مستقر انسان به سوی پروردگار در روز رستاخیز

منکرین روز رستاخیز از نظر انکار روز قیامت و محال بودن آن سؤال مینمایند که چه وقت صحنه قیامت بر پا خواهد شد و چنانچه این دعوى صحت داشت صورت میگرفت مانند سایر حوادث جهان. غافل از آنند که رسولان که جامعه بشر را بتوحید و روز رستاخیز میخوانند آنرا معرفى مینمایند هنگامى است که نظام جهان دنیا پایان پذیرد و کرات از یکدیگر پراکنده شوند و عالم قیامت پس از اختلال نظام دنیوى خواهد بود و قیامت شخصى و فردى نیست تا اینکه در انتظار وقوع آن براى افراد باشد و هر چه را که رسولان وعده فرمود و هم چنین بیگانگان را به آن تهدید نموده بطور حتم تحقیق پذیر خواهد بود ولى وقت و هنگام آنرا هرگز تعیین ننموده اند جز پراکندگى کرات و اختلال نظام جهان. بدان روى که کافر بودن به قیامت همان عاملى است که عدم توجه به مسئولیت را براى او مطلوب و پسندیده ساخته، و به همین سبب پیوسته در انکار آن تلاش مى کند و به جدلى دایمى در این خصوص اشتغال دارد، هر چند از این راه مایه زیان خود و دیگران شود، پس سؤال او تنها سؤال استهزاء و تمسخر نیست، بلکه سؤالى براى بدست آوردن مجوزى بر این تصور غلط و نیز براى جدل است. «یسئل أیان یوم القیامة؛ مى پرسد قیامت کى خواهد بود؟!» (قیامت/ 6).
آرى او براى گریز از مسئولیتها استفهام انکارى درباره وقت قیام قیامت مى کند، تا راه را براى فجور خود بگشاید. این نکته لازم به یادآورى است که سؤال آنها از وقت بر پا شدن قیامت نه به این معنى است که اصل آن را قبول داشتند و از وقت آن سؤال مى کردند، بلکه این سؤال مقدمه اى است براى انکار اصل قیامت، درست مثل اینکه کسى مى گوید: فلان شخص از سفر مى آید و هنگامى که طول کشید و نیامد دیگرى که منکر آمدن آن مسافر است مى گوید: پس این مسافر کى خواهد آمد؟ قبل از رستاخیز تحول عظیمى که در دنیا پیدا مى شود و نظام آن متلاشى مى گردد اشاره کرده، مى فرماید: «فإذا برق البصر* و خسف القمر* و جمع الشمس و القمر؛ هنگامى که چشمها از شدت هول و وحشت به گردش درآید و مضطرب شود* و زمانى که ماه بى نور و منخسف گردد* و زمانى که خورشید و ماه در یک جا جمع شوند» (قیامت/ 7-9). به این ترتیب با یک انقلاب و تحول عظیم، جهان پایان مى یابد سپس با تحول عظیم دیگرى (با نفخه صور دوم که نفخه حیات است) رستاخیز انسانها آغاز مى گردد: «یقول الإنسان یومئذ أین المفر؛ و در آن روز انسان مى گوید: راه فرار کجاست!» (قیامت/ 10). آرى انسانهاى کافر و گنهکار که روز قیامت را تکذیب مى کردند آن روز از شدت خجالت و شرم پناهگاهى مى جویند، و از سنگینى بار گناه و ترس از عذاب راه فرار مى طلبند، درست همانند این دنیا که وقتى مواجه با حادثه خطرناکى مى شدند دنبال راه فرار مى گشتند آنجا را نیز به اینجا قیاس مى کنند! ولى به زودى به آنها گفته مى شود «کلا لا وزر؛ هرگز چنین نیست، راه فرار و پناهگاهى در اینجا وجود ندارد» (قیامت/ 11). «إلى ربک یومئذ المستقر؛ بلکه قرارگاه نهایى همگان به سوى پروردگار است و جز او پناهگاهى وجود ندارد» (قیامت/ 12).
از جمله آثار روز قیامت و صحنه گسترده و پهناور آن بیگانگان از نظر گم گشتگى و حیرت خواهند فریاد برآورد که به کدام سو میتوان از این صحنه وحشت زا رهائى یافت و خارج شد. بیگانگان از نظر اینکه از شنیدن عالم قیامت و اینکه زندگى بشر ابدى و همیشگى است و پس از مرگ بار دیگر زنده شده مورد محاسبه و بررسى قرار خواهد گرفت چنین پندارند که عالم قیامت و حضور به پیشگاه کبریائى و بررسى به اندیشه و اعمال آنان تحولى از این نظام دنیوى است بر این اساس از وقت آن سؤال مى نماید و چنانچه بیگانگان در مقام استفاده برآیند باید از حقیقت و شئون ذاتى روز قیامت سؤال نمایند. جواب این سؤال که کجاست گریزگاه، این است که در سؤالهاى مشابه این سؤال مکرر خاطرنشان کردیم که اینگونه سخنان در روز قیامت از باب ظهور ملکات آدمى است، کسى که در دنیا وقتى در شدت قرار مى گرفت، یا مهلکه اى تهدیدش مى کرد، (بدون توسل به خداى تعالى) در جستجوى مفرى مى گشت، آن روز هم ناخودآگاه مى پرسد: «أین المفر» هم چنان که در اثر ملکه شدن دروغ در نفس انسانها، روز قیامت هم با اینکه روز کشف سرائر است بى اختیار مى گویند: «ثم لم تکن فتنتهم إلا أن قالوا و الله ربنا ما کنا مشرکین؛ سپس پاسخ و عذر آنها چیزى جز این نیست که مى گویند به خداوندى که پروردگار ما است سوگند که ما مشرک نبودیم» (انعام/ 23)، و «یوم یبعثهم الله جمیعا فیحلفون له کما یحلفون لکم؛ روزى که خدا همه آنان را مبعوث مى کند براى خدا هم قسم مى خورند، همانطور که امروز براى شما سوگند مى خورند» (مجادله/ 18).

