگان و اربابان او بر کرسیهاى سرورى قرار بگیرند و به حساب او برسند، و اما در آخرت خدا او را به سوى آتش دوزخ مى راند، و حتى عبادتهاى ساده وى (نماز و روزه و جز آن) به زودى باطل مى شود، بدان سبب که در حفظ آزادى خود نکوشیده، و سر به اطاعت از طاغوت در مهمترین بخشهاى زندگى خود فرود آورده، و فرمانبردارى از خدا را تنها محدود به بعضى از جزئیات کرده است، به زودى این زندگى را در آتش خواهد گذراند: «و من یرتدد منکم عن دینه فیمت و هو کافر فأولئک حبطت أعمالهم فی الدنیا و الآخرة و أولئک أصحاب النار هم فیها خالدون؛ هر کس از شما مرتد شود و از دینش برگردد، و در حال کفر بمیرد، تمام اعمال نیک او در دنیا و آخرت بر باد مى رود و آنها اهل دوزخند و جاودانه در آن مى مانند» (بقره/ 217).
جمله خطاب به مسلمانان بوده و مبنى بر تهدید است، یعنى هر کس که از روش فطرت و منطق دین اسلام منحرف شود کافر است و از آن به بعد در زمره اجتماع مسلمین نبوده و از قوانین و مقررات آنان بى بهره خواهد بود یعنى نه ارث میبرد و نه میتواند به زندگى با همسر خود ادامه دهد، و چنانچه کسى که قبلا مسلمان بوده ولى در حال کفر و شرک از دنیا برود گویا که تمام اعمال نیکى را که قبلا انجام داده بیهوده بوده و هیچگونه ارزشى نخواهد داشت. لذا از آیه نکاتى استفاده میشود که اهم آنها از این قرارند:
1- تمام کارهائى که از انسان سر میزند بروزى از عقیده شخص بوده و خواه ناخواه در یکدیگر اثر خواهند گذارد. از این رو چه بسیار رفتار زشت که سبب از بین بردن و بیهوده کردن بسیارى از کارهاى پسندیده خواهد شد، لذا هابیل فرزند آدم ابوالبشر (ع) ضمن سخنان خود به برادرش قابیل خاطر نشان می سازد که: «إنما یتقبل الله من المتقین؛ پروردگار اعمال نیک و پسندیده را تنها از پرهیزکاران قبول مى کند» (مائده/ 27)، و ضمنا معلوم می شود که به موازات نداى توحید در جهان، همه پیامبران این نکته را نیز یادآورى کرده اند که هرگز قلب ناپاک و آلوده منشأ کار خیر نخواهد شد بلکه گوهر پاک بباید که شود قابل فیض. و قلب انسان همچون آئینه درخشانیست که هر ذره کدورت و ناپاکى در آن اثر خواهد گذاشت، و چه بسا که کم کم منجر به کفر و ارتداد شود، و تمام افق قلب را تاریکى فراگیرد.
2- اعمال شایسته اهل ایمان موقعى پذیرفته میشود و استحقاق پاداش و ثواب خواهد داشت که به قصد قربت و بندگى انجام شده باشد در غیر اینصورت هر چند که عمل داراى مصلحت فردى یا اجتماعى باشد چون روح ندارد لذا پس از تأثیر موقت و جزئى از بین رفته، و هیچگونه پاداش و ارزشى نزد پروردگار نخواهد داشت.
3- ایمان از جمله صفات نفس بوده و چون همه شئون نفس قابل تبدل و زوال است لذا چه بسا که ایمان نیز در اثر کارهاى ناشایست زیاد تغییر کرده و مبدل به کفر شود، و البته کارهاى شایسته هنگامى اثر دارند که ایمان تا آخرین لحظه باقى بماند، اما اگر چنانچه مسلمانى در هنگام اعتقاد به احکام اسلام، اعمالى نیک انجام دهد و سپس مرتد گردد، در این صورت مثل اینستکه از روز اول کافر بوده یعنى اعمال نیک او به مجرد ارتداد باطل و کأن لم یکن خواهد شد، زیرا که بقاء و ظهور آثار و رشد اعمال نیک وابسته بثبات عقیده و ایمان مى باشد.
4- اعمال نیک و بد انسان که از مبدأ نفس سر چشمه میگیرد اگرچه هر یک مرکب از حرکات و افعال تدریجى است و در جهان یکى پس از دیگرى و همینکه عمل خاتمه پذیرفت بیدرنگ زائل شده، و ناپدید مى گردد، ولى هر یک آثارى در تیرگى یا صفاء قلب باقى خواهند گذارد که در اعمال و کارهاى بعدى و قبلى اثر مى گذارد. بدینجهت است که توبه سبب آمرزش گناهان مى گردد چونکه با این عمل تمام کارهاى بد که از شخص سرزده ناگهان تغییر کرده، و سبب صفاى نفس خواهد گردید. همچنین اگر کافر اعمالى نیک انجام دهد که وسیله آسایش اجتماع گردد و بعدا مسلمان شود اگرچه هنگام انجام کارهاى پسندیده کافر بوده و قاعده افعال او نباید ارزش داشته باشد ولى همینکه ملتزم به اسلام و ایمان گردید گویا که تمام کارهاى پسندیده را در زمان مسلمان بودن انجام داده است و لذا در جهان دیگر آثار رشد اعمال خود را یافته و ثواب آنها را خواهد دید. از اینجا اهمیت ایمان و نقش آن در ارزش عمل روشن مى شود و معلوم مى گردد که چگونه بوسیله آن روح در آنها دمیده مى شود و عمل، زندگى جاوید و رشدى همیشگى پیدا خواهد کرد.
5- زندگى غیر مسلمان در جهان هرگز قرین آرامش خاطر و سکینت نخواهد بود، زیرا که حیات در این دنیا همواره آمیخته به محنت و دشوارى است در اینصورت تنها مؤمن است که در برابر پیشامدهاى طاقت فرسا چون کوه استقامت مى کند زیرا اعتقاد دارد که پروردگار در قبال صبر و شکیبائى او پاداشى منظور خواهد نمود چنانکه مى فرماید: «ألا بذکر الله تطمئن القلوب؛ آگاه باش كه با ياد خدا دلها آرامش مى ‏يابد» (رعد/ 28) اما شخص کافر چون بجائى اتکاء و اعتماد ندارد لذا مشکل را به ناچار باید با کمال مرارت تحمل کند، در صورتى که وجود ایمان بهترین وسیله تسلاى خاطر است که خواه ناخواه سبب سهولت تحمل پیشامد شده و ناراحتى آنرا بمراتب تخفیف خواهد داد بدینجهت است که مى فرماید: «و من أعرض عن ذکری فإن له معیشة ضنکا؛ هر کس از توجه به پروردگار رو گردان شود گرفتار زندگى پر آشوب و هیجانى خواهد شد» (طه/ 124) و جمله ی «فأولئک حبطت أعمالهم فی الدنیا»، نیز تأیید همین حقیقت است که اگرچه کفار با مشکلاتى در زندگى مواجه شوند ولى هرگز پاداشى در برابر تحمل آنها در جهان دیگر نخواهند داشت. جمله ی «و أولئک أصحاب النار هم فیها خالدون» یعنى پس از اینکه انسان رابطه قلبى خود را از پروردگار جدا کرد و طریق مخالفت را انتخاب نمود در ناگواریها و رنجها هرگز پناه و پشتیبانى نخواهد داشت و علاوه بر این پس از مرگ نیز گرفتار عواقب شوم اعتقاد خود خواهد شد و در عذاب دردناک الهى مخلد و جاودانى خواهد ماند.

