سخنان اشراف و بزرگان کفار در رد دعوت پیامبر اکرم

سرکردگان قریش هنگامى که از مراجعه به ابوطالب و میانجیگرى او مأیوس و ناامید شدند، از نزد او بیرون آمدند، و گفتند: «بروید و خدایانتان را محکم بچسبید، و ایستادگى و استقامت به خرج دهید که هدف محمد (ص) این است که جامعه ما را به فساد و تباهى کشد و نعمتهاى خدا را به خاطر پشت کردن به بتها از ما قطع کند و خود بر ما ریاست نماید!»
«و انطلق الملأ منهم أن امشوا و اصبروا على آلهتکم إن هذا لشی ء یراد؛ و بزرگانشان روان شدند [و گفتند] برويد و بر خدايان خود ايستادگى نماييد كه اين امر قطعا هدف [ما]ست.» (ص/ 6)
اینکه انطلاق را به بزرگان و اشراف قوم نسبت داده و نیز کلام حکایت شده را از همان اشراف حکایت کرده، اشاره به این معنا دارد که اشراف قریش نزد رسول خدا (ص) جمع شدند و درباره حل مشکلى که آن جناب با دعوت خود به سوى توحید و ترک آلهه پیش آورده بود با آن جناب گفتگو کردند، تا به نوعى آن جناب را متمایل نمایند، و آن جناب حاضر نشده اند به هیچ یک از سخنان آنان تن در دهند، در نتیجه اشراف به راه افتاده و به یکدیگر و یا به پیروان خود گفته اند: «بروید و در پایدارى و حمایت از خدایان خود پایمردى و شکیبایى به خرج دهید.»
در جمله «أن امشوا و اصبروا على آلهتکم» کلمه "گفتند" در تقدیر است و تقدیر آن چنین است "اشراف قوم به راه افتادند، در حالى که مى گفتند: بروید و بر حمایت از خدایان پایمردى کنید و پرستش آنها را ترک مکنید، هر چند که محمد (ص) این عمل را نکوهش کند". و از ظاهر سیاق برمى آید که این کلام را به یکدیگر گفته باشند، احتمال هم دارد، اشراف به عامه مردم گفته باشند.
«إن هذا لشی ء یراد» ظاهر این جمله این است که: مى خواهد به غرض و لازمه دعوت رسول خدا (ص) اشاره کند، البته غرض و لازمه اى که مشرکین از دعوت آن جناب فهمیده اند، و آن این است که آن جناب منظورش از دعوت به توحید، ریاست و حکومت بر مردم است و دعوت خود را وسیله نیل به این هدف قرار داده، و این معنا نظیر کلامى است که بزرگان قوم نوح به عامه مردم آن روز گفتند، و قرآن کریم آن را حکایت نموده، مى فرماید: «ما هذا إلا بشر مثلکم یرید أن یتفضل علیکم؛ اين [مرد] جز بشرى چون شما نيست مى ‏خواهد بر شما برترى جويد.» (مومنون/ 24)
بعضى از مفسرین گفته اند معناى آیه این است که: "این اصرارى که ما مشاهده مى کنیم از محمد (ص) و این تصلب و سرسختى که بر دعوت خود مى ورزد امر عظیمى است که او در نظر گرفته". و بعضى دیگر گفته اند: "معنایش این است که این امر یکى از بلاهاى روزگار است که متوجه ما شده و هیچ حیله و چاره اى نیست، جز اینکه بروید و در پرستش خدایان خود پایمردى و شکیبایى کنید". بعضى دیگر گفته اند: معنایش این است که: "صبر، خلقى است پسندیده که عقلاى عالم از ما انتظار دارند در چنین شرایطى از خود نشان دهیم" معناى دیگرى هم براى آیه کرده اند که هیچ یک از آنها با سیاق آیه سازگارى ندارد.
به هر حال سران بت پرستان مى خواستند با این سخن، روحیه متزلزل پیروان خود را تقویت کنند، و از سقوط هر چه بیشتر اعتقاداتشان جلوگیرى به عمل آورند اما چه تلاش بیهوده اى؟! سپس براى اغفال مردم و یا قانع ساختن خویش گفتند: "ما هرگز چنین چیزى را از پدران خود نشنیده ایم، این فقط یک دروغ و کذب است"! (ما سمعنا بهذا فی الملة الآخرة إن هذا إلا اختلاق؛ [از طرفى] اين [مطلب] را در آيين اخير [عيسوى هم] نشنيده ‏ايم اين [ادعا] جز دروغ‏بافى نيست.» (ص/ 7)
اگر ادعاى توحید و نفى بتها واقعیتى داشت باید پدران ما با آن عظمت و شخصیت! آن را درک کرده باشند، و ما از آنها شنیده باشیم، اما این یک گفتار دروغین و بى سابقه است! تعبیر به "الملة الآخرة" ممکن است اشاره به جمعیت پدرانشان باشد که نسبت به آنها آخرین ملت بودند چنان که در بالا گفتیم، و ممکن است اشاره به "اهل کتاب" مخصوصا "نصارى" باشد که آخرین دین و ملت قبل از ظهور پیامبر اسلام (ص) محسوب مى شدند، یعنى در کتب نصارا نیز از سخنان محمد (ص) اثرى نیست، چرا که آنها قائل به "تثلیث" (خدایان سه گانه) هستند، توحید محمد (ص) مطلب نوظهورى است!
ولى چنان که لحن قرآن در آیات مختلف دیگر نشان مى دهد عرب جاهلى تکیه بر کتب یهود و نصارى نداشت، تمام تکیه گاهش سنت و آئین نیاکان و پدران بود، و همین شاهد خوبى براى تفسیر اول است.
"اختلاق" از ماده "خلق" در اصل به معنى ابداء چیزى بدون سابقه است، سپس این کلمه به "دروغ" نیز اطلاق شده، چرا که دروغگو در بسیارى از مواقع مطالب بى سابقه اى را مطرح مى کند، بنابراین منظور از "اختلاق" در آیه مورد بحث این است که ادعاى توحید ادعاى نوظهور و بى سابقه اى است که محمد (ص) آن را مطرح کرده و در میان ما و پیشینیانمان کاملا ناشناخته بوده است، و این خود دلیل بر بطلان آن است!

 


منابع :

  1. سید محمدحسین طباطبایی- ترجمه المیزان- جلد ‏17 صفحه 278

  2. ناصر مکارم شیرازی- تفسیر نمونه- جلد ‏19 صفحه 217

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/19982