عوامل تکفیر؛ گذشتن از خطای دیگران

پس از آن که حادثه افک (آن بهتان بزرگی که به یکی از همسران پیامبر زدند) روى داد، مسلمانان قرار گذاشتند که با مشرکان به کلى قطع مراوده کنند (و به اصطلاح امروز آنها را بایکوت کنند)، پس با آنها زناشویى نکنند، و چیزى از اموال خود را به آنها ندهند و آنها را به مساجد خود دعوت نکنند و الى آخر، و این همان چیزى بود که دشمنان مى خواستند که ببینند اجتماع باایمان به کلى از بقیه جامعه گسیخته و منزوى و تنها شده است، پس واجب بود که هشیاران اجتماع اسلامى متوجه این گام شیطانى باشند و در برابر آن ایستادگى کنند، از این رو خداوند مؤمنان را از اجراى آن قرار سختگیرى و قطع مراوده نهى کرد، و معنى آیه این است که بهره مندان از نعمتها برخوردارى از بخشش و ترک صله رحم و خویشاوندى پیمان نبندند و سوگند نخورند. قرآن مى گوید: «و لا یأتل أولوا الفضل منکم و السعة أن یؤتوا أولی القربى و المساکین و المهاجرین فی سبیل الله ؛ آنها که داراى برترى مالى و وسعت زندگى هستند نباید سوگند یاد کنند (یا تصمیم بگیرند) که انفاق خود را نسبت به نزدیکان و مستمندان و مهاجران در راه خدا قطع مى کنند» (نور/ 22). این تعبیر نشان مى دهد که جمعى از کسانى که آلوده افک شدند از مهاجران در راه خدا بودند که فریب منافقان را خوردند، و خداوند به خاطر سابقه آنها اجازه نداد که آنان را از جامعه اسلامى طرد کنند و تصمیمهایى که بیش از حد استحقاق باشد درباره آنها بگیرند. ضمنا جمله ی «لا یأتل» از ماده ی الیه (بر وزن عطیه) به معنى سوگند یاد کردن و یا از ماده الو (بر وزن دلو) به معنى کوتاهى کردن و ترک نمودن است، بنابراین آیه طبق معنى اول نهى از سوگند در قطع این گونه کمکها مى کند. و بنابر معنى دوم نهى از کوتاهى و ترک این عمل مى نماید.
سپس براى تشویق و ترغیب مسلمانان به ادامه این گونه کارهاى خیر اضافه مى کند: «ولیعفوا ولیصفحوا ألا تحبون أن یغفر الله لکم و الله غفور رحیم؛ باید عفو کنند و گذشت نمایند. آیا دوست نمى دارید خداوند شما را بیامرزد. و خداوند غفور و رحیم است» (نور/ 22). پس همانگونه که شما انتظار عفو الهى را در برابر لغزشها دارید باید در مورد دیگران عفو و بخشش را فراموش نکنید.
عجب اینکه از یک سو با آن همه آیات کوبنده، اصحاب افک را شدیدا محکوم مى کند، اما براى اینکه افراد افراطى از حد تجاوز نکنند با سه جمله که هر یک از دیگرى گیراتر و جذابتر است احساساتشان را کنترل مى نماید: نخست امر به عفو و گذشت مى کند. سپس مى گوید آیا دوست ندارید خدا شما را ببخشد؟ پس شما هم ببخشید. و سر انجام دو صفت از صفات خدا که غفور و رحیم است به عنوان تاکید ذکر مى کند اشاره به اینکه شما نمى توانید داغتر از فرمان پروردگار باشید خداوند که صاحب اصلى این حکم است غفور و رحیم است، او دستور مى دهد کمکها را قطع نکنید، دیگر شما چه مى گوئید؟! بدون شک همه مسلمانانى که در ماجراى افک درگیر شدند با توطئه قبلى نبود، بعضى از منافقین مسلمان نما پایه گذار بودند، و گروهى مسلمان فریب خورده دنباله رو، بدون شک همه آنها مقصر و گناهکار بودند، اما میان این دو گروه