زید بن صوحان

یار علی (ع)

از یاران وفادار و نخبه علی بن ابیطالب (ع) و شهداء جنگ جمل.
پدرش: صوحان بن حجر بن... اسد بن ربیعه
برادرانش: صعصعه و سیحان! که هر دو نفر از اصحاب بزرگ امیرالمؤمنین بوده و سیحان نیز در جنگ جمل در رکاب آن حضرت شهید شد. زید، منسوب به قبله «عبدالقیس» که شاخه ای از قبیله بزرگ ربیعه است و در اصل «کوفی» بود او محدثی معتمد، ولی کم حدیث و شخصی با فضیلت و بزرگ قبیله اش بود که شبها را به عبادت و روزها را روزه داشت. بسیار شجاع، خطیب و از زهاد و ابدال و اتقیاء و بزرگان شیعه به شمار می رفت.
در زمان پیامبر گرامی اسلام (ص) مسلمان شد و لذا از صحابه و سپس از تابعین بود. روزی پیغمبر (ص) درباره اش فرمود: «زید چه زیدی! مردی در میان این امت که عضوی از اعضاء بدنش قبل از او به بهشت خواهد رفت.» و بعد به «زید» نگاه کردند. این سخن پیغمبر (ص) در جنگ جلولاء یا قادسیه تحقق پیدا کرد و دستش قطع شد. (بعضی گفته اند که جنگ قادسیه یا نهاوند) علامه امینی (رحمه الله) این سخن پیغمبر را به طرق مختلفی بیان کرده است. بر طبق فرمایش آن حضرت، زید، به «زید خیر اجذم» معروف شد. (الغدیر ج 9 ص 42) بعد از پیامبر (ص) نیز از رؤسای تابعین و زهاد ایشان بود.

معرفی زید در ادوار مختلف

وی از نگاه سلمان فارسی (بزرگترین صحابه پیامبر) موقعیت و شخصیت خاصی داشته و مورد توجه بود. به نقل از تاریخ طبقات کبری در یکی از جنگهای صدر اسلام که سلمان فارسی فرمانده سپاه بود به زید گفت: «تو پیش رو، تا ما به تو اقتدا کنیم.» و زمانی که سلمان، امیر مدائن بود در روز جمعه بعد از نماز به او امر می کرد و می فرمود: «ای زید، برخیز و مردم را موعظه کن و برای آنها خطبه بخوان.»
شدت روزه داری مستمر و شب زنده داری زید، به گوش حضرت سلمان رسید، دنبال او فرستاد و دستور داد تا طعام آوردند و به زید فرمود: «از طعام بخور.» زید گفت: «من روزه ام.» سلمان فرمود: «لا ینقص، او تنقص دینک، ان شرالسیر الحقحق؛ بخور این افطار برای دینداری تو ضرر ندارد زیرا بی تردید افراط در هر کاری بدترین شیوه است.»
و بعد فرمود: «بدان که چشم تو و بدن تو و همسرت، همه بر تو حقی دارند، پس بخور غذا را و بدان که این روش تو صحیح نیست. در عبادت باید اعتدال و میانه روی داشته باشی تا نفس از عبادت خسته نشود و آن فشار و زحمت زیادی را که بر خودت هموار می کردی ترک کن.» زید نیز چنین کرد.

از دیدگاه عمر بن الخطاب

از منظر عمر (خلیفه دوم)، نیز مورد احترام و تکریم بود.
روزی عمر بن الخطاب، چند نفر از اهل کوفه، از جمله، زید بن صوحان را دعوت کرد، در برگشت برای زید مرکب خوبی تهیه کرد مرکبی که برای فرماندهان و رؤسای خود قرار می داد و بعد دستور داد و گفت: «این را برای زید و دوستان او تجهیز کنید و اگر غیر از این شود، شما را مؤاخذه می کنم.» (طبقات الکبری)
در جریان شورش علیه عثمان، هنگامی که انقلابیون، مردم را به قیام بر ضد او دعوت نموده و چهار منطقه را برای پیوستن و اجتماع مردم معین کرده بودند، زید مدیریت و رهبری یکی از این اجتماعات را بر عهده داشت و از متعرضین به خلیفه بود، به عثمان می گفت: «تو منحرف شدی و لذا امت تو نیز منحرف شدند.» و چون در بیان حقایق، زبانی گویا و صریح داشت، مورد خشم عثمان قرار گرفت و عثمان، نتوانست حضور او را در کوفه تحمل کند، از همین رو، زید را همراه برادرش «صعصعه بن صوحان» که هر دو در آن زمان از قراء معروف کوفه بودند یکبار به شام و یکبار به کوفه و سپس از کوفه به حمص تبعید شد.
به نقل تاریخ: و چون دید که آواره می شود، همسرش را طلاق داد و سپس راهی شام شد.
در فتنه جمل که عایشه یکی از همسران پیغمبر (ص) عازم بصره شد به چند نفر از اهالی کوفه، از جمله «زید» نامه نوشت و او را فرزند مخلص خود خوانده و دعوت به همکاری با خود و یاری نکردن علی بن ابیطالب (ع) نمود. گویا می دانست آنجا که «زید بن صوحان» باشد، جبهه حق است و کسی که در مقابل او باشد، باطل خواهد بود. نامه عایشه قبل از جنگ جمل بوده که از او درخواست کرد، «هر زمان که نامه من به تو رسید، نزد ما بیا و ما را یاری کن و اگر نمی آیی، در خانه ات بنشین و علی (ع) را یاری نکن و مردم را از او برگردان و به گروه ما بپیوند.» چون زید نامه را خواند، سخن زیبا و روشنگرانه ای گفت: «ام المؤمنین مأمور است که در خانه بنشیند و ما مأموریم که بجنگیم. او به کاری امر شده است و ما به کار دیگری، به او امر شده که در خانه اش بنشیند و به ما امر شده که تا رفع فتنه جهاد و پیکار کنیم. ولی او وظیفه خود را ترک کرده و ماموریت ما را به عهده گرفته و به آنچه که ما موظف به آن هستیم قیام کرده و ما را به انجام وظیفه خودش (نشستن در خانه) دعوت و امر می کند تا ماموریت او را انجام دهیم. من پسر مخلص تو هستم اگر کناره بگیری و به خانه ات برگردی وگرنه اولین کسی هستم که با تو می جنگم.» این نامه را برای مردم خواند و مردم را آگاهی داد.

