نظرات متفاوت درباره هویت انجمن اخوان الصفا و رسائل ایشان

از آنجا که در ابتدای امر رسائل اخوان الصفا (نام اخوان الصفا خود جالب توجه فراوان است. کلمه صفا که در قرآن مجید (بقره/ 153) از آن ذکر شده، در تصوف معنی خاصی بدست آورده است. حتی بعضی از بزرگان عرفان خود کلمه تصوف را مشتق از صفا دانسته اند، چنانکه شیخ ابوحسن القناد می فرماید: «الصوفی مأخوذ من الصفاء و هو القیام لله عزوجل فی کل وقت بشرط الوفاء» کتاب اللمع به قلم ابونصر السراج الطوسی، (لندن 1914، ص 26) جنبه سری داشته است.
تعیین هویت مؤلفان این مجموعه مشهور موجب اشکالات فراوان شده و محققان اسلامی و اروپائی را به اختلاف نظر و بحث و مناظره فراوان کشانده است. هویت مؤلف یا مؤلفان، زمان و مکان تألیف و نشر رسائل و ماهیت انجمن سری که باعث پیدایش این مجموعه شده است، بدون رسیدن به نظر قطعی، در طی قرون متمادی مطرح شده و هریک از دانشمندان در تحقیقات خود به نتایجی رسیده که برای گروهی دیگر مورد قبول نیوده است.

نظر قدما درباره رسائل اخوان
در بین محققان اسلامی بعضی از متقدمان و برخی از متأخران رسائل اخوان الصفا را به جمعی از علمای بصره نسبت داده اند. ابن القفطی در تاریخ الحکما می نویسد که بنا به قول ابوحیان توحیدی مؤلفان رسائل عبارتند از ابوسلیمان محمدبن معشر بستی، ابوالحسن علی بن هارون زنجانی، ابواحمد مهرجانی عوفی، و زیدبن رفاعه. شهزوری در نزهة الارواح و روضة الافراح اسامی دیگری را نام می برد که عبارت است از ابوسلیمان مذکور در فوق معروف به مقدسی، ابوالحسن علی بن وهرون الصابی، ابواحمد نهرجوری، عوفی البصری و زیدبن رفاعه.
بنا به نظر ابوحیان توحیدی، وزیر مشهور ابوعبدالله سعدان که در سال 375 بقتل رسید، گروهی از دانشمندان را مانند ابن زرعه (331-398)، مسکویه رازی (وفات 421)، ابوالوفاء بوزجانی، ابوالقاسم اهوازی، ابوسعید بهرام، ابن شاهویه، ابن بکر، ابن حجاج الشاعر، شوخ شیعی (وفات 391)، و ابن عبید الکاتب را نزد خود آورد و از جمع آوری گفتار آنان رسائل اخوان صفا به وجود آمد. ابوحیان درباره زیدبن رفاعه یکی از نویسندگان چنین می نگارد: «او رابطه معینی با هیچ یک از مکاتب ندارد و می داند چگونه مکتب خود را از اطراف و اکناف جمع آوری کند... به نظر آنان (یعنی اخوان صفا) تکامل ایمان در اتحاد بین فلسفه یونانی و شرع اسلام است و با این نظر آنها پنجاه رساله در تمام شعب فلسفه نگاشتند».

انتساب رسائل اخوان صفا به مذاهب مختلف
بحث درباره هویت نگارندگان رسائل اخوان الصفا به مذهب و مسلک آنان نیز کشیده شده و منجر به اختلاف نظر بین محققان دوران قدیم و جدید شده است. ابن القفطی از یک سو اخوان را از پیروان مکتب معتزله که دارای روشی کاملا استدلالی بود می شمارد، در حالی که ابن تیمیه فقیه قشری حنبلی آنان را جزو فرقه نصیریه که در واقع عقایدشان مخالف معتزله بود می داند. بین این دو نقطه متقابل، نظریات متعددی در طی قرون متمادی درباره اخوان اظهار شده است، از قبیل این که رسائل اخوان صفا نوشته حضرت علی بن ابیطالب (ع) یا امام صادق (ع) یا حلاج یا امام غزالی یا دعاة اسماعیلیه بوده است. اگر در نظر بگیریم که اسماعیلیه احترام خاصی برای این رسائل داشته اند و آنها را در یمن و ممالک دیگر اشاعه داده اند و بنا به قول بعضی از محققان هنوز این مجموعه جزئی از کتب باطنی اسماعیلیه محسوب می شود، جای تعجب نیست اگر جمهور دانشمندان معاصر این مجموعه را از تألیفات اسماعیلیه بشمارند. مثلا تامر دلائل بسیار برای اسماعیلی بودن رسائل آورده و مطالب آن را «فلسفه اسماعیلی» می نامد.

