تناسب و سنخیت بین امام و امت

پیامبران امت های انسانی باید از سنخ خود آنان یعنی انسان باشند نه فرشته. فرشته پیامبر انسان نخواهد بود، هرچند که رسالت الهی دارد: «الله یصطفی من الملائکة رسلا و من الناس» (حج/ 75)
انبیا فرشته نبوده‌اند، بلکه از میان بشر ظهور کرده‌اند: «و ما ارسلنا من قبلک الا رجالا نوحی إلیهم فسئلوا أهل الذکر إن کنتم لا تعلمون» (نحل/ 43) عده‌ای می‌گفتند، پیامبر باید فرشته باشد.
ولی خدا می‌ فرماید: «ولو جعلناه ملکا لجعلناه رجلا وللبسنا علیهم ما یلبسون" (انعام/ 9) اگر فرشته‌ ای را نیز به رسالت اعزام کنیم، باید به صورت بشر در بیاید، تا شما او را ببینید و سخنش را بشنوید و اسوه‌ شما باشد، چون بین امت و امام آنها باید تناسب و سنخیت باشد، پس امت و امام هر دو باید فرشته باشند و یا هر دو از جنس بشر تا پیغمبر بتواند رسالت خود را ایفا کند وگرنه انسان ها نمی‌توانند پیامبر خود را ببینند و سخنش را بشنوند و نیز نخواهند توانست رسالت او را تحمل کنند. از این رو ‌خداوند می‌ فرماید: هیچ پیامبری را اعزام نکردیم، مگر از جنس بشر و از صنف مرد: «و ما ارسلنا من قبلک الا رجالا» (یوسف/ 109)
فرشته، رسول رسولان است و پیام خدا را مستقیما و بدون واسطه به انبیا می‌رساند، نه به توده‌ مردم. این انبیا هستند که می‌توانند فرشتگان را با چشم غیبی ببینند و کلامشان را با گوش غیبی بشنوند و قلبشان مهبط فرشتگان باشد: «نزل به الروح الامین * علی قلبک لتکون من المنذرین» (شعراء/ 193-194)
دیگران نه آن قلب را دارند که مهبط وحی باشد و نه آن چشم و گوش را که جمال فرشته را ببیند یا کلام فرشته را بشنود. بنابراین، رسول مردم باید از مردم باشد، یعنی انسان باشد، نه فرشته و از طرف دیگر توده‌ مردم باید با پیامبر خود احتجاج کنند و احتیاج خود را با رهبری او برطرف کنند و رفتار و گفتار خود را بر سیره‌ او منطبق سازند و همه‌ این امور مستلزم ارتباط جامعه‌ انسانی با پیامبر الهی است و این ارتباط در صورتی میسور است که آن پیامبر، انسان باشد نه فرشته.
قرآن کریم به برخی از آثار بشری پیامبران اشاره می‌کند. مانند این که آنان همانند دیگران غذا می‌خورند و مانند دیگران از دنیا رحلت می‌کنند: «و ما جعلناهم جسدا لا یأکلون الطعام و ما کانوا خالدین» (انبیاء/ 8) پیامبران نه مانند فرشته بدون غذا به سر‌ می‌برند و نه مانند فرشته از مرگ مصونند، بلکه مانند توده‌ مردم غذا می‌خورند و در معرض زندگی و مرگند.

مردان

پیامبر باید مرد باشد و هیچ پیامبری از زنان نبوده است. زن به مقام نبوت نمی‌رسد، گرچه به مقام ولایت که پشتوانه‌ نبوت و رسالت است می‌رسد، چون نبوت و رسالت کاری اجـرایی و مستلزم تماس با مـردم است و در آن اموری ماننـد صلح و جنگ و آموزش احکام و پاسخ به سؤالات و امامت در جماعات مطرح است. زن این خصیصه و قدرت بدنی کافی را ندارد تا بتواند با همه‌ انسان ها تماس بگیرد، چه با زنان و چه با مردان؛ همین طور زن نمی‌تواند رهبر مردم باشد، چه در جنگ و صلح و چه در مسائل اجتماعی دیگر. مرد است که می‌ تواند این بار مسئولیت را بر دوش بکشد و این امر، مربوط به مقامات انسانی نیست. آنچه مربوط به‌ مقام انسانیت است، ولایت الهی است، که بین زن و مرد مشترک است و آنچه مخصوص مرد است کاری اجرایی است که مربوط به ویژگی های بدنی و روانی و شرایط اجتماعی اوست.
پیامبر باید مرد باشد و این از مقام زن نمی‌کاهد، زیرا ممکن است زن به مقام ولایت برسد و نسبت به بسیاری از انبیا برتر باشد، چنان که حضرت فاطمه (س) به آن مقام منیع دست یافت.
نبوت و رسالت که مقامی اجرایی است، مجری آن باید مرد باشد ولی ولایت که مقامی ملکوتی و معنوی است و باطن نبوت و رسالت محسوب می‌شود، بین زن و مرد مشترک است. انسانی که به مقام ولایت بار می‌یابد، به خداوند نزدیک تر می‌شود و در این مقام است که گاه مقامی اجرایی چون نبوت و رسالت به وی داده می‌شود.
پس این که هیچ زنی به مقام نبوت و رسالت نمی‌رسد، به این معناست که هیچ زنی از نظر دریافت گزارش غیبی و ابلاغ آن، به مقام مسئولیت اجرایی نمی‌رسد، گرچه ممکن است به مقام شامخ ولایت نایل آید.
خلاصه آن که هر نبی و رسولی دارای ولایت است، لیکن هر ولی دارای نبوت و رسالت نیست و پشتوانه نبوت و رسالت، ولایت است و مقام تکوینی انسان به ولایت بر‌ می‌گردد که در این جهت بین مرد و زن امتیازی نیست. این که هر پیامبری دارای ولایت است، ناظر به مقام معنوی نبوت عامه و این که هر پیامبری باید مرد باشد، مربوط به مقام اجرایی نبوت عامه است.


منابع :

  1. عبدالله جوادی آملی- تفسیر موضوعی جلد6- صفحه 45-46 و 49-50

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/19088