دلایل عملی بودن محتویات فرمان امیرالمؤمنین به مالک اشتر

ممکن است بعضی اشخاص خیال کنند که محتویات فرمان مقدس قضایائی است آرمانی غیر عملی (اوتوپیائی) و این بشر که خود را در طول تاریخ نشان داده است از رفتار مطابق آن محتویات، چه قسمت سیاسی آنها و چه قسمت حقوقی و اخلاقی آنها، ناتوان بوده است، لذا باید گفت: این فرمان هم مانند سایر دستورات اخلاقی وارزش های معنوی بسیار عالی ،آرمانی بوده و در قفسه ای از کتابخانه ها قرار گرفته است که بر بالای آن قفسه ها با خطوط بزرگ چنین نوشته است: ای کاش چنین بود، ای کاش چنین باشد.
پاسخ هائی که به این توهم و خیال می توان ارائه کرد، متعدد است، ما برخی از آنها را مختصرا مطرح می نمائیم:
1-آنچه که می بایست درباره «انسان آنچنانکه هست» و«انسان آنچنانکه باید و شاید» گفته شود، همین است که در این فرمان می بینیم، و آنچه که تا کنون در قوانین و اصول و فرهنگ های سیاسی و حقوقی در عرصه حیات اجتماعی بشر برای اجراء گذاشته شده است، نیمرخی از چهره ها یا به عبارت مناسبتر ابعادی محدود از ابعاد نامحدود و بسیار با اهمیت در قلمرو «انسان آنچنانکه عوامل جبری و قدرت ها خواسته است» نه در قلمرو «انسان آنچنانکه هست» و«انسان آنچنانکه باید و شاید» بوده است، به همین جهت است که اگر کسی بگوید: «بشر در گذرگاه تاریخ خود، حرکت تکاملی دارد و قلمرو مزبور داشته است» سخنی نامعقول می گوید که شاید خود گوینده هم، در مواقع هشیاری به بی اساس بودن سخن خود آگاه شود و اعتراف نماید.
ما نباید این مسئله بسیار با اهمیت را فراموش کنیم که وقتی ما می گوئیم: بشر حرکت تکاملی در گذرگاه تاریخ نداشته است، مقصود ما تکاملی ارزشی است نه تکاملی به معنای افزایش گسترش فعالیت های مغز و من انسان ها بر سطوح عینی طبیعت و بر نمودهائی از سطوح و ابعاد همنوعش انسان ها. و به عبارت دیگر افزایش تاثیر و تاثیر من انسان ها در جز خود و از جز خود، زیرا این گسترش و افزایش به هیچ وجه قابل تردید نیست.
به عنوان نمونه جمله ای را از «راسل» که در عرصه قدرت ها زندگی کرده و آنها را دریافته است نقل می کنیم. وی می گوید: «در روزگاران گذشته، مردم برای به دست آوردن قدرت های جادوئی، خود را به شیاطین می فروختند، امروزه این قدرت ها را از علم به دست می آورند، و خود را ناچار می بینند که مبدل به شیطان شوند، برای جهان امیدی نیست، مگر آنکه بتوانیم قدرت را مهار کنیم و آن را د رخدمت این گروه یا آن جبار متعصب درنیاوریم، بلکه در خدمت تمامی نوع بشر به کار بگماریم.»
2- اگرکسی با مطالعه و بررسی همه جانبه در بعد طبیعی محض انسانی دقت نماید و درباره انسان از این بعد از ذراتۀ ناچیز شروع می شود و به مقصد «لویاتان» (حیوان عظیم الجثه ای که هیچ حرکت و اندیشه ای جز خود را تقویت نمودن و سلطه بر دیگر جانداران نمی شناسد) پیش می رود، یقین پیدا می کند که این موجود می بایست در هر برهه ای از تاریخ بر مبنای «زندگی از آن قدرتمندان است» در میدان تنازع در بقاء زمین را از سکنه خالی می کرد و اگر چند نفری می ماندند و تناسل می نمودند، بار دیگر زمین بر روی خود، شهرها و دهات پرجمعیت را مشاهده می کرد، و در غیر این صورت می بایست این کره خاکی ما خالی از جاندار بوده باشد، وی از آنجا که اشاعه و تبلیغ رسالت های الهی و محتویاتی از نهج البلاغه که به نام اخلاق و اصول ارزش های حق حیات، حق کرامت، حق آزادی معقول در میان اقوام و ملل مطرح و از حامیان جدی برخوردار گشته است، لذا حقوق سه گانه ولو به طور نامحسوس کار خود را انجام داده و زشتی و وقاحت به بازی گرفتن خود را اثبات کرده است.
3- هیچ یک از محتویات فرمان جنب آرمانی خیالی ندارد، مگر از دیدگاه آن گروه از مردم که زندگی را جز خور و خواب و خشم و شهوت نمی بینند، و اما از نظر صاحبنظران انسان شناس که از عظمت و زیبائی و شکوه ابعاد انسانی اطلاع لازم دارند، فقط این فرمان است که می تواند انسان را در هر دو قلمرو آنچنانکه هست و آنچنانکه باید و شاید توجه نموده و مدیریت وی را به عهده بگیرد.
4-اگر مقصود از انسان همان موجودی باشد که در طرز تفکرات «هابس» و «ماکیاولی» تفسیر شده است، فرمان مقدس کاری با چنین انسان ندارد، زیرا موجود طرح شده در آن تفکرات را انسان واقعی نمی داند، و اگر مقصود از انسان، آن موجود باروح است که با ارتباطات چهارگانه (ارتباط انسان با خدا، و ارتباط انسان با جهان هستی، و ارتباط انسان با خود، و ارتباط با همنوع خود) در مسیر تکامل ارزشی حرکت می کند منطقی تر و عملی تر از فرمان مقدس، فرمان دیگری برای او قابل تصور نیست.


منابع :

  1. محمدتقی جعفری- حکمت اصول سیاسی اسلام- صفحه 63- 64

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/210477