در نگاه علی بن ابیطالب (ع)

زید از اصحاب بی بدیل علی (ع) بود که در جنگ جمل پرچمدار و فرمانده قبیله «ربیعه» بود. اینکه او همیشه یار علی و در همه جا مددکار آن حضرت و از بزرگان قوم و اصحاب ایشان به شمار می رفت بر همگان روشن و واضح بود و در گفتگویی که «عایشه» با خالد بن واشمه داشت، و از او درباره «طلحه و زبیر و زید» سؤال شد، عایشه گفت: «هر 3 نفر کشته شدند در جمل و زید، جزو اصحاب علی بن ابیطالب بود.»
این صحابی باوفا، در روز دهم جمادی الاولی سال 36 ه.ق، در جنگ جمل به شهادت رسید. قاتلش «عمیر بن یثربی» بود که گفت در حالی زید را کشته که بر دین علی (ع) بوده است.

چگونگی شهادت

چون قاتل او، زخمی کاری به او زد، از اسب بر زمین افتاد. امام علی (ع) بر بالای سرش آمد و فرمود: «یرحمک الله یا زید، کنت خفیف المونه، عظیم المعونه؛ ای زید خداوند تو را رحمت کند. زحمت و مشقت تو بسیار کم و تعلقات دنیوی تو اندک ولی امدادرسانی و یاریت، در دین خدا و در حق ما بسیار زیاد بود.»
آنگاه زید سرش را به طرف آن حضرت نمود و گفت: «خداوند به تو جزای خیر دهد ای امیرالمؤمنین (ع) و الله قسم تو را علیم و دانا به خداوند تعالی می دانستم. همچنان که در کتاب خدا علیا حکیما، آمده، خدا را چنان که باید می شناسی و خدا در دل تو بسی بزرگ است و به قرآن کاملا آشنایی. سوگند به خداوند تعالی که با دشمنان تو از روی جهالت و کورکورانه جنگ نکردم، بلکه چون «حدیث غدیر» را که در حق تو وارد شده و از «ام سلمه» همسر پیامبر شنیده بودم که پیغمبر فرموده بود: من کنت مولاه فهذا علی مولاه... همراه تو جنگیدم. و چون وخامت عاقبت کسی که تو را خوار کند، می دانستم کراهت داشتم از اینکه تو را تنها و مخذول گذارم مبادا که خداوند مرا چنین کند و وصیت کرد که خونها را از بدنم مشویید و با همین لباس خون آلود مرا به خاک سپارید که در قیامت مرا در محاکمه اینان مدرکی باشد.» (اعیان الشیعه) و او شربت شهادت را نوشید.
مسجد زید بن صوحان، یکی از مساجد شریف کوفه و در نزدیکی مسجد «شهله» می باشد. و دعایی که این بزرگوار در نماز شب می خوانده معروف و در کتاب «مفاتیح الجنان» ذکر شده است.


منابع :

  1. شیخ عباس قمی- منتهی الامال

  2. سیدمحمدکاظم طباطبائی,سیدمحمود طباطبائی‌نژاد,محمد محمدی‌ری‌شهری- موسوعه الامام علی بن ابیطالب- به نقل از: تاریخ بغداد، تاریخ دمشق، الاستیعاب، رجال کشی، طبقات الکبری و...

  3. سيد مصطفى حسينى دشتى- معارف و معاریف

  4. رسول جعفریان- تاریخ خلفا- جلد 2

  5. علی اکبر ذاکری- سیمای کارگزاران- جلد 2

  6. جعفر سبحانی- فروغ ولایت

  7. شیخ عباس قمی- مفاتیح الجنان

  8. استراتژی نظامی امام علی (ع) سازمان تحقیقات خودکفایی بسیج

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/118532