غزوه خندق (دعای پیامبر اکرم)

وزش باد و نزول ملائکه به جهت کمک به سپاه اسلام در جنگ خندق:
وقتی محاصره مدینه به طول انجام و احزاب با وجود شکست پهلوانانشان و با وجود کمبود آذوقه و... حاضر به بازگشت نشدند، دعا و ابتهال در میان مسلمین شدت یافت و پیامبر اکرم (ص) بر ضد دشمنان دعا فرمود. در برخی نصوص آمده است: پیامبر (ص) منتظر ماند تا آنکه خورشید از میان آسمان گذشت، سپس در میان مردم ایستاده و فرمود: ای مردم! از خداوند متعال آرزوی روبرو شدن با دشمن را نکنید بلکه عافیت و هر آنچه صلاح است را از خدا بخواهید پس اگر با دشمن روبرو شدید پس بجنگید و پایداری کنید و بدانید بدرستی که بهشت زیر سایه ی شمشیرها بوده و با مبارزه بدست می آید. و سپس اینطور دعا فرمود: خداوندا! ای نازل کننده کتاب قرآن و ای سریع الحساب خودت این احزاب را شکست بده.
گفته شده است: حضرت روزهای دوشنبه و سه شنبه و چهارشنبه بر ضد احزاب دعا کرده و خداوند متعال شب شنبه دعای حضرت را مستجاب کرده و باد شدیدی فرستاد. این باد آنقدر کوبنده بود که خیمه ها و دیگ های دشمن را که خیلی هم بزرگ بود با خود برد. در آن شب پیامبر (ص) تا دو سوم از شب مانده نماز می خواند و ظاهرا هر گاه امر سختی بر حضرت پیش آمده و اراده می کرد آن امر را از خداوند متعال مطالبه کند چنین می کرد. و گفته شده است: وقتی این باد وزیدن گرفت احزاب با ترس فراوان پا به فرار گذاشتند تا جاییکه ابوسفیان هنوز پای شتر خود را باز نکرده سوار آن شده و از آنجا فرار کرد.

و اما در مورد نزول ملائکه:
مفسرین قرآن کریم می فرمایند: آیه ی 9 از سوره احزاب در مورد ارسال باد و طوفان عذاب و ملائکه برای درهم شکستن احزاب نازل شده است. مضمون آیه چنین است: يا ايّها الّذين امنوا اذكروا نعمه الله عليكم اذ جاءتكم جنود فارسلنا عليهم ريحا و جنودا لم تروها و كان الله بما تعملون بصيرا، ای کسانی که ایمان آورده اید، به یاد آورید نعمت خداوند را بر خودتان هنگامی که لشکریان عظیم دشمن به سراغ شما آمدند اما ما باد و طوفان سختی بر آنها فرستادیم و نیز به عنوان کمک حال شما لشکریانی از ملائکه آنها را نمی دید فرو فرستادیم. (احزاب/ ۹)
البته برخی مورخین قائل اند که آنچه باد انجام داده اعم از بریدن طناب خیمه ها و واژگون کردن دیگ ها و در واقع همان عملکرد ملائکه بوده و به عبارت دیگر ملائکه برای درگیری مسلحانه نازل نشده اند بلکه خیمه های دشمن را از جا کنده و وسایل ایشان را پراکنده نمودهاندو این همان چیزی است که باد صبا انجام داده است. اما از نظر ما این سخن صحیح نیست زیرا در آیه ی مذکور به وزیدن باد و نزول ملائکه تصریح شده است. گفته ضعیفی نیز وجود دارد که می گوید: ملائکه نازله در روز احزاب نجنگیدند بلکه تنها مومنین را تشجیع به قتال می کردند و گفته های دیگری هم وجود دارد که به جهت رعایت اختصار ذکر نمی کنیم (مراجعه شود به کتاب الصحیح من سیره النبی الاعظم ج 11 از چاپ 35 جلدی).

ماجرای حذیفه ابن یمان:
هنگام جنگ خندق مسلمانان در سرما و گرسنگی شدید قرار داشتند. حذیفه ابن یمان در مورد شبی از شبهای این نبرد که پس از ایجاد اختلاف در میان احزاب به سبب عملکرد نعیم ابن مسعود و پس از وزش طوفان یا در همان شب بوده است می گوید: شب بسیار سردی با رسول خدا (ص) در کنار خندق بودیم و در آن شب سرما و گرسنگی و ترس هر سه با هم برای ما جمع شده و رخ داده بود. یادم هست که در آن شب حضرت (ص) رو به اصحاب خود کرده و فرمود: هر مردی که برود و ببیند دشمن چه کرده در چه حالی است خداوند متعال او را به در بهشت رفیق و همراه من قرار خواهد داد. و طبق نقل برخی کتب پیامبر اکرم (ص) برای چنان فردی دو ضمین کرده است.
1- زنده باز خواهد گشت و دشمن متعرضی او نخواهد گشت.
2- به بهشت خواهد رفت با این وجود هیچ کس حاضر به رفتن نشده و احدی برنخاست. پیامبر (ص) گفتار خود را تا سه مرتبه تکرار نمود اما حتی یک نفر هم از شدت سرما و گرسنگی و خوف برنخاست توجه به این نکته لازم است که امیرالمومنین علی (ع) در آن زمان در میان جمع مذکور نبوده است تفصیل مطلب جلوتر بیان خواهد شد انشاءالله وقتی پیامبر (ص) دید کسی بر نمی خیزد، مرا صدا زده و فرمود: ای حذیفه و همین که پیامبر (ص) نام مرا به زبان آورد چاره ای جز برخاستن نداشتم و از همین جهت به حضور آن حضرت شتافتم در حالیکه دل در سینه ام می طپید و از ترس بسیار هیجان زده بودم حضرت به من فرمود صدای مرا در این شب شنیدی و برنخاستی؟ طبق برخی نصوص حضرت دو بار حذیفه را صدا زده و پس از بار سوم او برخاسته و جواب داده است گفتم: سوگند به کسی که تو را به حق برانگیخته به خاطر شدت سرما و گرسنگی و خوف هیچ توان برخاستن نداشتم و علت اجابت نکردنم بی احترامی به تو نبود. پیامبر فرمود: برو ببین این قوم (قریش و طرفدارانش) چه کردند ولی تا وقتی که نزد من بازگردی نه تیری بیانداز نه سنگی پرتاب کن و نه نیزه ای و نه شمشیری بزن. من گفتم: ای رسول خدا (ص) من از کشته شدن هیچ ترسی ندارم اما از اینکه پس از مرگم مرا مثله کرده و آبرویم را ببرند می ترسم. پیامبر (ص) فرمود: نترس برو هیچ چیزی برایت پیش نمی آید حذیفه می گوید با این گفتار آرامش بخش پیامبر (ص) دانستم که مشکلی برایم پیش نخواهد آمد فلذا ترسم کمتر شده و به راه افتادم.


منابع :

  1. سیدجعفر مرتضی عاملی- الصحیح من سیره النبی الاعظم- ج 11 از چاپ 35 جلدی

  2. محمود مهدوی دامغانی- ترجمه مغازی واقدی

  3. محمد عبدالملک ابن هشام- سیره ابن هشام- جلد 4

  4. کلاعی- الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله (ص)- جلد 2

  5. ابوالقاسم السهيلي- الروض الانف- جلد 3

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/118808