بررسی قاعده «کل ممکن زوج ترکیبی»

این قاعده، از امهات قواعد فلسفی است و در حکمت متعالیه حائز اهمیت بسیار است. بر اساس این قاعده، ریشه هرگونه ترکیب و امتزاج را در معنی امکان ذاتی باید جستجو نمود؛ چنان که بساطت و واحدیت و نظایر این معانی را خارج از افق امکان و ملازم با وجوب باید دانست. این قاعده عبارت است یک قضیه موجبه کلیه که موضوع آن را کلمه «ممکن»، و محمول آن را کلمه «زوج ترکیبی» و تشکیل می دهند. کلمه «امکان» بر حسب اصطلاح حکما در موارد مختلف استعمال می شود. موارد استعمال امکان عبارتند از:
1- امکان ذاتی
2- امکان وقوعی
3- امکان استعدادی
4- امکان فقری
5- امکان استقبالی

بر اساس تقسیم بندی دیگر، امکان را به دو نوع خاص و عام نیز تقسیم نموده اند که یکی را امکان خاص و دیگری را امکان عام می گویند. چون شرح یکایک موارد استعمال امکان از حوصله این مختصر بیرون است، از هرگونه تفصیل در این باب خودداری می شود؛ ولی نکته قابل تذکر این است که مقصود حکما از معنی امکان در این قاعده همانا «امکان ذاتی» است. «امکان ذاتی»، عبارت است از سلب ضرورت وجود و عدم از یک مفهوم کلی که آن را ماهیت می گویند.

مواد ثلاث
در مقابل امکان ذاتی، دو مفهوم دیگر وجود دارند که آنها را قسیم امکان ذاتی باید به حساب آورد. آن دو مفهوم عبارتند از: 1- وجوب ذاتی 2- امتناع ذاتی. این تقسیم مثلث، یعنی تقسیم شیء به مواد سه گانه که عبارتند از: امکان ذاتی، وجوب ذاتی، امتناع ذاتی، از طریق مقایسه حال ماهیات نسبت به وجود و عدم پیدا شده است. یعنی هنگامی که ماهیت، نسبت به وجود و عدم مقایسه شود، از سه حالت خارج نیست؛ زیرا یا مقتضی وجود است یا مقتضی عدم است و یا نه مقتضی وجود است و نه مقتضی عدم. احتمال چهارم که ماهیت، هم مقتضی وجود باشد و هم مقتضی عدم، فرضی است که عقل آن را نمی پذیرد. اگر ماهیت، در حد ذات خود مقتضی وجود باشد، آن را «واجب ذاتی» می گویند و اگر مقتضی عدم باشد، آن را «ممتنع بالذات» می نامند. ولی اگر ماهیت، نه مقتضی وجود است و نه مقتضی عدم، در این هنگام آن را ممکن ذاتی می دانند و این همان معنایی است که در این قاعده مورد بحث قرار می گیرد.

بنابر آنچه در این باب ذکر شد، تقسیم شیء به معانی سه گانه، یعنی امکان ذاتی و وجوب ذاتی و امتناع ذاتی، بر اساس حصر عقلی انجام شده است؛ ولی جهت واقع و نفس الامر وجوب ذاتی به این معنی که ماهیت در حد ذات خود مقتضی وجود باشد، معقول نیست و از دایره اقسام بیرون است؛ زیرا اگر ماهیت در حد ذات مقتضی وجود باشد، لازم می آید وجود عارض بر ماهیت، معلول باشد و معلولیت پیوسته با وجوب منافات دارد؛ چنان که حاج ملاهادی سبزواری در این بیت لطیف گفته است:
الحق ماهیة انیته       اذ مقتضی العروض معلولیته

تعریف معانی سه گانه، مستلزم دور است
با توجه به آنچه در باب تقسیم شیء به معانی سه گانه گذشت، به روشنی معلوم می شود که تعریف حقیقی برای هیچ یک از معانی وجوب، امکان، امتناع ذاتی امکان پذیر نیست؛ زیرا معنی ضرورت و لاضرورت از جمله معانیی می باشند که بدون هیچ گونه واسطه در لوح نفس مرتسم میگردند، به طوری که گفته می شود، بعد از تصور مفهوم وجود عام یا شیء عام، تصوری بدیهی تر از معنای ضرورت و لاضرورت در ذهن انسان پیدا نمی شود. بنابراین هرگونه تعریفی برای این نوع از معانی که بدون واسطه در ذهن مرتسم میگردند، موجب دور باطل خواهد بود. به این جهت است که مشاهده می کنیم، مفهوم ممتنع را به غیرممکن تعریف کرده اند و ممکن را به غیرممتنع؛ و در تعریف واجب گفته اند: چیزی است که از فرض عدم آن، محال لازم می آید؛ و برای محال معنایی جز ممتنع سراغ ندارند. برای شخص بصیر پوشیده نیست که این گونه تعریف ها جز لعب با الفاظ فایده دیگری دربر نخواهد داشت و این همان اشتباهی است که برخی متکلمین هنگام تعریف وجود مرتکب شده اند.

