انواع جهان بینی

بر اساس پذیرفتن ماوراءالطبیعه و یا انکار آن میتوان جهان بینی را به جهان بینی الهی و جهان بینی مادی تقسیم نمود. پیرو جهان بینی مادی در زمان سابق به نام های طبیعی، دهری، و احیانا زندیق و ملحد نامیده می شد ولی اکنون مادی و ماتریالیست نامیده میشود. استاد مطهری درباره انواع جهان بینی می گوید: جهان بینی یا جهان شناسی به عبارت دیگر تعبیر و تفسیر انسان از جهان، به طور کلی سه گونه است یعنی از سه منبع ممکن است الهام شود، علم، فلسفه، دین. پس جهان بینی سه گونه است: علمی، فلسفی، مذهبی. جهان بینی علمی یعنی انسان بر اساس دستاوردهای علوم تجربی، بینش کلی درباره هستی به دست آورد. به هر حال بر اساس تعریف جهان بینی ما دارای انواع جهان بینی هستیم که بنا به تفاوت نگاه ها بر عالم هستی به وجود آمده، که یه ترتیب زیر است:

جهان بینی تجربی یا علمی
در شناخت جهان هستی بر اساس تجربی، جهان بینی ما بر دو عامل فرضیه و آزمون وابسته است، یعنی در علوم تجربی، برای اثبات و کشف علت یک پدیده ابتدا فرضیه‌ ای را ارائه می‌دهند و پس آن فرضیه را از طریق آزمایش، بررسی می‌کنند و با این روش، به کشف علت ها و معلول ها پی می‌برند.

مزایای جهان بینی تجربی
البته این یکی از مزایای این نوع جهان بینی است چون که بر اساس آزمون، کشفیات و شناخت هایش دقیق و مشخص است و می‌تواند با این روش در مورد یک موجود جزئی اطلاعات خیلی زیادی به انسان بدهد و دومین مزیتش این است که چون این نوع جهان شناسی، قوانین خاص هر علوم را به انسان می‌شناساند، راه تصرف و تسلط آن را نیز بر بشر می‌شناساند.

نقص های جهان بینی تجربی
ولی در مقابل نقص هایی نیز متوجه این نوع جهان بینی هست و آن اینکه علوم تجربی فقط در مورد چیزهای جزئی قادر بر پاسخگویی است یعنی دایره و حوزه‌ اش محدود است به آزمون یعنی قدرت شناخت در جایی است که آزمون بر آن راه دارد در حالی که همه عالم هستی را نمی‌توان به توسط آزمون شناخت یعنی در جهان بینی تجربی مسائلی مانند جهان از کجا آمده است؟ به کجا می‌رود؟ جهان حق است یا پوچ، زشت است یا زیبا و غیره به دلیل اینکه تحت آزمون در نمی‌ آیند قابل پاسخگویی نیست و بیشترین جسارتی که اینگونه جهان بینی در مواجه با این سوالات هستی شناسانه از خود نشان داده، گفتن نمی‌دانم بوده است!
استاد مطهری در نارسایی جهان بینی علمی می نویسد: از نظر علم، جهان کهنه کتابی است که اول و آخر آن افتاده است نه اولش معلوم است نه آخرش، اینست که جهان بینی علمی، جزء شناسی است نه کل شناسی، علم ما را به وضع برخی اجزاء جهان آشنا میکند نه به شکل و قیافه و شخصیت کل جهان بینی علمی مانند فیل شناسی مردمی است که در تاریکی فیل را لمس می کردند. جهان بینی علمی از نظر جلب ایمان به چگونگی واقعیت هستی متزلزل است. چهره جهان از یک دیدگاه علمی روز به روز تغییر می کند زیرا علم بر فرضیه و آزمون مبتنی است نه به اصول بدیهی اولی عقلی، فرضیه و آزمون ارزش موقت دارند. به همین جهت جهان بینی علمی یک جهان بینی متزلزل و بی ثبات است و نمی تواند پایگاه ایمان واقع شود. جهان بینی علمی به حکم محدودیتی که ابزار علم یعنی فرضیه و آزمون برای علم جبرا به وجود آورده است از پاسخگویی به یک سلسله مسائل اساسی جهان شناسی که خواه، ناخواه برای ایدئولوژی پاسخگویی قطعی به آنها لازم است، قاصر است از قبیل: جهان از کجا آمده است؟ به کجا میرود؟ ما در چه نقطه و چه موضع از مجموع هستی هستیم؟….به همین جهت علم از پاسخ به اساسی ترین مسائلی که برای جهان بینی لازم است ، ناتوان میباشد.