گفتارى پیرامون حبط
کلمه ی حبط به معناى باطل شدن عمل، و از تاثیر افتادن آن است، و در قرآن هم جز به عمل نسبت داده نشده، از آن جمله فرموده: «لئن أشرکت لیحبطن عملک، و لتکونن من الخاسرین؛ اگر شرک بورزى بطور مسلم عملت حبط مى شود و از زیانکاران خواهى بود» (زمر/ 65). و نیز فرموده: «إن الذین کفروا و صدوا عن سبیل الله، و شاقوا الرسول، من بعد ما تبین لهم الهدى لن یضروا الله شیئا، و سیحبط أعمالهم، یا أیها الذین آمنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرسول، و لا تبطلوا أعمالکم؛ به درستى کسانى که کافر شدند و از راه خدا جلوگیرى نموده، با رسول به دشمنى برخاستند، بعد از آنکه راه هدایت بر ایشان روشن شد، بدانند که به خدا هیچ ضررى نمى رسانند، و به زودى اعمالشان حبط مى شود، اى کسانى که ایمان آورده اید شما خدا و رسول را اطاعت کنید، و زنهار که اعمال خود را باطل مکنید» (محمد/ 33). و ذیل همین آیه سوره محمد که میان کفار و مؤمنین مقابله انداخته، به آنان فرموده اعمالتان حبط شده، و به اینان مى فرماید زنهار مواظب باشید عملتان باطل نگردد، دلالت دارد بر اینکه حبط به معناى بطلان عمل است، هم چنان که از آیه: «و حبط ما صنعوا فیها، و باطل ما کانوا یعملون؛ آنچه در دنیا کردند بى نتیجه شد، و آنچه کردند باطل گشت» (هود/ 16)، نیز این معنا استفاده مى شود و قریب به آن آیه: «و قدمنا إلى ما عملوا من عمل، فجعلناه هباء منثورا؛ و ما به آنچه کردند پرداختیم، و تمامى اعمالشان را به باد فنا دادیم» (فرقان/ 23)، است.


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبائی- ترجمه المیزان- ج‏ 2 صفحه 250

  2. محمد حسینی همدانی- انوار درخشان- ج‏ 2 صفحه 197

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/117256