عناصر معرفت شناسی فلسفی سهروردی

مقدمه
تشخیص معرفت شناسی سهروردی با هر الگو و ساختار معرفت شناختی خاص (اصالت تجربه، اصالت عقل و امثالهم) دشوار است. گرچه او می گوید که نهایتا انسان می تواند فقط به کمک اشراق به معرفت دست یابد، امکان حصول علم را از طریق دیگر شیوه های شناخت رد نمی کند.

عناصر معرفت شناسی فلسفی سهروردی
معرفت شناسی فلسفی سهروردی، از عناصر زیر تشکیل شده است:
1- تعریف
2- ادراک حسی
3- مفاهیم فطری
برای تلخیص نظرات سهروردی درباره نارسائیهای شیوه های مذکور شناخت، به این نکات می توان اشاره کرد: سهروردی معتقد است که تعریف بدان سبب مسأله ساز است که نه تنها باید ذاتیات یک موجود را، چنانکه ارسطو نشان داده، بلکه تمام صفات و لوازم آن را نیز تعریف کند. این بدان علت اهمیت دارد که صفات و لوازم به همان اندازه بخشی از یک چیزند که عناصر به اصطلاح ذاتی، و تعریف کردن همه اینها غیرممکن است. سهروردی این مسأله را ناشی از علت زیر می داند: همه تعریفات بناچار باید به معلوماتی منتهی شود که خود نیازی به تعریف نداشته باشد (مفاهیم بدیهی) و اگر نه چنین باشد تسلسلی بی پایان لازم آید.
به خلاف جایگاه کم اهمیت تری که تعریف در معرفت شناسی فلسفی سهروردی دارد، ادراک حسی بسیار مهم تر است. این بعضا بدان سبب است که بیشتر چیزهائی که می توان آنها را تعریف کرد به کمک حواس تعریف می شوند. به همین دلیل است که سهروردی می گوید: «لذا دانستن و بازشناختن بعضی چیزها وظیفه حواس می شود».
سهروردی می گوید ادراک حسی می تواند حقایق بسیط را از مرکب متمایز کند. اما حواس ما علی رغم این توانائی نمی توانند از مسأله ای که تعریف با آن روبرو است برکنار بمانند. یعنی، وقتی حواس با چیزی مرکب مواجه می شوند، به کمک مؤلفه های بسیط آن چیز می توانند بدان معرفت پیدا کنند، اما ما چگونه مؤلفه های بسیط را می شناسیم؟ اینجاست که باید اصلی بدیهی باشد تا با توجه به آن چیز بسیطی را بتوان شناخت والا دوباره مشکل شناختن چیزی را به کمک چیزی دیگر، همین طور تا بی نهایت خواهیم داشت. سهروردی در این باره می گوید: «هیچ چیزی ظاهرتر از آنچه می توان حس کرد وجود ندارد... زیرا همه دانشهای ما از محسوسات گرفته شده است»؛ بنابراین، همه محسوسات جزء فطریات اند و اصلا تعریفی ندارند.

مفاهیم فطری واسطه ادراک حسی و علم حصولی
سرانجام، مفاهیم فطری است که به عقیده سهروردی برای پیوند دادن دو شیوه دیگر معرفت شناسی سهروردی لازم است. وجود مفاهیم فطری حلقه لازم را میان نظر سهروردی درباره علم به توسط تعریف و ادراک حسی به دست می دهد تا او بتواند نظریه روشن و منسجمی از علم عرضه کند. طبیعت این مفاهیم فطری و ساختار آنها، چه کانتی چه افلاطونی، در نوشته های فلسفی سهروردی تا اندازه ای مبهم است؛ چیزی که روشن است این است که از نظر سهروردی، مفاهیم فطری هدف و نقش محدودی دارند.

اشراق اساس معرفت شناسی
بنابراین، تصور سهروردی از معرفت شناسی فلسفی مبتنی بر این فکر است که اگر چه شیوه های مختلف شناخت و مکاتب معرفت شناسی در پاره ای حوزه ها سودمندند، یقین نهایتا از راه اشراق به دست می آید، و آن معرفتی است که بدون واسطه و میانجی حاصل می شود. در سرآغاز حکمة الاشراق، سهروردی دیدگاهش را نسبت به نظریه علم حضوری به شرح زیر خلاصه کرده است:
همان طور که ما امور محسوس را مشاهده می کنیم و از این راه به پاره ای از احوال و اوضاع آنها دانش یقینی پیدا می کنیم و سپس بر اساس این گونه احوال متیقنه علوم صحیحی (مانند هیأت و جز آن) استوار می کنیم، به همین نحو امور روحانی را نیز مشاهده می کنیم و آنگاه امور دیگر را براساس آنها قرار می دهیم. کسی که راه و روشی جز این برگزیند، او را از این دانش بهره ای نیست و زود بازیچه شک و تردید خواهد شد.
چیزی که سهروردی به وضوح در دفاع از آن بحث کرده این است که فلسفه به طور اعم و معرفت شناسی به طور اخص باید بنیانی اشراقی داشته باشد. در معرفت شناسی سهروردی، نور اصل و محتوای علم می شود و علم اصل و محتوای نور. اگر در جهان هستی چیزی باشد که نیازی به تعریف و شرح نداشته باشد، باید ذاتا ظاهر باشد و چیزی آشکارتر و ظاهرتر از نور وجود ندارد. بنابراین، چیزی به تعریف بی نیازتر از نور نیست. چیزی که هنوز بدان پاسخ داده نشده، این است که چگونه علم فی نفسه امکان پذیر می شود. آن چیست که دانستن و شناختن را عملی می سازد؟ اینک به بررسی پاسخ سهروردی به این پرسشها مبادرت می کنیم، پاسخی که معروف است به نظریه علم حضوری.


منابع :

  1. مهدی امین رضوی- سهروردی و مکتب اشراق- ترجمه مجدالدین کیوانی- نشر مرکز سال 1377- صفحه 163-160

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/19215