شخصیت حقوقی مشترک انبیاء

سخن همه‌ انبیا هماهنگ و یکسان است، گرچه درجات آنان متفاوت است. «تلک الرسل فضلنا بعضهم علی بعض» (بقره/ 253) یا «فضلنا بعض النبین علی بعض» (اسراء/ 55). نبـوت و رسـالت عـامـه، یک حکم مشتـرک دارد و‌ آن این است که هر ‌پیامبری مردم را به‌ ایمان به مبدأ و معاد و وحی و فرشته دعوت می‌کنـد.
ممکن است ره آورد پیامبران در فروع جزئی و همچنین در درجات اصول کلی متفاوت باشد، اما خطوط کلی دین انبیا و رسولان یکی است همان گونه که برخورد بد اندیشان نیز درباره‌ آنها یکی است.
هر پیامبری شخصیتی حقیقی دارد و شخصیتی حقوقی. گرچه شخصیت حقیقی یعنی شخص انبیا مشترک نیست ولی شخصیت حقوقی آنان که همان نبوت و رسـالت است بین همه‌ انبـیا و رسولان مشترک است.
چرا چنین نباشد در حالی که همه از سوی یک خدا مبعوث شده اند و مأموریت آنها یکسان است و اصول معارف الهیه و اصول سعادت بشر، همه جا یکی است، اینها چیزی نیست که با گذشت زمان دگرگون گردد، هر چند جزئیات آن دگرگون می شود.
درست همانند نیاز انسان به غذا و لباس و مسکن و بهداشت و نظافت و تعلیم و تربیت، اصول این امور تغییر ناپذیر است، ولی جزئیات مربوط به انواع غذاها و لباس ها و مسکن ها و دارو و درمان و چگونگی تعلیم و تربیت در تغییر و تحول و به تعبیر دیگر در حال تکامل است.
خـداوند به پیغمبر اکرم (ص) فـرمود: «ما یقال لک الا ما قد قیل للرسل من قبلک» (فصلت/ 43)؛ مطلبی برای تو بیان نمی شود، مگر آن که برای پیامبران پیش از تو گفته شده است. گرچه رسول اکرم (ص) مهیمن بر سایر انبیا است، اما اصل مطلب را که هدف وحی و غرض رسالت باشد، انبیای گذشته نیز آوردند. برای همین نکته پیغمبر هم فرمود: «ما کنت بدعا من الرسل؛ من پیغمبر تازه ای نیستم.» (احقاف/ 9) نه دعوت و هدایت پیامبر اکرم (ص) بی سابقه بود و نه بد رفتاری و دهن کجی هایی که نسبت به آن حضرت روا داشته می شد، بدیع و نو ظهور بود.

تکذیب یک پیامبر، تکذیب همه‌ پیامبران
از آن جا که شخصیت حقوقی همه‌ پیامبران الهی یعنی هدف و هدایت آنان مشترک است، کسی که نبوت یک پیغمبر را انکار کرد، مثل آن است که نبوت همه‌ انبیا را نپذیرفته باشد. مؤمنان باید بگویند: «لا نفرق بین احد منهم» (بقره/ 136) ما هیچ فرقی در اصل رسالت و لزوم قبول رسولان بین آنها نمی گذاریم، یعنی پذیرش رسالت یک پیغمبر، مستلزم پذیرش رسالت همه‌ انبیا است. همچنین ترک دعوت و هدایت یک پیغمبر مستلزم ترک همه‌ انبیاست.
همین مضمون در دو آیه دیگر از قرآن مجید آمده (آیه 285 بقره و آیه 152 نساء) و به این ترتیب، تأکید می کند که مؤمنان واقعی کسانی هستند که میان پیامبران الهی تفاوتی نمی گذارند و به تعلیمات همه آنها ایمان دارند و این گواه روشنی است، بر یگانگی اصول کلی تعلیمات آنها.
قابل ذکر است که این آیه طبق شأن نزول های موجود، در پاسخ یهود و نصاری است که هر یک دیگری را نفی می کردند و پیامبر خود را برتر می شمردند و کتاب خود را بهترین کتاب می دانستند (و نسبت به بقیه، بی اعتنا بودند) مسلمانان مأموریت پیدا کردند که با صراحت بگویند ما به هیچ وجه جدایی میان پیامبران خدا قائل نیستیم.
خداوند در‌ سوره‌ حجر‌ می‌ فرماید: «ولقد کذب اصحاب الحجر المرسلین؛ اصحاب حجر، همه‌ مرسلان را تکذیب کردند.» (حجر/ 80) در حالی که اصحاب حجر بیش از یک پیغمبر نداشتند و در برابر همان پیغمبر ایستادند. این سخن برای آن است که از یک سو سخن پیامبر اصحاب حجر سخن همه انبیای گذشته و آینده بوده است و از سوی دیگر غالبا در دعوت های هر پیامبری جریان انبیای سلف یا خلف مطرح است و تکذیب یک پیامبر، تکذیب همه‌ پیامبرانی است که جریان زندگی آنان، به اجمال یا به تفصیل، در گفتار آن پیامبر مشخـص، طرح شده است.
خـلاصه آن که طبق جهات یاد شده تکذیب یک پیامبر مستلزم تکذیب همه‌ انبیاست.
درباره‌ "اصحاب ایکه" نیز می‌فرماید: «کذب اصحاب الأیکة المرسلین» (شعراء/ 176) آنان که دعوت حضرت شعیب را نپذیرفتند و به نفرین آن حضرت مبتلا شدند، همه‌ پیامبران را تکذیب کردند.
درباره‌ قوم ثمود و همچنین قوم لوط نیز می‌ فرماید آنان همه‌ مرسلان را تکذیب کردند: «کذبت ثمود المرسلین» (شعراء/ 141)، «کذبت قوم لوط المرسلین» (شعراء/ 160) با این که قوم ثمود و همچنین قوم لوط بیش از یک پیامبر نداشتند. اما طبق بیان قرآن آنان با انکار دعوت آن پیامبر هدف همه‌ انبیا را تکذیب کردند، چون دعوت یک پیغمبر، دعوت همه‌ انبیاست.


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی جلد6- صفحه 54

  2. ناصر مکارم شیرازی- پیام قرآن جلد 7- صفحه 339

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/19024