لکن یکی دیگر از محققان معاصر اسماعیلی همدانی، گرچه اهمیت رسائل را در دعوت اسماعیلیه در یمن تأیید کرده است، آن را به پیروان حضرت علی (ع) خصوصا شیعه اثنی عشری نسبت می دهد نه به فرقه اسماعیلیه. همچنین طیباوی با توجه به اینکه اخوان با وراثت و غیبت امام مخالف بودند، رابطه بین آنها و اسماعیلیه را امری اساسی ندانسته و معتقد است که فقط در قرون بعد اسماعیلیه از رسائل مزبور استفاده کرده اند، بدون اینکه مؤلف اصلی آن باشند. به نظر طیباوی رسائل اخوان الصفا کوششی است از طرف عالم تشیع برای جمع کردن و یکی ساختن شعب مختلف علوم و فنون و فلسفه و دین و مانند نوشته های امام غزالی است در عالم سنت و جماعت. او در مطالعه دقیقی که از رسائل انجام داده، روش دیگری اتخاذ کرده است و بدون اینکه اخوان را با دسته خاصی مربوط داند، آنان را فرقه «بعد از معتزله» نامیده و از این لحاظ با بعضی از محققان اروپائی قرن اخیر همعقیده است.

در قرن نوزدهم میلادی توجه اروپائیان از طریق ترجمه غیرمنظم و نسبتا خالی از دقت دیتریچی از رسائل اخوان به زبان آلمانی، به این مجموعه معطوف شد. مترجم از بدو مطالعات خود به اهمیت اخوان در جمع آوری علوم و گنجاندن آن علوم در یک جنگ کامل که نفوذ فراوانی در معارف اسلامی داشته است برخورد، و لزوم مطالعه آن را برای درک نظریه کلی متفکران اسلامی درباره جهانشناسی و علوم جزئیه تأیید کرد. تحقیق دیگری درباره اخوان صفا که تأثیر بسیار در محافل اروپائی داشت، مقاله فلوگل یکی دیگر از مستشرقان آلمانی بود که در آن جنبه استدلالی رسائل و سنخیت آن با مکتب اعتزال تأیید شد. گرچه با در نظر گرفتن وجه ذوقی و عرفانی بعضی از رسائل ابراز چنین قضاوتی بعید می نماید. بعضی از محققان این قرن نیز مانند ادوارد براون و نیکلسون و میگول آسین پالاکیوس در عقیده فلوگل تغییر مختصری وارد آورده و رسائل را نتیجه اختلاط آراء معتزلی و شیعی دانسته اند. همچنین پینس که نظریه اش بی شباهت به آراء دانشمندان مذکور در فوق نیست، درباره هویت نویسندگان رسائل چنین می نگارد: «رسائل اخوان صفا کوششی است برای از میان برداشتن اختلاف بین دو مکتب مختلف. از یک طرف این مجموعه با آراء شیعی و مخصوصا اسماعیلی آمیخته است و از طرف دیگر از عقاید سیاسی فارابی پیروی و بلکه اقتباس کرده است».

تاریخ پیدایش فرقه اسماعیلیه و نهضت خلافت فاطمی و روابط فکری و عقلی و سیاسی بین اسماعیلیه و باطنیه و قرامطه از دشوارترین مسائل تاریخ اسلام است که همواره با ابهام و اشکال توأم بوده است. لکن در بحث فعلی کافی است که این نهضتهای مختلف را با هم بیامیزیم و همه را تحت عنوان اسماعیلیه بشناسیم. با چنین تعمیمی می توان گفت که اکثر مورخان اروپائی اخوان صفا و رسائل منسوب به آنان را به فرقه اسماعیلیه نسبت می دهند. کازانوا در سال 1915 این نظریه را اظهار کرد و گادزیهر و ماکدونالد و لین پول و ماسینیون و ایوانف که همگی از دانشمندان بنام هستند از او پیروی کرده اند. برخی از اروپائیان نیز مانند استرن و سارتون رأی مورخان اسلامی را قبول کرده و رسائل را به گروهی از دانشمندان بصره نسبت می دهند. استرن پس از انتشار کتاب الامتاع ابوحیان توحیدی به همین عقیده رسید، اگرچه مدتی به خلاف آن اعتقاد داشت. و نیز در تحقیق جالب توجهی که کربن درباره رابطه بین صابئین و اسماعیلیه بعمل آورده است، اخوان را گروهی از دانشمندان می شمارد که در عین حال ناشر عقاید اسماعیلیه بوده اند.


منابع :

  1. سید حسین نصر- نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت- خوارزمی 1377- صفحه 47-54

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/19235