انواع استفاده از صنایع ادبی در آیات و روایات (امثال قرآنی)

امثال قرآنی و کتب معروف امثال سایره

آیات بسیار و احادیث بیشماری در زبان فارسی، عربی، ترکی (و حتی السنه و گویش های هندی، بربری، سومالی، ازبکی، بلوچی، پشتو، سندی، گجراتی، بنگالی، تامیلی و جز آنها) مثل شده است و پژوهشگران اسلامی از زمان قدیم آیات و احادیث امثالی را که صورت «مثل سائر» (یا گردنده در میان مردم و در گفتار ایشان) یافته اند گرد آروده اند. اگر بخواهیم سیاهه همه آن کتابها را یاد کنیم سخن دراز می شود، تنها به چند نمونه مشهور اکتفا می کنیم:
1. کتاب امثال القرآن نوشته ابراهیم بن محمد بن نفطویه (323 ه. ق)
2. کتاب امثال القرآن نوشته ابوالحسن علی بن محمد ماوردی مصری (450 ه.ق)
3. کتاب امثال القرآن نوشته شمس الدین احمد بن ابی بکر بن قیم الجوزیه (754ه.ق)
4. کتاب الاداب نوشته ابوالفضل جعفر بن محمد شمس الخلافه ی افضلی مصری (543 - 622 ه.ق) شاعر و نویسنده و خطاط معروف سده ششم و هفتم هجری. وی در این کتاب فصلی را خاص امثال قرآن مجید قرار داده است. (طبع مصر، 1349 ه. ق) «فصل فی الفاظ یتمثل بها من القرآن». این دانشمند 69 آیه از آیات کریمه را که در زمان او مثل سایر بوده، ضبط کرده است. و سیوطی در کتاب خود الاتقان این 69 مورد را نقل کرده و تنها پنج (5) مثل بر آنها افزوده است.
5. پیش از سیوطی (910 ه. ق) شهاب الدین ابوالفتح محمد بن احمد ابشیهی مصری (790- 852 ه. ق) در کتاب المستطرف فی کل فن مستظرف، فصلی را مخصوص امثال سایره قرار داده است. در آغاز این فصل می گوید: «بدان که امثال از شریفترین چیزهایی است که خردمند می تواند گفتار خود را به آن پیوند دهد، و نوشته خود را به گوهرهای آن بیاراید، و کتاب خدا به بسیاری از آنها ناطق است و کلام سرور ما پیامبر خدا (ص) نیز از امثال خالی نیست.»
فهرستی که ابشیهی از امثال قرآن ارائه کرده، ظاهرا از کتاب الاداب شمس الخلافه مصری گرفته شده است، زیرا با مندرجات آن چندان فرقی ندارد. در این فصل کتاب تنها (55) مورد از امثال کتاب مجید و (33) مورد از امثال حدیث یاد کرده است.
6. در روزگار ما شادروان علی اصغر حکمت، استاد دانشگاه تهران نیز کتابی سودمند در امثال کتاب مجید به نام امثال قرآن (فصلی از تاریخ قرآن کریم) پرداخته است. و در آن حدود 245 مثل از آیات قرآن مجید را فهرست کرده است.

نمونه هایی از امثال سایره قرآنی

برای نمونه چند مورد از این امثال را که امروز نیز همچنان در میان مردم، به ویژه مردمان باسواد و فرهیخته، متداول و زبانزد است در زیر می آوریم:
1. «الحمد لله رب العالمین؛ سپاس خداوندی را که پروردگار جهانیان است.» (فاتحه/ 1)
2. «فی قلبهم مرض فزادهم الله مرضا؛ در دلهای آنان بیماری است و خدا بیماری ایشان بیفزاید.» (بقره/ 10)
3. «صم بکم عمی فهم لا یعقلون؛ کران و گنگان و کورانند و نمی اندیشند.» (بقره/ 18 و 172)
4. «ما ننسخ من آیة او ننسها نأت بخیر منها؛ آیه ای را نسخ و یا فراموش نمی سازیم [مگر اینکه] بهتر از آن بیاوریم.» (بقره/ 106)
5. «هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین؛ دلیل خود را بیاورید اگر راست گویانید.» (بقره/ 112)
ندارد کسی با تو ناگفته، کار *** ولیکن چو گفتی دلیلش بیار
6. «انا لله و انا الیه راجعون؛ ما از آن خداییم و به سوی او باز می گردیم.» (بقره/ 156)
7. «ولکم فی القصاص حیاه یا اولی الالباب؛ شما را در قصاص کردن زندگانی است ای خردمندان.» (بقره/ 178)
8. «یرید الله بکم الیسر ولا یرید بکم العسر؛ خدا برای شما آسانی می خواهد، و برای شما دشواری نمی خواهد.» (بقره/ 184)
9. «ولا تلقوا بایدیکم الی التهلکة؛ با دستان خویش خود را به هلاکت نیاندازید.» (بقره/ 194)
10. «عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم؛ باشد که چیزی را خوش ندارید ولی برای شما سودمند باشد، و باشد که چیزی را دوست داشته باشید در حالی که برای شما زیانمند باشد.» (بقره/ 21)
هر چه آن طلبی اگر نباشد *** از مصلحتی به در نباشد
هر نیک و بدی که در شمار است *** چون در نگری صلاح کار است
بس یافته کان بساز بینی *** نایافته به چو باز بینی
(نظامی، لیلی و مجنون)

