حوزه فلسفی قم

علل رونق فلسفه در حوزه‏هاى علمی شیعه
با توجه به اینکه بحثهاى عمیق فلسفى در کلام پیشوایان شیعه وجود داشت،‏ حوزه ‏هاى علمیه جهان تشیع بیش از حوزه ‏هاى اهل سنت به فلسفه روى آوردند و چون ایران مکتب تشیع را پذیرفته بود، پس از شیخ الرئیس ابن سینا حوزه فلسفى به ایران انتقال یافت و قریب به اتفاق فلاسفه بزرگ جهان اسلام از میان شیعیان و ایرانیان برخاست. دوره چهارم از حوزه علمیه قم نخستین دوره از پیدایى حوزه فلسفى در این شهر مقدس است که با هجرت صدرالمتالهین شیرازى‏ (979-1050) و تربیت‏ شاگردانى چون فیض کاشانى‏، فیاض لاهیجى‏ به وجود آمد و با دانش اندوزى قاضى سعید قمى‏ ادامه یافت.

علامه طباطبایى که خود از شاگردان حوزه فلسفى نجف اشرف و از اساتید حوزه قم در دوره پنجم است تاریخ فلسفه اسلامى را اینگونه بیان میدارد: «نظر به اینکه بحث‏ شیعه در حقایق معارف با روش تحلیل و انتقاد و کنجکاوى عقلى آزاد بود و بحثهاى عمیق فلسفى در کلام پیشوایان این طایفه به حد وفور وجود داشت این طایفه نسبت به بقیه طوایف اسلامى استعداد بیشترى به فرا گرفتن فلسفه داشتند و از این روى هنگامى که کتب فلسفى یونان و غیر آن به عربى ترجمه شد و کم و بیش در میان مسلمین رواج یافت (با این خاصیت که مطالب فلسفى در خور افهام همگانى نیست) در نفوس شیعه نسبت به دیگران تاثیرى عمیق‏تر داشته است و نقشى روشن‏تر میبست. در ابتداى حال مکتب اشراقین در اسلام رواج نیافت و حکما و فلاسفه اسلامى به مکتب مشائین (اتباع ارسطو) اقبال نمودند ولى دیرى نگذشت که به نزدیکى رابطه فلسفه و دین پى‏ برده و در صدد توفیق میان فلسفه و دین برآمده و بحثهایى تا اندازه ‏اى ساده و ابتدایى انجام دادند این حقیقت را در تالیفات معلم ثانى، ابى‏ نصر فارابى‏ و پس از آن در تالیفات تقسیرى شیخ الرئیس ابن سینا می‏توان یافت».

ایشان ادامه می‏دهند فلاسفه اسلامى دریافتند که با هر یک از سه راه دین، فلسفه، عرفان، می‏توان به حقایق کلیه آفرینش نایل گردید با این ویژگى که زبان دین، زبان همگانى است که با بیانى ساده آدمى را به اسرار آفرینش آگاه می‏کند. لیکن مطالب فلسفى تنها در خور فهم گروهى خاص است که با ریاضات عقلى ورزیده شده و برهان را از قیاسات جدلى و خطابى تمیز می‏دهند و اهل عرفان با تعلیمات دینى و ریاضات شرعى آیینه نفس را صیقلى داده و طبق عنایتهاى الهى حقایق را مشاهده می‏کنند. علامه طباطبایى پس از برشمردن سیر فلسفى می‏فرماید: «کلید رمزهایى به دست این فلسفه اسلامى افتاده که هرگز در فلسفه هاى کهن مصر، یونان‏ و اسکندریه‏ به دست نمى ‏آید».

در نتیجه اولا مسایل فلسفى که به حسب آنچه از کتب فلسفى گذشتگان به عربى ترجمه شده و به دست مسلمین رسیده و تقریبا دویست مساله بوده در این مکتب فلسفى تقریبا به هفتصد مساله بالغ میشود. ثانیا: مسایل فلسفى که مخصوصا در مکتب مشائین از یونانی‏ها به طور غیر منظم توجیه شده و نوع مسایل از همدیگر جدا و به همدیگر مربوط نبودند در این مکتب فلسفى حالت مسایل یک فن ریاضى را پیدا کرده و به همدیگر مترتب شده ‏اند به نحوى که با حل دو سه مساله اولى که فلسفه را افتتاح می‏کنند، همه مسائل فلسفى را می‏توان حل و توجیه نمود و به همین جهت به آسانى میتوان رابطه فلسفه را از طبیعیات قدیم و هیات قدیم قطع کرد و در نتیجه هیچ گونه برخورد و منافاتى میان این مکتب فلسفى و علم امروز اتفاق نمى ‏افتد. ثالثا: فلسفه تقریبا جامد و کهنه به واسطه روش این مکتب فلسفى به کلى تغییر وضع و قیافه داده و مطبوع طبع انسانى و مقبول ذوق و عقل و شرع میباشد و مسایلى را که علم جدید تازه موفق به کشف آنها شده یا امید حل آنها را دارد این مکتب فلسفى یا مایه شگرف خود به طور عموم و کلیت به حل آنها موفق یا شالوده حل آنها را می‏ریزد.

