تأثیر مکتب اشراق بر جریان های فلسفی ایران

مکتب اشراق سهروردی تأثیری عمیق و پایدار بر سنت علم و حکمت ایران به جای گذارد. تعالیم او و بخش اعظم متون اشراقی به جنبش فلسفی نیرومندی بدل گردید که اوج آن مکتب اصفهان بود. شرحها و تفسیرهای استادانه بر تعالیم سهروردی امروز هم با اشتیاق تمام مطالعه می شود. چرا سهروردی این چنین مورد استقبال فیلسوفان این دوره واقع شد؟ آیا فقط بدان سبب است که وی بومی ایران بود؟ پاسخ را باید در حال و هوا و محیط مذهبی غنی و متمایل به دانشهای باطنی خود ایرانیان جستجو کرد که آنان را پذیرای اندیشه های سهروردی کرد.

عوامل گسترش تفکر اشراقی در ایران
مکتب اشراقی سهروردی زمینه ای را فراهم کرد که توانستند بر مبنای آن تفسیری رمزی و نمادین از اسلام شیعی تنظیم و تبیین کنند. اسلام شیعی هم بر عقل به عنوان ابزاری برای حصول حقیقت و هم بر قبول و پایبندی به علم حضوری، که در اسلام جای بسیار مهمی دارد، تأکید زیادی می کند. مکتب اشراق سهروردی بحث فلسفی و انجام ریاضت را توأماً شرایط لازم برای دستیابی به حقیقت می داند. اتفاقی نیست که فلسفه سهروردی، که بر ارکان علم و عقل عملی هر دو اصرار می ورزد، خود را در دوران صفوی که اسلام شیعی به عنوان مذهب رسمی کشور انتخاب شد، نشان داد. اسلام شیعی، که بر دروازه امام به عنوان زنجیره ای از وسائط تجلی نور محمدی تأکید داشت، طبعاً پذیرای تعالیم اشراقی بود.

تأثیر شرح اندیشه های سهروردی در بسط مکتب اشراق
علاوه بر عوامل مذهبی و فکری که به اندیشه های سهروردی امکان ریشه دوانیدن در ایران را داد، تفاسیر و شرح های مهمی نیز بود که به استحکام یافتن آراء وی کمک کرد. مهم ترین کار شرح شهرزوری بر حکمة الاشراق و تلویحات بود. نیز تفاسیر استادانی چون ابن کمونه، علامه حلی، قطب الدین شیرازی، اثیرالدین ابهری، نصیرالدین طوسی، و بالاخره ملاصدرا در نشر اندیشه های سهروردی مؤثر بودند. ابهری و طوسی به نوشته های مشائی مشرب خود شهرت دارند ولی با این همه سخت تحت تأثیر سهروردی بودند. مثلاً، ابهری، در کتابش کشف الحقایق فی تحریر الدقایق، که نماینده کاملی از تعالیم سهروردی است، شماری از مسائل فلسفی را از دیدگاهی اشراقی بحث می کند.
پیش از دوره صفوی، چهره هائی چون سید حیدر آملی و ابن ابی جمهور و کتاب عمده اش کتاب المجلی در رسیدن مکتب اشراق به اوج خود در عهد صفویه، نقش مهمی ایفا کردند. جو دینی ایران، ویژگیهای تاریخی و فرهنگی آن، و وجود عنصری اساساً عرفانی در جهان بینی ایرانی به تثبیت موقعیت سهروردی به عنوان شخصیتی که ایرانیان خود را با او آشنا احساس می کنند، کمک کرد. سید حسین نصر می نویسد: تا اوائل سده هشتم / چهاردهم، مکتب اشراق به طور قطع در ایران پای استوار کرده بود و از آن به بعد هم جزء مهمی از حیات فکری نه تنها ایرانیان بلکه سرزمینهای شرقی قلمرو اسلام که فرهنگ اسلامی-ایرانی در آن غلبه داشت، باقی ماند.