جهان از هیولای امکان و صورت ترکیب، تشکیل یافته است
بعد از آن که معلوم شد، مقصود از مفهوم امکان در مورد قاعده «کل ممکن زوج ترکیبی» همانا امکان ذاتی است و با توجه به این که واجب الوجود بالذات، جز ذات مقدس حق تعالی چیز دیگری نیست، گفته می شود بساطت، احدیت، ازلیت، فردیت و هرگونه معانی دیگر از این قبیل که هست مساوق و مرادف با وجوب ذاتی است و مصداق واحد برای همه این معانی، ذات مقدس حق تعالی است. چنان که ترکیب، تعدد، امتزاج، کثرت و هرگونه معانی از این قبیل که هست از لوازم امکان است و مصداق همه این مفاهیم را در باب ماهیات باید جستجو نمود. به این ترتیب جز ذات مقدس حق تعالی که واجب الوجود بالذات است، همه چیز ممکن است و هر شیء ممکن، زوجی است که از دو عنصر ماهیت و وجود ترکیب یافته است. زیرا ماهیت امکانی بدون وجود هرگز قوام نمی پذیرد، چنان که وجود امکانی نیز بدون یک نوع قصور که از ماهیت سرچشمه می گیرد هرگز تعین پیدا نمی کند.

بنابراین، کلیه موجودات ممکن الوجود از یک نوع ماده و صورت عقلی که آنها را ماهیت و وجود می گویند، ترکیب یافته اند. زیرا هر شیئی در جهان ممکنات، نسبت به ذات خود بالقوه و لیس محض است؛ ولی هنگامی که به علت خود منسوب می شود، بالفعل و دارای ایس است. پس هر شیء ممکن الوجودی دارای دو حیثیت قوه و فعل است که این دو حیثیت را به منزله ماده و صورت آن به حساب آورده اند و از آنها به ماهیت و وجود تعبیر نموده اند. برای ماهیت و وجود که هر شیء ممکن الوجود از آنها تشکیل یافته است، عناوین و تعبیرات دیگری در اصطلاح حکمای الهی دیده می شود، مانند این که حیثیت وجود را به نور و حیثیت ماهیت را به ظلمت و یا به سخن دیگر جهت وجود را به یلی الرب و جهت ماهیت را به یلی النفس تعبیر نموده اند.

از آنچه تاکنون در این باب ذکر شد، این نتیجه به دست می آید که امکان، پیوسته هیولای ترکیب است؛ چنان که ترکیب همواره صورت امکان است و از این هیولا و صورت است که نظام عالم آفرینش تشکیل می گردد. بنابراین نظام خلقت و جهان آفرینش بر هیولای امکان و صورت ترکیب استوار شده است؛ و این دو عنصر همیشه لازم و ملزوم یکدیگرند. یعنی همان طور که قاعده «کل ممکن زوج ترکیبی» در همه موارد صادق است، قاعده «کل مرکب ممکن» نیز در همه موارد صدق می کند؛ و این از آن جهت نیست که قاعده «کل مرکب ممکن» عکس قاعده «کل ممکن زوج ترکیبی» بوده باشد؛ زیرا قضیه موجبه کلیه کنفسها منعکس نمی شود و عکس لازم الصدق در جمیع موارد برای موجبه کلیه، پیوسته موجبه جزئیه است. بلکه صدق هر کدام از این دو قاعده به طور کلی به واسطه براهینی است که در هر دو مورد اقامه شده است. تلازمی که بین این دو قاعده موجود است و همچنین صادق بودن آنها در همه موارد بدون این که یکی عکس دیگری باشد، بسیار شبیه است به تلازمی که بین دو قاعده «کل مجرد عاقل» و «کل عاقل مجرد» وجود دارد؛ زیرا این دو قاعده نیز در همه موارد صادق اند؛ بدون این که یکی از آنها عکس دیگری باشد؛ بلکه برای هرکدام از این دو قاعده نیز به طور جداگانه، برهان اقامه شده است.
 

