رویكردهای مختلف در مورد غایت و اهداف اخلاق

در مورد غایات و اهداف اخلاق نظرهاى گوناگونى عرضه شده است. دو رویکرد اساسى وجود دارد:
1. رویکرد محافظه کارانه یا ناظر به خوشایند
2. رویکرد اصلاح طلب یا ناظر به مصلحت
طرفداران رویکرد اول غایت اخلاق را این مى دانند که انسانها با وضع نفسانى و روحانى خودشان همزیستى و همراهى داشته باشند. در این فرض باید ابتدا دید که انسانها چه هستند. چه روحیاتى دارند، تمایلات و خواسته ها و خوشایند و ناخوشایند آنها چیست و آنگاه متناسب با آن راهنماى عمل داد. اصول و دستورات اخلاقى براى آن وضع مى شوند که به انسانها بیاموزند چگونه مى توانند بیشترین ارضا را براى بیشترین خواسته هایشان به دست آورند. محافظه کاران نمى خواهند تحولى اساسى در روحیات و نفسانیات انسانها پدید آید، بلکه هدف آنها در حفظ و رعایت مقتضیات همین روحیات و نفسانیاتى است که انسانها بالفعل دارند. آرمان اخلاق ناظر به خوشایند، حصول بیشترین همراهى و همزیستى میان انسانها و تدبیر وضع آنان به نحوى است که دو اصل آزادى و عدالت تامین گردند. اهداف این اخلاق، اهدافى حداقلى هستند و به همین مقدار اکتفا میشود که جلو تعدى و تجاوز انسانها به حقوق یکدیگر را بگیرد (البته از راههاى اخلاقى، نه حقوقى). اما اخلاق اصلاح طلب، هیچ گاه به وضع موجود رضا نمى دهد و همواره به دنبال دستیابى به آرمانهاى بلند است. از نظر این اخلاق انسانها را نباید به نحوى اساسى به ارضاى تمایلات زیستى و نفسانى شان دعوت کرد، بلکه اگر هم دعوتى در این زمینه وجود دارد، دعوتى فرعى و تبعى و به منظور دستیابى به هدفى والاتر است.

این اخلاق مى خواهد فضایل جدیدى را در انسانها به وجود آورد و آنها را به موجوداتى جدید و برتر تبدیل کند. در اینجا خوشایند و ناخوشایند انسانها مورد توجه نیستند، بلکه آنچه مورد توجه است، مصالح آنهاست. توصیه هاى اخلاقى و احکام ارزشى بر این اساس صورت مى گیرند که انسانها را تعالى بخشند. اخلاق اصلاح طلب، برخلاف اخلاق محافظه کار، ذاتا دموکراتیک نیست. حال با این تعریف مى توان اختلاف و اشتراک اهداف دین و اخلاق را بررسى کرد. اهداف اخلاق محافظه کار، که به طور قطع نوعى اخلاق سکولار است، با اهداف تعالى بخش دین سازگار نیست، مگر اینکه همچون پاره اى خداناباوران ظاهر دین خواه که قرائتهایى من عندى و بى پایه از دین عرضه مى دارند، تا جایى که از دین سکولار و دین لیبرال نیز سخن گفته اند و از این رهگذر دین را از هویت اصلى اش تهى کرده اند، ما نیز به چنان دین غیردینى نظر داشته باشیم. در این صورت مى توان میان اهداف اخلاق ناظر به خوشایند و دین غیردینى سازگارى دید، وگرنه اگر دین، دین باشد، میان اخلاق نوع اول و دین سازگارى در اهداف وجود ندارد.

اما اخلاق ناظر به مصلحت مى تواند همان اهدافى را دنبال کند که دین دنبال مى کند. هر دو مى خواهند انسانها را تعالى بخشند. ممکن است در بیان غایت انسان میان آنها اختلاف در تعبیر وجود داشته باشد، اما دست کم بنابر برخى تقریرها، هر دو یک چیز را مى گویند. براى هر دو وضع موجود انسان و روحیات و نفسانیات بالفعل او ارضاکننده نیست. هر دومى خواهند انسان از خودخواهى و خودمحورى برتر آید و حقیقت را محور رفتار و کردار خویش قرار دهد. البته با توجه به گوناگونى و تنوع فوق العاده مشربهاى دینى و اخلاقى، نباید انتظار داشت نظریه ما مخالف نداشته باشد، حال هر نظریه اى که مى خواهد باشد. از باب نمونه در همین بحث مى توان به کرکگور و برخى پیروانش اشاره داشت که هیچ پایه عقلانى را براى دین نمى پذیرفتند و حتى معتقد بودند که عقل اخلاقى به چیزهایى حکم مى کند که خلاف مقتضاى ایمان دینى است. دین و ایمان امورى غیرعقلانى، و حتى ضدعقل هستند. دین را تنها مى توان با تصمیم ایمان برگزید نه با سنجش عقلانى و اخلاقى.

تا هنگامى که انسان در دایره اخلاق و الزامات آن به سر مى برد نمى تواند به مرحله دینى پا بگذارد. مثل اعلاى تعارض دین و اخلاق در نزد کرکگور، حالت تردید ابراهیم در انتخاب میان اطاعت فرمان خدا مبنى بر ذبح فرزند و پیروى از حکم اخلاق مبنى بر حرمت قتل شخص بى گناه است. به نظر کرکگور، ابراهیم با اطاعت محض و کورکورانه از خداوند و نپذیرفتن حکم عقل رسوخ خویش را در حوزه دین به اثبات رساند، بلکه به آن تحقق بخشید. چنین تحلیلها و توصیفهایى از دین و عمل دینى اساسا با هیچ گونه اخلاقى جمع نمى شوند و غایات مشترک ندارند. اما تبیینهاى خردپسند دین همان اهداف را دارند که اخلاق ناظر به مصلحت دنبال مى کند.


منابع :

  1. هادی صادقی و حسن معلمی و محمود فتحعلی- مجله قبسات شماره ۱۳- مقاله اقتراح دين و اخلاق

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/19751