جهان بینی فلسفی
جهان بینی فلسفی در طرز برخورد و عکس العمل انسان در برابر جهان مؤثر است یعنی موضع انسان را در جهان مشخص می‌کند و نگرش انسان را نسبت به جهان هستی شکل می‌دهد و به طور کلی این جهان بینی به زندگی انسان، معنی داده و او را از احساس پوچی به دور نگه می‌دارد بر خلاف جهان بینی تجربی، که قادر نیست به انسان جهان بینی دهد. در واقع جهان بینی فلسفی از آن نظر که متکی به یک سلسله اصول بدیهی و غیر قابل انکار می‌باشد و دیدگاه هایش را با استدلال ثابت می‌کند و از تزلزل و لغزشی که جهان بینی تجربی دارد، به دور است از محدودیت جهان بینی تجربی نیز به دور می‌باشد. جهان بینی فلسفی محدودیت جهان بینی عملی را ندارد و پاسخگو به همان مسائلی است که تکیه گاه های ایدئولوژی هستند. تفکر فلسفی چهره و قیافه جهان را در کل خود مشخص می کند. جهان بینی علمی و فلسفی هر دو مقدمه عمل می باشند، جهان بینی علمی به انسان قدرت و توانایی تغییر و تصرف در طبیعت می دهد او را بر طبیعت تسلط می بخشد. اما جهان بینی فلسفی جهت عمل و راه انتخاب زندگی انسان را مشخص می کند و در طرز برخورد و عکس العمل انسان در برابر جهان مؤثر است. موضوع انسان را درباره جهان معین می کند نگرش او را به هستی و جهان شکل خاصی می دهد، به انسان ایده می دهد یا ایده او را می گیرد. به حیات او معنی می دهد و یا او را به پوچی و هیچی می کشاند. به همین جهت علم قادر نیست به انسان نوعی جهان بینی بدهد که پایه و مبنای یک ایدئولوژی قرار گیرد ولی فلسفه می تواند.