سلسله صفویه و مکتب اصفهان
جنبش سیاسی نیرومند صفویان و علاقه زیاد سلاطین این سلسله به رونق زندگی فکری و عرفانی ایران، حکمت اشراقی را در آنچه به مکتب اصفهان شهرت یافت به اوج خود رساند. پیش از شروع بحثی درباره مکتب اصفهان می خواهم نگاهی اجمالی به آن فلاسفه اشراقی بیندازم که راه را برای ظهور این مکتب پرنفوذ هموار کردند.

فیلسوفان اشراقی پیش از مکتب اصفهان
در میان چهره های مهمی که درست پیش از دوران صفوی ظهور کردند و، به لحاظ تمام منظورهای عملی، متعلق به مکتب اصفهان محسوب می شوند. صدرالدین دشتکی و پسرش غیاث الدین منصور دشتکی هستند. منصور مقدار زیادی درباره مشائیان نوشت؛ از جمله آثارش شرح او بر اشارات و رساله ای در اخلاق است. اما، شرح او بر هیاکل النور سهروردی است که حد نفوذ سهروردی را حتی بر بعضی فیلسوفان مشائی نشان می دهد. آثار وی معرف کاملی از فلسفه اشراقی است، و مخصوصاً بر ملاصدرا، که غالباً منصور را با او اشتباه می گرفتند، تأثیر گذارد. به یک معنا، منصور نماینده تلاشی موفقیت آمیز برای آشتی دادن فلسفه مشائی ابن سینا و سنت اشراقی بود.
شماری از دیگر اندیشمندان این دوره نه تنها تعبیری اشراقی از فلسفه ابن سینا ارائه کردند، بلکه به عرفان ابن عربی که به واسطه آثار شاگردش، صدرالدین قونوی، به ایرانیان معرفی شد، توجه کردند. در میان این شخصیتها می توان ابن ترکه اصفهانی را نام برد که تلاش او برای نزدیک کردن فلسفه و عرفان، به گونه ای که در اثر عمده اش تمهیدالقواعد منعکس است، بر بسیاری از جانشینانش، مخصوصاً سید حیدر آملی تأثیر گذاشت. آملی اسلام شیعی را با عنایت به مصنفات سهروردی، ابن عربی، و ابن سینا تفسیر کرد و همنهاد با ترکیبی فلسفی خلق کرد. اثر مهم آملی جامع الاسرار، نمونه ای از نوع تأویل است که مورد عمل حکمای اشراقی است.
در کنار ابن ابی جمهور فوق الذکر، رجب برسی که مشارق الانوار را نوشت، در میان دیگر چهره های این سنت فکری، برجستگی دارد. او نیز تلاش کرد همنهادی از تعالیم عرفانی ابن عربی، آثار مشائیان و تفکر شیعی بپردازد. درباره کوشش به قصد عرضه الگوی فلسفی یکپارچه و منسجمی به همت شخصیتهای مهم این دوره، سید حسین نصر می گوید: ادعام تعلیمات اشراقی در تشیع سریع و عمیق ... بود، با این نتیجه که طی سده های بعد بیشتر اشراقیون از میان شیعیان بوده اند. در دوران قبل از صفویان، متکلمینی شیعی از قبیل سید حیدر آملی و مخصوصاً ابن ابی جمهور راه را برای ادغام حکمت اشراقی در دیدگاه تشیع آماده کردند. فعالیتهای فلسفی به طور عام و تعالیم سهروردی به طور خاص که دورانی از انحطاط را پشت سر گذارده بود، بار دیگر در عهد صفوی که حیات فکری، مذهبی، عرفانی و هنری ایران به اوج خود رسید، جانی تازه گرفت.


منابع :

  1. مهدی امین رضوی- سهروردی و مکتب اشراق- ترجمه مجدالدین کیوانی- صفحه 196-193

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/19218