گریزگاه در قیامت از باب ظهور ملکات آدمى است
خطاب در آیه «إلى ربک یومئذ المستقر»، به رسول خدا (ص) است، و با اینکه مى توانست بفرماید: «و المستقر الى ربک» اگر متعلق کلمه مستقر را از خود کلمه جلوتر ذکر کرد براى این بود که افاده حصر کند، و بفهماند به سوى کسى جز خدا مستقرى نیست، پس وزر و پناهگاهى هم که به آن پناهنده شوند، و آن از ایشان دفاع کند وجود ندارد. توضیح اینکه انسان به سوى خداى تعالى سیر مى کند، هم چنان که خودش فرمود: «یا أیها الإنسان إنک کادح إلى ربک کدحا فملاقیه؛ هان اى انسان تو هر تلاشى که بکنى به سوى پروردگارت مى کنى، پس او را ملاقات خواهى کرد» (انشقاق/ 6)، و نیز فرموده: «إلى ربک الرجعى؛ بازگشت به سوى پروردگارت است» (علق/ 8)، و همچنین فرموده: «و أن إلى ربک المنتهى؛ به یقین سرانجام به سوى پروردگارت است» (نجم/ 42)، پس انسان خواه ناخواه خداى خود را دیدار مى کند، و سیرش به سوى او مى انجامد، و هیچ حاجبى که او را از وى بپوشاند و یا از عذاب وى مانع شود وجود ندارد، و اما حجابى که در آیه قرآن یاد شده و فرموده: «کلا بل ران على قلوبهم ما کانوا یکسبون* کلا إنهم عن ربهم یومئذ لمحجوبون؛ نه، بلکه اثر گناهان در دلهایشان مانده* نه، ایشان از پروردگارشان در آن روز محجوبند» (مطففین/ 14-15)، از سیاق دو آیه استفاده مى شود منظور محرومیت از کرامت خداى تعالى است نه اینکه خدا از حالشان بى خبر باشد، و یا ایشان از خدا غایب و پنهان باشند. ممکن هم هست بگوییم مراد از جمله «مستقر انسان به سوى اوست»، این باشد که زمام امر در سعادت و شقاوت و بهشت و دوزخ بودن مستقر آدمى به دست خداست، و به مشیت او وابسته است، هر کس را بخواهد در بهشت منزل مى دهد که جاى متقین است، و هر کس را بخواهد در دوزخ که جاى مجرمین است، هم چنان که خودش در جاى دیگر فرموده: «یعذب من یشاء و یغفر لمن یشاء؛ هر که را بخواهد عذاب مى کند، و هر که را بخواهد مى آمرزد» (مائده/ 40). و ممکن است منظور این باشد که استقرار مردم در روز قیامت به حکم خداى تعالى است، تنها اوست که در بین بشر نفوذ دارد نه غیر او، هم چنان که باز خود خداى تعالى فرموده: «کل شی ء هالک إلا وجهه له الحکم و إلیه ترجعون؛ هر چیزى هالک است، جز وجه او، تنها حکم از آن او است، و به سوى او بر مى گردید» (قصص/ 88).


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبائی- ترجمه المیزان- ج‏ 20 صفحه 167

  2. محمدتقی مدرسی- تفسیر هدایت- ج‏ 17 صفحه 148

  3. محمد حسینی همدانی- انوار درخشان- ج‏ 17 صفحه 217

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/119065