ملاک دین اسلام و ملاک کفر

حقیقت اسلام تسلیم است نه دانستن و ندانستن. دانستن و کشف حقیقت‏ کردن، برای اینکه یک نفر مسلمان باشد کافی نیست. وقتی حقیقت برای‏ انسان کشف شد باید عکس العملش در مقابل حقیقت این باشد که «امنا و سلمنا و صدقنا؛ ». این می‏شود اسلام، والا من از شما می‏پرسم آیا شیطان‏ کافر است یا کافر نیست؟ بدون شک کافر است. قرآن کریم هم می‏گوید: «و کان من الکافرین؛ و از کافران شد» (ص/ 74). ولی از شما می‏پرسم آیا شیطان که قرآن او را کافر می‏خواند خدا را می‏شناسد یا نمی‏شناسد؟ می‏داند خدایی هست یا نه؟ او از همه بهتر می‏داند. خدا را آنچنان می‏شناخت که می‏گفت: «فبعزتک؛ به عزت خودت قسم» (ص/ 82). آیا شیطان پیغمبران و عباد مخلص خدا را می‏شناسد یا نمی‏شناسد؟ خیلی هم خوب می‏شناسد، چون می‏گفت: «الا عبادک منهم المخلصین؛ مگر آن بندگان پاكدل تو را» (ص/ 83)، یک عده عباد را سراغ داشت که آنها را عباد مخلص می‏نامید و می‏گفت دیگر دستم به‏ آنها نمی‏رسد. بندگان مخلص خدا را آنچنان می‏شناسد که می‏گوید ولی من‏ به آنها دسترسی ندارم، هیچ روزنه و نقطه ضعفی در آنها نیست که من در آنها نفوذ پیدا کنم. ائمه را چطور؟ ائمه را مثل انبیاء خوب می‏شناسد. آیا به معاد اعتقاد دارد یا نه؟ یعنی آیا علم دارد که روز قیامتی هست‏ یا نه؟ به آن هم علم و یقین داشت، می‏گفت: «فانظرنی الی یوم‏ یبعثون؛ خدایا مرا تا روز قیامت مهلت بده» (ص/ 79).
این عنصری که خدا و پیغمبران را می‏شناسد و به معاد هم اعتقاد جازم دارد این سه رکنی که ما همیشه شرط اسلامیت می‏دانیم در عین حال قرآن می‏گوید کافر است، چون ملاک کفر این نیست که انسان بداند یا نداند، و ملاک‏ اسلام هم این نیست که انسان بداند یا نداند. ملاک اسلام این است که‏ انسان بداند و در مقابل حقیقت تسلیم باشد، و ملاک کفر این است که‏ انسان بداند، حقیقت بر او عرضه شده باشد و او در مقابل حقیقت بایستد و مخالفت کند. پس اینکه قرآن در یک جا می‏فرماید اعمال کافران مانند تلی از خاکستر است که باد تندی بوزد، در یک جا می‏فرماید مانند سرابی است که تشنه او را آب خیال می‏کند و در یک جا به ظلمتهایی تشبیه می‏کند که در اعماق‏ دریاها وجود دارد، همه درباره انسانهایی است که حقیقت بر آنها عرضه‏ شده و در عین حال در مقابل حقیقت ایستاده‏ اند. قرآن در یک جا تابلوی عجیبی را مجسم می‏کند: «و اذ قالوا اللهم ان کان هذا هو الحق من عندک فامطر علینا حجاره من السماء؛ یاد کن آن وقتی را که دست به آسمان بلند می‏کردند و می‏گفتند خدایا اگر سخن این محمد که مدعی نبوت است حق است و واقعا پیغمبر است و راست می‏گوید و از ناحیه توست سنگی از آسمان بفرست‏ و ما را ببرکه نبینیم» (انفال/ 32). کفر معنایش همین است. می‏گوید اگر این حقیقت‏ است مرا ببر که نبینم.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن 4- صفحه 148-146

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/18686