مفاد قاعده در آثار فلاسفه اسلامی

فارابی و قاعده
مفاد این قاعده، در آثار حکیم ابونصر فارابی مورد بحث قرار گرفته است؛ اگر چه به صورت «کل ممکن زوج ترکیبی» تصریح نشده و این عنوان در آثار وی دیده نمی شود. مباحث فلسفی در آثار فارابی معمولا با سبک ایجاز و اختصار مورد بحث قرار گرفته است. شیوه این فیلسوف در آئین نگارش مبتنی بر لفظ اندک و معنی بسیار است؛ به طوری که بسیاری از مباحث فلسفی که پس از وی بین حکما به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است، در خلال جمله های کوتاه و لابلای آثار وی موجود است؛ و اهل فن می توانند بر آنها وقوف پیدا کنند. آنچه از سخن وی در این باب استفاده می شود، این است که شیء ممکن دارای دو حیثیت وجود و ماهیت است که به منزله ماده و صورت عقلی آن می باشند و این ترکیب نیز از لوازم امکان است؛ به طوری که اگر امکان نبود ترکیب پا به عرصه ظهور نمی گذاشت. بنابراین مفاد قاعده «کل ممکن زوج ترکیبی» مورد توجه فیلسوف بزرگ بوده است و هرگز نمی توان ادعا کرد که از این معنی غافل بوده است.

ابن سینا و قاعده
شیخ الرئیس ابوعلی سینا، این قاعده را تحت عنوان «کل ممکن زوج ترکیبی» مورد بحث قرار داده است. به این ترتیب که می گوید اگر چیزی وجودش همیشه از ناحیه غیر بوده باشد، مرکب است و هرگز نمی تواند بسیط الحقیقه باشد؛ زیرا آنچه از ناحیه غیر برای شیء حاصل می شود با آنچه شیء در حد ذات خود داراست، متفاوت است و چیزی که دارای دو حیثیت متفاوت باشد، مرکب است. بنابراین جز ذات پاک حق تعالی که وجودش از ناحیه غیر نیست و بسیط محض است همه موجودات امکانی، خالی از یک نوع ترکیب نمی باشند.

عبارت ابوعلی سینا در این باب چنین است: «... والذی یجب وجوده بغیره دائما فهو ایضا غیر بسیط الحقیقة لان الذی له باعتبار ذاته غیر الذی له من غیره و هو حاصل الهویة منهما جمیعا فی الوجود فلذلک لاشیء غیر واجب الوجود تعری عن ملابسة ما بالقوة و الامکان باعتبار نفسه و هو الفرد و غیره زوج ترکیبی» (الهیات شفا، ص 47). در این عبارت کوتاه و پرمعنی، به دو قاعده بزرگ که در مباحث فلسفه اولی و حکمت الهی حائز اهمیت فراوانند، اشاره شده است. نخست قاعده شریف «بسیط الحقیقة کل الاشیاء و لیس بواحد منها» که در حرف «ب» این رساله به تفصیل مورد بحث قرار گرفت و دیگر قاعده «کل ممکن زوج ترکیبی» که اکنون در اینجا مورد بحث و گفتگو است. بنابراین، اگر کسی ادعا نماید که ابوعلی سینا نخستین فیلسوف از فلاسفه اسلامی است که این قاعده را تحت عنوان «کل ممکن زوج ترکیبی» مورد بحث قرار داده سخنی به گزاف نگفته است و این ادعا از وی پذیرفته خواهد شد.

مطلب سومی که از عبارات کتاب شفای ابن سینا استفاده می شود، مسئله اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت است. زیرا از جمله «والذی یجب وجوده بغیره دائما» چنین استفاده می شود که آنچه از ناحیه فاعل برای شیء حاصل می شود، چیزی ورای ماهیت است و آن جز وجود، چیز دیگری نمی تواند بوده باشد. چنان که از جمله دیگر عبارت شیخ یعنی جمله «هو حاصل الهویة منهما جمیعا فی الوجود» چنین مستفاد می شود که آنچه در حقیقت و نفس الامر موجود است، همانا وجود است و ماهیت، که امری اعتباری است، به نوعی از انواع اتحاد با وجود متحد است. به این ترتیب، ریشه مسئله اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت را مانند دو قاعده «بسیط الحقیقة» و «کل ممکن زوج ترکیبی» باید در آثار شیخ الرئیس جستجو نمود؛ زیرا این مباحث در فلسفه وی آغاز می شوند و در حکمت متعالیه صدرالمتالهین به اوج کمال و مرحله پایان خویش می رسند.