فرق بسیار بود، و نمى بایست با همه یکسان معامله کنند. به هر حال آیات فوق درس بسیار بزرگى است براى امروز و فرداى مسلمانان و همه آیندگان که به هنگام آلودگى بعضى از افراد به گناه و لغزشى، نباید در کیفر از حد اعتدال تجاوز کرد، نباید آنها را از جامعه اسلامى طرد نمود، و نباید درهاى کمکهاى را به روى آنها بست تا یکباره در دامن دشمنان سقوط کنند و در صف آنها قرار گیرند. آیات فوق در حقیقت ترسیمى از تعادل جاذبه و دافعه اسلامى است: آیات افک و مجازات شدید تهمت زنندگان به نوامیس مردم نیروى عظیم دافعه را تشکیل مى دهد، و آیه مورد بحث که سخن از عفو و گذشت و غفور و رحیم بودن خدا مى گوید بیانگر جاذبه است!.
باید آنکه بگذرد او در مقام *** روى گرداند همانا ز انتقام
دوست آیا میندارید آنکه هم *** حق بیامرزد شما را از کرم
او بود آمرزگار و مهربان *** بگذرد زود از خطاى مجرمان
شاید مراد از عفو و بخشش، پى جویى نکردن بر گذشته است و مراد از صفح و گذشت آن چیزى است که سبب برگرداندن پیوند اجتماع مى شود. وظیفه امت اسلامى پس از رویدادهایى همچون افک (تهمت زنى بزرگ) و آنچه باعث تفرقه و اختلاف مى شود، کوشش به سوى وحدت براى بنا نهادن موجودیت جدیدى است که بر پایه وحدت و یگانگى نهاده شده باشد. چه بسا مؤمنان کسانى را که بر ضد ایشان تهمت زده اند مؤاخذه کنند، ولى آیا برائت و برکنار بودن کامل خود را از وارد کردن چنان اتهامى به دیگران تضمین مى کنند، در حالى که همگان در معرض مرتکب شدن خطا در حق دیگران قرار دارند؟ از این رو سزاوار است دیگران را عفو کنند تا خداوند نیز عفوکنندگان را مورد بخشایش قرار دهد. در عمل نیز به محض آن که این آیه کریم نازل شد مسلمانان، به امید بخشایش الهى، بى درنگ گفتند عفو کردیم و گذشتیم. پس هر که می خواهد مشمول عفو شود باید عفو کند و همین طور نسبت به سایر صفات الهى مثلا رحم کند تا مشمول رحم شود کمافى الحدیث «من لا یرحم لا یرحم»، و در مقام تحریص و ترغیب مؤمنین بر آمده و گویا گوشزد آنها میکند که کسى که داراى این چند صفت باشد یکى انفاق به ارحام و فقراء و مهاجرین نماید و دیگر اگر از کسى ظلم و ستم نسبت به او واقع گردیده عفو نماید و انتقام نکشد و چشم بپوشد و ندیده فرض کند ستم کسى را که به او ستم کرده. چنین شخصى در مورد مغفرت و رحمت حق تعالى واقع گردیده. و اگر این آیه را با آیه بالا جمع کنیم چنین نتیجه میدهد که اینهایند که خدا خواسته تزکیه شان نماید زیرا که این دو صفت یکى انفاق مال و دیگر غمض عین نمودن از انتقام کشیدن از کسى که درباره او ظلم و تعدى نموده البته چنین کسانى قلبشان مصفى گردیده و مورد نظر لطف پروردگارشان گردیده اند.


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبائی- ترجمه المیزان- ج‏ 15 صفحه 134

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- ج‏ 14 صفحه 415

  3. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- ج‏ 8 صفحه 285

  4. نصرت بیگم امین- مخزن العرفان- ج‏ 9 صفحه 91

  5. صفی علیشاه- تفسیر صفی- صفحه 504

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/117351