قرآن معجزه یا برنامه کامل زندگی

کسانی که بر اثر لجاجت و اصرار در باطل، حاضر نبودند به هیچ قیمتی در برابر بیان مستدل و منطقی قرآن تسلیم شوند، و آوردن کتابی همچون قرآن به وسیله فرد درس نخوانده ‏ای همچون پیامبر (ص) که دلیل روشنی بر حقانیت وی بود بپذیرند، دست به بهانه جویی تازه ‏ای زدند، چنان که قرآن می ‏گوید: «و قالوا لو لا أنزل علیه آیات من ربه؛ آنها (از روی سخریه و استهزاء) گفتند: چرا بر او از جانب پروردگارش (معجزات و) نشانه ‏هایی (همچون معجزات موسی و عیسی) نازل نشده است؟» (عنکبوت/ 50)
چرا او عصای موسی و ید بیضاء و دم مسیحا ندارد؟ چرا او هم دشمنان خود را با معجزات بزرگ نابود نمی‏ کند؟ آن گونه که موسی و شعیب و هود و نوح و ثمود کردند؟
و یا همانگونه که در سوره اسراء از زبان این گروه آمده است چرا پیامبر اسلام، نهرها و چشمه‏ های آب جاری از بیابان خشک مکه ظاهر نمی‏ کند؟ چرا قصری از طلا ندارد؟ چرا به آسمان صعود نمی‏ کند؟ و چرا نامه ‏ای از سوی خدا از آسمان برای آنها نمی ‏آورد!!
بدون شک پیامبر اسلام (ص) معجزات دیگری غیر از قرآن مجید داشته، و تواریخ نیز با صراحت از آن سخن می ‏گوید، ولی آنها با این سخنانشان، دنبال تحصیل معجزه نبودند، بلکه از یک سو می‏ خواستند اعجاز قرآن را نادیده بگیرند و از سوی دیگر تقاضای معجزات اقتراحی داشتند.
لذا قرآن می ‏گوید: «و لو أننا نزلنا إلیهم الملئکة و کلمهم الموتی‏ و حشرنا علیهم کل‏ شی‏ء قبلا ما کانوا لیؤمنوا إلا أن یشاء الله و لکن أکثرهم یجهلون‏؛ و اگر ما (همه‏) فرشتگان را به سوی آنها می‏ فرستادیم، و مردگان با آنان به سخن می ‏آمدند، و همه چیز را فوج فوج در برابرشان گرد می ‏آوردیم، باز هم ایمان نمی ‏آوردند، مگر این که خدا بخواهد، ولیکن بیشترشان نمی‏ دانند.» (انعام/ 111)
به هر حال قرآن برای پاسخگویی به این بهانه‏ جویان لجوج، از دو راه وارد می‏ شود نخست می ‏گوید: به آنها بگو: معجزات همه نزد خداست (و به فرمان او نازل می‏ شود، نه به میل من و شما) «قل إنما الآیات عندالله؛ بگو آن نشانه ‏ها پيش خداست.» (عنکبوت/ 50) او می‏ داند چه معجزه ‏ای با چه زمانی و برای چه اقوامی متناسب است، او می‏ داند چه افرادی در صدد تحقیق و پیجویی حقند و باید خارق عادات به آنها نشان دهد، و چه افرادی بهانه گیرند و دنبال هوای نفس؟
و بگو من فقط انذار کننده و بیم دهنده آشکارم. «و إنما أنا نذیر مبین؛ من تنها هشدار دهنده ‏اى آشكارم.» (عنکبوت/ 50) تنها وظیفه من انذار و تبلیغ است و بیان کلام خدا، اما ارائه معجزات و خارق عادات تنها به اختیار ذات پاک او است، این یک پاسخ.
پاسخ دیگر اینکه: آیا همین اندازه برای آنها کافی نیست که ما این کتاب آسمانی را بر تو نازل کردیم که پیوسته بر آنها تلاوت می ‏شود؟ «أو لم یکفهم أنا أنزلنا علیک الکتاب یتلی‏ علیهم؛ آيا براى ايشان بس نيست كه اين كتاب را كه بر آنان خوانده مى‏ شود بر تو فرو فرستاديم.» (عنکبوت/ 51) آنها تقاضای معجزات جسمانی می‏ کنند، در حالی که قرآن برترین معجزه معنوی است. آنها تقاضای معجزه زودگذری دارند در حالی که قرآن معجزه ‏ای است جاویدان، و شب و روز آیاتش بر آنها خوانده می‏ شود.
آیا امکان دارد انسانی درس نخوانده (و حتی اگر فرضا درس خوانده بود) کتابی با این محتوا و این جاذبه عجیب که فوق توانایی انسانها است بیاورد و عموم جهانیان را دعوت به مقابله کند و همه در برابر آن عاجز و ناتوان بمانند؟! اگر راستی منظور آنها معجزه است ما به وسیله نزول قرآن بیش از آنچه آنها تقاضا دارند در اختیارشان گذارده ‏ایم، ولی نه، آنها حق طلب نیستند، بهانه جو هستند.
باید توجه داشت که جمله "أو لم یکفهم؛ آیا برای آنها کافی نیست؟" معمولا در مواردی گفته می‏ شود که انسان کاری مافوق انتظار طرف انجام داده و او از آن غافل است یا خود را به غفلت می‏ زند. مثلا می‏ گوید چرا فلان خدمت را به من نکردی و ما انگشت روی خدمت بزرگتری می‏ گذاریم که او آن را نادیده گرفته و می‏ گوئیم آیا کافی نیست که ما چنین خدمت بزرگی به تو کردیم؟! از همه اینها گذشته معجزه باید هماهنگ با شرائط زمان و مکان و چگونگی دعوت پیامبر باشد، پیامبری که آئینش جاودانی است باید معجزه جاودانی داشته باشد. پیامبری که دعوتش جهان‏گیر است و باید قرون و اعصار آینده را نیز در بر گیرد باید معجزه روحانی و عقلانی روشنی داشته باشد که فکر همه اندیشمندان و صاحب‏خردان را به سوی خود جذب کند. مسلما برای چنین هدفی قرآن مناسب است، نه عصای موسی و ید بیضا.
و در پایان آیه برای تاکید و توضیح بیشتر می ‏گوید: در این کتاب آسمانی هم رحمت بزرگی نهفته است و هم تذکر گویایی، برای کسانی که ایمان می ‏آورند. «إن فی ذلک لرحمة و ذکری‏ لقوم یؤمنون؛ در حقيقت در اين [كار] براى مردمى كه ايمان دارند رحمت و يادآورى است.» (عنکبوت/ 51)
آری قرآن هم رحمت است و هم وسیله یادآوری، اما برای گروه با ایمان برای آنها که درهای قلب خود را به روی حقیقت گشوده ‏اند، برای آنها که طالب نورند و خواهان پیدا کردن راه، آنها این رحمت الهی را با تمام وجود خود احساس می‏ کنند و در پرتو آن آرامش می‏ یابند، آنها هر بار که آیات قرآن را می‏ خوانند تذکر تازه ‏ای می‏ یابند.
ممکن است فرق میان "رحمت" و "ذکری" این باشد که قرآن تنها یک معجزه و مایه تذکر نیست، بلکه علاوه بر آن مملو است از برنامه‏ ها و قوانین رحمت آفرین و دستورهای تربیتی و انسان ساز، فی المثل عصای موسی تنها معجزه بود ولی در زندگی روزمره مردم اثری نداشت اما قرآن هم معجزه است و هم برنامه کامل زندگی و مایه رحمت.


منابع :

  1. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏16 صفحه 314

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/18184