ملاصدرا و قاعده
قاعده «کل ممکن زوج ترکیبی» در هیچ یک از آثار فلاسفه اسلامی به این تفصیل و وضوح که در آثار صدرالمتالهین آمده، مورد بحث قرار نگرفته است. ملاصدرا علاوه بر اینکه در باب خواص ممکن بالذات از این قاعده به طور مبسوط بحث نموده، در بسیاری موارد دیگر نیز به آن استناد کرده است. یکی از آن موارد این است که می گوید اختلاف در آن گونه از صفات اعتباری که اتصاف حق تعالی به آنها از ناحیه عقل تجویز شده است، به هیچ وجه موجب اختلاف در ذات وی نمی گردد؛ مانند صفات موجودیت، معلومیت، علیت، سببیت، مبدئیت، اولیت، شیئیت و غیر اینها که این صفات اگر چه از جهت مفهوم با یکدیگر مختلف می باشند، ولی هرگز موجب اختلاف و تکثر در ذات حق تعالی نمی شوند. ولیکن تعدادی از مفاهیم اعتباری وجود دارند که اختلاف در آنها موجب اختلاف در جهات و حیثیات خارجی می شود، مانند مفاهیم امکان و وجوب، قدم و حدوث، تقدم و تاخر و غیر اینها که هر کدام از این مفاهیم از یک واقعیت حکایت می کنند که با آنچه مفهوم دیگر حاکی از آن است، مغایرت دارد؛ بدین جهت است که گفته اند «کل ممکن زوج ترکیبی». زیرا هر موجود ممکن مشتمل است بر دو چیز، آن دو چیز یکی امکان است و دیگری وجود.

حاج ملاهادی و قاعده
حاج ملاهادی سبزواری نیز در بسیاری موارد به قاعده «کل ممکن زوج ترکیبی» استناد نموده است. یکی از آن موارد این است که احتیاج موجودات به علت را از طریق ترکیب اثبات می نماید؛ چنان که می گوید: و به وجه دیگر از راه ترکیب و تالیف و تعلق حاجت اثبات کنیم که هر مرکب محتاج و هر متعلق به چیزی نیز محتاج است. و محتاج نشاید که واجب الوجود باشد؛ پس حاجت دارد به مولفی بسیط و معلقی محیط که واجب الوجود است. پس گوییم هر جسمی مرکب است از اصل جسمیت و خصوصیتی که صورت نوعیه و صورت شخصیه باشد و صورت های نوعیه تعلق حلولی دارند به جسم و صورت های شخصیه و اعراض تعلق حلولی نیز دارند به موضوعات؛ و نفوس، تعلق تدبیری و استکمالی دارند به ابدان؛ به علاوه ترکیب هایی که دارند از ماهیت و وجود و از جنس و فصل و از ماده و صورت. پس امل جسم و جسمانی سراسر نیازمند به حضرت بی نیاز است.

چنان که مشاهده نمودیم، وی یکی از اقسام ترکیب را ترکیب شیء از ماهیت و وجود به شمار آورده است که معنی قاعده «کل ممکن زوج ترکیبی» نیز جز این گونه ترکیب چیز دیگری نیست.

این قاعده یکی از نتایج اصالت وجود است
قاعده «کل ممکن زوج ترکیبی» را باید یکی از فروع و نتایج مسئله اصالت وجود و اعتباریت ماهیت به حساب آورد. زیرا با توجه به اصل اصیل اصالت وجود است که به روشنی معلوم می شود هر شیء ممکن مرکب از دو جهت است. یکی «جهت وجودی» صادر از مبدا وجود، و دیگری «جهت ماهوی» که لازمه وجود خاص است. فیلسوفانی که در باب این قاعده سخن گفته اند، قائل به اصالت وجود و اعتباریت ماهیت می باشند. در عبارتی که از ابن سینا نقل شد، به این معنی تصریح شده است؛ چنانکه می گوید: «والذی یجب وجوده یغیره دائما فهو ایضا غیر بسیط الحقیقة، لان الذی له باعتبار ذاته غیرالذی له باعتبار غیره و هو حاصل الهویة منهما جمیعا.....».

سید جلال الدین آشتیانی در کتاب شرح حال و آراء فلسفی ملاصدرا می گوید: فلاسفه مشاء وجود را امری اصیل و ماهیت را از امور اعتباریه می دانند. روی مبنای اصالت وجود، این دسته از دانایان علیت و معلولیت را در انحاء وجودات دانسته اند و چون تساوی در رتبه وجودی منافات با علیت و معلولیت دارد، قهرا وجود هر معلول محدود به حدی است که از آن به ما یقال فی جواب ماهو، تعبیر نموده اند. هر ممکنی بنابر این طریقه، مرکب از دو جهت است، جهت وجودی صادر از حق و جهت ماهوی لازم هر وجود خاص.


منابع :

  1. دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی- قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی- ج 1 صفحه 351-359

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/19845