جهان بینی دینی
در برخی از ادیان مانند دین اسلام جهان شناسی دینی در متن دین، صورت فلسفی دارد و به صورت استدلال، به بیان دیدگاه هایش می پردازد. یعنی مسائل با تکیه بر عقل و استدلال عرضه شده است از این رو جهان بینی اسلامی در عین حال یک جهان بینی عقلی فلسفی است. جهان بینی مذهبی و فلسفی وحدت قلمرو دارند ولی از نظر مبدأ معرفت و شناسایی آن با هم فرق دارند. در برخی مذاهب مانند اسلام، جهان شناسی مذهبی در متن مذهب، رنگ فلسفی یعنی رنگ استدلال به خود گرفته است، بر مسائلی که عرضه شده است با تکیه بر عقل، استدلال و اقامه برهان شده است، از این رو جهان بینی اسلامی در عین حال یک جهان بینی عقلانی و فلسفی است. از مزایای جهان بینی مذهبی علاوه بر دو مزیت جهان بینی فلسفی یعنی ثبات و جاودانگی و عموم و شمول، قداست بخشیدن به اصول جهان بینی است. یک جهان بینی آنگاه میتواند تکیه گاه یک ایدئولوژی قرار گیرد که استحکام و وسعت تفکر فلسفی و قدس و حرمت اصول مذهبی را داشته باشد و این از جهان بینی مذهبی بر می آید و همه آن خصایص و خصلت ها که لازمه یک جهان بینی خوب است، در جهان بینی توحیدی جمع است، تنها جهان بینی توحیدی است که میتواند همه آن خصایص را داشته باشد. جهان بینی توحیدی یعنی درک اینکه جهان از یک مشیت حکیمانه پدید آمده است و نظام هستی بر اساس خیر وجود و رحمت و رسانیدن موجودات به کمالات شایسته آنها استوار است، جهان بینی توحیدی، یعنی جهان یک قطبی و تک محوری است، جهان بینی توحیدی یعنی جهان ماهیت از اویی (انا لله) و به سوی اویی (انا الیه راجعون) دارد، موجودات جهان با نظامی هماهنگ به یک سو و به طرف یک مرکز تکامل می یابند، آفرینش هیچ موجودی عبث و بیهوده و بدون هدف نیست، جهان با یک سلسله نظامات قطعی که «سنن الهیه» نامیده میشود اداره می شود.
در این جهان بینی انسان دارای کرامت است و نیز او دارای مسئولیت است این جهان بینی با نیروی منطق و استدلال حمایت میشود و این جهان بینی به حیات و زندگی معنا و روح و هدف می بخشد و دارای کشش و جاذبه است و به انسان نشاط و دلگرمی بخشد و هدف های متعالی و مقدس عرضه می دارد.
جهان بینی اسلامی نیز جهان بینی توحیدی است، توحید در اسلام به خالص ترین شکل بیان شده است، از نظر اسلام خداوند مثل و مانند ندارد «لیس کمثله شئی؛ خدا شبیه چیزی نیست و هیچ چیز را نمی توان به خداوند شبیه نمود.» (شوری/ 11)  خداوند بی نیاز مطلق است، همه به او نیازمندند و او از همه بی نیاز است «انتم الفقرا الی الله و الله هوالغنی الحمید» (فاطر/ 15) و او به همه چیز آگاه و تواناست «انه بکل شئی علیم، انه علی کل شئی قدیر» (حج/ 6) و او در همه جا هست … از نظر جهان بینی توحیدی اسلامی: جهان یک آفریده است و آفریده دارد و با عنایت و مشیت‌ الهی نگهداری میشود و جهان به باطل و بازی و عبث آفریده نشده است. هدف های حکیمانه در خلقت جهان و انسان در کار است.
نتیجه
با نگاه به انواع جهان بینی‌ها، ما در جهان بینی تجربی به دلیل محدودیتش در دایره آزمون و خطا و جزئی بودنش چنین معیارهایی را نمی‌توانیم به دست آوریم و در جهان بینی فلسفی به دلیل اینکه به طور کامل به دلیل عدم شناختنش از جهان هستی، نمی‌تواند آرمانساز باشد و دیگر معایبش نمی‌توان به عنوان یک مکتب قابل قبول پذیرفت اما جهان بینی دینی با نظر اینکه همه معیارهای یک جهان بینی را دارد، تنها جهان بینی است که می‌تواند به عنوان یک جهان بینی قابل قبول در بین سایر جهان بینی‌ها، لحاظ گردد چون از یک طرف شناخت کاملی از آفریننده عالم هستی دارد و اینکه نظام هستی بر اساس خیر و رحمت و رساندن موجودات به سعادت و کمال می‌شناسد که موجودات عالم با نظامی هماهنگ در جهت حرکت به کمال به سوی پروردگار عالم در حرکتند و اینکه آفرینش هیچ موجودی از روی بیهوده انگاری نبوده بلکه جهان بر اساس یک سلسله قوانین که به اصطلاح سنت الهی نامیده می‌شود اداره می‌گردد. که در میان موجودات عالم، انسان را اشرف مخلوقات می‌شناساند و به طور کلی جهان بینی دینی تنها نوع جهان بینی است که تعهد و مسئولیت افراد را نسبت به خودش، نسبت به همنوعانش، نسبت به محیط طبیعت و نسبت به خدایش به وجود می‌آورد و بر این اساس انسان را از خطر سقوط به دره هولناک پوچ‌ گرایی و نیست انگاری نجات می‌دهد.


منابع :

  1. جمعی از نویسندگان- معارف اسلامی 1 و 2

  2. مرتضی مطهری- مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی- صفحه 65-76

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/19395