تأثیر دعا در تغییر سرنوشت انسان

برخی از ملل جهان مانند یهود، و دیگران، براثر بی اطلاعی از نحوه تأثیر در تغییر سرنوشت دچار اشکال شده و هر نوع دعا و توسل را در دگرگونی مقدرات بیهوده خوانده اند و برای اثبات مدعای خود چنین استدلال نموده اند: سرنوشت بیماری که پس از مراجعه به طبیب و خوردن دارو برای بهبودی او دست به دعا بلند می کنیم از دو صورت خالی نیست: یا در علم خداوند مقدر است که آن بیمار بهبودی یابد، در این صورت دعای ما لغو و بیهوده خواهد بود و یا عکس و ضد آن مقدر می باشد در این فرض، محال است دعا سرنوشت او را عوض کند بلکه او به حکم واقع نمائی علم خداوند، محکوم به مرگ می باشد. و هیچ نوع دعا و داروئی روی او اثر نخواهد گذارد. ولی این گفتار حاکی از آن است که ایراد کننده از نحوه تأثیر و موقعیت دعا در بهبودی بیمار غفلت ورزیده و در نتیجه آن را بیهوده یا درخواست امر محال خوانده است، در صورتی که پاسخ آن روشن است و ما شق نخست کلام او را، انتخاب می کنیم و می گوئیم مقدر است که بیمار مورد دعا، بهبودی یابد، اما نه در هر وضعی و به هر شرطی بلکه در صورتی که شرائط و علل بهبودی فراهم گردد و یکی از اسباب بهبودی او همان دعا است بنابراین باید رفت و این جزء از علت و چه بسا خود علت را فراهم آورد تا معلول آن محقق گردد.
عین این ایراد درباره مراجعه به پزشک و خوردن دارو نیز حکفرما است زیرا ممکن است گفته شود که هرگاه مقدر این است که بیمار بهبودی یابد دیگر چه نیازی به مراجعه به پزشک و خوردن دارو است، و اگر مقدر ضد و خلاف آن است مراجعه به طبیب و خوردن دارو مفید نخواهد بود و پاسخ ما در هر دو مورد (دعا و دارو) یکی است و آن این که مقدر است که بیمار بهبودی یابد، ولی از مجرای علل و اسباب خود و یکی از اسباب آن مراجعه به پزشک و خوردن دارو است چنانکه در مواردی یکی از اجزای علت و یا یکی از علل آن، توجه به خدا و درخواست شفا از ساحت اقدس او باشد، در این فرض باید این شرط و علت را فراهم نمود.
در احادیث اسلامی برای ابطال این شبهه بیانات شیوا و مستدلی وارد شده است و از خلال آنها استفاده می شود که منکران تأثیر دعا و در رأس آنان گروه یهود، این ایراد را در میان مسلمانان صدر اسلام پخش کرده بودند، از این رو وقتی از پیامبر اسلام درباره تأثیر دعا سوال می کنند می فرماید «انها من قدر الله؛ دعا و درخواست شفای بیمار از خداوند یک نوع پناه به اسباب و علل و عمل به تقدیر است»، و تقدیر الهی درباره برخی از بیماران این است که از مجرای دعا بهبودی پیدا کنند در این فرض دعا کردن و درخواست شفا از خداوند، یک نوع فراهم ساختن اسباب و علل سازنده مطلوب است.
امام صادق (ع) به تأثیر دعا در تغییر سرنوشت با بیان شیوائی اشاره کرده و می فرماید یکی از اموری که قضای الهی را دگرگون می سازد دعا است زیرا خدا است که به دعا چنین قدرتی داده است که بهم زننده تقدیر است و این حقیقت فلسفی را با جمله زیر بیان کرده است: «و ذلک الدعا مکتوب علیه الذی یردبه القضاء؛ این دعائی است که فرمان الهی بر آن نوشته شده است که دگرگون کننده قضای الهی است»، یعنی همان خدائی که تقدیر نخستین را تعیین فرموده این را نیز مقدر کرده که هرگاه فردی و یا اجتماعی رو به سوی خدا آورد و بر اثر دعا، به روح و روان خود پاکی خاصی بخشد، و شایستگی رحمت و نعمت بیشتری را پیدا کند، در این صورت تقدیر خود را دگرگون می سازد و تقدیر دیگری را جانشین تقدیر نخست می نماید.
خلاصه، پایه ایراد، این است که، دعا و هر نوع توسل که موجب پاکی و طهارت روح می گردد، خارج از محیط اسباب و علل اشیا است و در صورتی که در روایات و احادیث اسلامی اصرار بر این است که دعا جز و علل و اسباب وجود حوادث است، و بسان علل دیگر در پیرایش معلول اثر خاصی دارد و باید انسان، اسباب دیگر آن را فراهم سازد.
علت این که موجب تغییر تقدیر الهی می گردد این است که نزول فیض و رحمت الهی منوط به لیاقت و شایستگی انسان است و هر فردی به اندازه تقربی که به درگاه الهی پیدا می کند، شایسته لطف و رحمت بیشتری می گردد.
از آنجا که دعا و هر نوع عمل صالح حاکی از یک نوع انقلاب معنوی و هیجان روحی است شخص در پرتو این توجه، قرب و نزدیکی خاصی به مقام ربوبی پیدا می کند. از این نظر درخواست او پذیرفته شده، و دعای او تقدیر را دگرگون می سازد. قرآن مجید به این نکته در آیه زیر اشاره نموده و می فرماید که فقط دعا و درخواست آن گروه به هدف اجابت می رسد که افرادی باایمان و دارای عمل نیک باشند چنانکه می فرماید: «و یستجیب الذین امنوا و عملوا الصالحات و یزیدهم من فضله؛ دعای آن دسته مستجاب می گردد که ایمان دارند و عمل صالح انجام می دهند و خداوند از فضل و کرم خود نعمت خود را در حق آنان افزایش می دهد» (شوری/ 26). و این اثر ایمان و عمل صالح است که به شخص دعا کننده شایستگی خاص می بخشد و دعای او مستجاب می گردد و مستحق تغییر سرنوشت می شود.
از روایاتی که در در آداب دعا وارد شده است این حقیقت نیز به خوبی روشن می گردد مثلا مستحب است پیش از دعا، خدا را در برابر نعمتهائی که مرحمت فرموده است سپاسگزاری کند، و گناهان خود را به خاطر آورده، و درباره آنها طلب آمرزش کند، سپس دعا کند. تمام این مقدمات برای احراز شایستگی است که موجب نزول فیض می گردد.
همانطور که در برخی از روایات وارد شده است: «ان الله لا یستجیب الدعاء من قلب لاه؛ خداوند دعای کسی را که با قلب غافل از خدا، دعا می کند مستجاب نمی کند»، زیرا چنین فرد، با این قلب آلوده، هرگز نمی تواند مقرب درگاه الهی و شایسته نزول فیض خداوند شود.


منابع :

  1. جعفر سبحانی- سرنوشت- صفحه 154-159

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/119248