چنانکه به واسطه حل شدن مساله حرکت جوهرى‏ که سیصد سال پیش با این روش فلسفى حل شده است مساله «بعد چهارم در اجسام‏» به طور روشن بدست آمده و با این مساله «نسبیت‏» (البته در خارج از افکار نه در افکار) روشن گردیده است و مسایل دیگرى که هنوز از راه علم مورد بحث نشده به طور کلی خاتمه یافته ‏است. در دوره متاخر حوزه فلسفى قم شخصیتهاى فرزانه ‏اى را به خود دید که در تفکر فلسفى و سیاسى جهان اسلام نقش مؤثرى داشتند همان گونه که در دوره ‏هاى پیشین نیز با وجود حکیم الهى صدرالمتالهین شیرازى و شاگردانش حوزه فلسفى قم نقش مهمى در دوره صفوى داشت.

اثرات سیاسی-اجتماعی حوزه فلسفی قم در قرون اخیر
حکیم سید ابوالحسن رفیعى قزوینى‏ (1310-1395ق) از جمله شخصیتهاى علمى و فلسفى بودند که علوم عقلى را در حوزه تهران از حاج شیخ عبدالنبى نورى، حکیم میرزا حسن کرمانشاهى، فاضل تهرانى و میرزا محمود قمى آموخته بود. در زمان آیت الله حائرى به قم آمده و به تدریس علوم عقلى پرداخت و از نخبه ‏ترین شاگردان ایشان در این عصر حضرت امام خمینى قدس سره است. آیت الله رفیعى قزوینى سپس مدتى در تهران اقامت نمود و مکتب فلسفى قم را شاگردان ایشان اداره میکردند البته معظم له در زمان مرجعیت آیت الله بروجردى نیز دو ماه در قم اقامت نمودند لیکن انتقال حوزه فلسفى تهران به قم و تربیت‏ شاگردان فلسفه و حکمت به دوره نخست اقامت ایشان در قم برمی‏گردد.

امام خمینى‏ قدس سره حکیم متاله و عارف واصلى است که پس از استاد مکتب فلسفى وى را تداوم بخشید ویژگى خاص حضرت امام ژرف نگرى معظم له به مسایل فلسفى و توجه به ابعاد مختلف علوم اسلامى بود لذا مباحث پراکنده فلسفى فقهى اخلافى و عرفانى را که در اندیشه فلسفه سیاسى نقش داشتند به صورت منسجم در مکتب درس ایشان مطرح شد و نظریه ولایت فقیه کامل شده و در مکتبهاى فلسفى و فقهى حوزه‏ هاى علمیه پیروانى یافت که با گسترش آن از حوزه علمیه قم به انقلاب اسلامى و تاسیس حکومت اسلامى انجامید. علامه طباطبایى‏ از دیگر شخصیتهاى فلسفى بودند که در اشاعه اندیشه صدرایى و رواج آن سهم عمده ‏اى داشت و چند دوره اسفار و شفا را تدریس نموده و بدایة الحکمه‏ و نهایة الحکمه را در ترویج مکتب صدرالمتالهین به رشته تحریر درآوردند البته تالیفات علامه طباطبایى به دو اثر خلاصه نمی‏شود. ایشان دهها کتاب، رساله و یا تعلیقه در فلسفه الهى داشتند نقش مؤثر ایشان در حوزه فلسفى قم طرح نظریات فلسفه الهى به سبک جدید و پاسخ به فلسفه مادى ماتریالیسم دیالکتیک‏ بود. با برپایى انجمنى علمى و طرح مسایل جدیدى که در حوزه تفکر مادى مطرح شده پاسخ برهانى خویش را در اصول فلسفه و روش رئالیسم‏ تهیه دید که با شرح شاگرد فرزانه‏ اش استاد شهید مرتضى مطهرى این سیره علمى در اقصى نقاط عالم اسلامى منتشر شد.

شهید مرتضى مطهرى‏ پیرو مکتبى فلسفى دو استاد فرزانه ‏اش حضرت امام خمینى و علامه طباطبایى بود که با تدوین و تدریس کتبى در فلسفه تطبیقى و نقد تفکر مارکسیسم مبانى فکرى فلسفه اسلام را در حوزه قم و تهران به اقشار مختلف فرهنگى اعم از طلاب علوم دینى، دانشجویان و عموم مردم رواج داد. البته اساتید دیگرى نیز در حوزه فلسفى قم به تدریس اشتغال داشته و دارند که برخى از آنها عبارتند از: آیت الله عبدالله جوادى آملى، آیت الله حسن حسن زاده آملى، آیت الله محمدتقى مصباح. آنچه که در این دوره از حوزه فلسفى اهمیت ویژه دارد رشد تفکر فلسفه سیاسى است که شاید بتوان گفت در هیچ یک از دوره‏ هاى فرهنگى این رشد و شکوفایى در حوزه ‏هاى علمیه روى نداده است. در این دوره مبانى اندیشه سیاسى اسلام مورد بررسى قرار گرفته و اصول اولیه تدوین مى‏یابد تا نظریه ولایت فقیه به صورتى جامع و کامل مطرح شده و تا نقد مکاتب فلسفى غرب جایگاه خویش را در متن جامعه پیدا مى‏کند. در این دوره دیگر بار پس از هزار و چهارصد سال مبانى عقیدتى و فلسفه سیاسى اسلام از کتابها و کتابخانه‏ ها و اندیشه ‏هاى فردى خارج شده و در متن جامعه پیاده شده، مدینه فاضله اسلامى‏ برپا میگردد.


منابع :

  1. پایگاه اطلاع رسانی کانون ایرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت

  2. پایگاه اطلاع رسانی بنیاد حکمت اسلامی صدرا

  3. پایگاه اطلاع رسانی حوزه

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/19554