تکلیف

11. «لا تکلف نفس الا وسعها؛ هیچ نفسی جز به اندازه توانش مکلف نمی شود.» (بقره/ 232)
12. «کم من فئة قلیله غلبت فئة کثیرة باذن الله؛ چه بسا گروه اندکی بر گروه بسیاری غلبه کنند، به دستور خدا.» (بقره/ 248)
13. «لا یکلف الله نفسا الا وسعها؛ خدا هیچ نفسی را جز به اندازه توانش مکلف نمی سازد.» (بقره/ 286)
14. «و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا؛ و همگی به ریسمان خدا چنگ بزنید و پراکنده مشوید.» (آل عمران/ 103)
15. «و شاورهم فی الامر؛ و در کارها با آنان رای بزن.» (آل عمران/ 159)
امر «شاورهم» پیمبر را رسید *** گرچه رایی نیست رایش را ندید
16. «کل نفس ذائقة الموت؛ هر جانی چشنده مرگ است.» (آل عمران/ 185)
17. «و خلق الانسان ضعیفا؛ و آدمی ناتوان آفریده شده است.» (نساء/ 37)
18. «ارض الله واسعة فتهاجروا فیها؛ زمین خداوند پهناور است پس در آن مهاجرت کنید.» (نساء/ 96)
19. «و الصلح خیر؛ و سازش بهتر است.» (نساء/ 127)
به نزدیک من صلح بهتر که جنگ. (سعدی)
20. «تعاونوا علی البر و التقوا و لا تعاونوا علی الاثم و العدوان؛ بر نیکوکاری و پرهیزگاری همیاری کنید و بر گناه کردن و دشمنی همیاری مکنید.» (مائده/ 3)
21. «لا تسألوا عن اشیاء ان تبد لکم تسؤکم؛ از چیزهایی مپرسید که اگر برایتان آشکار شود حالتان را بد کند.» (مائده/ 105)
22. «لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین؛ خشک و تری نیست که در کتابی آشکار (لوح محفوظ) نباشد.» (انعام/ 59)
23. «و لا تزر وازرة وزر اخری؛ و هیچ باربرداری (گناهکاری) بار (گناه) دیگری را بر نمی دارد.» (انعام/ 164)
هیچ وازر وزر غیری بر نداشت *** هیچ کس ندرود تا چیزی نکاشت
(مثنوی/ دفتر 2/بیت121)

نتیجه اعمال

24. «کلوا و اشربوا و لا تسرفوا؛ بخورید و بیاشامید و از اندازه مگذرید.» (اعراف/ 30)
25. «اولئک کالانعام بل هم اضل؛ آنها چون چهارپایانند بلکه آنها گمراه ترند.» (اعراف/ 178)
26. «انما اموالکم و اولادکم فتنه؛ خواسته ها و فرزندانتان فتنه (آزمایش) هستند.» (انفال/ 28)
27. «و لاتنس نصیبک من الدنیا؛ و بهره خود را از دنیا فراموش مکن.» (قصص/ 77)
28. «فلیضحکوا قلیلا و لیبکوا کثیرا؛ پس باید اندک بخندند و بسیار بگریند.» (توبه/ 83)
29. «هذه بضاعتنا ردت الینا؛ این دست مایه خود ماست که به سوی خودمان باز گردانیده اند.» (یوسف/ 65)
30. «و ان تعدوا نعمه الله لا تحصوها؛ و اگر نعمت (های) خدا را شماره کنید شمردن نتوانید.» (نحل/ 18)
31. «لکل نبا مستقر؛ براى هر خبرى هنگام [وقوع] است.» (انعام/ 67)
با خرابات نشینان ز کرامات ملاف *** هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد
(حافظ)
این سی و یک مورد تنها بخشی از امثال سائره موجود در کتب ادبی و فلسفی و کلامی و فقهی است که تنها از 16 سوره برگزیده ایم، و اگر بخواهیم استفاده هایی را که شاعران، ادیبان منشیان، متکلمان و اندیشمندان ایرانی و تازی از آنها کرده اند، یکایک ذکر کنیم، مستلزم پرداختن کتابی کلان است.


منابع :

  1. علی اصغر حلبی- تاثیر قرآن و حدیث در ادبیات فارسی- انتشارات اساطیر 1374

  2. امام محمد غزالی- احیاءالعلوم

  3. تفسیر ابوالفتح رازی

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/117790