بررسی ارتباط انسان با خدا در فرمان امام علی علیه السلام به مالک اشتر

امام علی (ع) فرموده اند: «واجعل لنفسک فیما بینک و بین الله افضل تلک المواقیت و اجزل تلک الاقسام، و ان کانت لله اذا صلحت فیه النیــه، وسلمت منها الرعیه؛ وبرای «اصلاح نفست» مابین خود و خدایت بهترین و با عظمت ترین اوقات را قرار بده، اگر چه همه آن اوقات به شرط صلاحیت نیت و آسودگی رعیت برای خداست.»
ساعتی که برای حضور دربارگاه خدا انتخاب می شود باید بهترین ساعتها باشند.
«مالکا، وقتی را برای حضور در بارگاه خداوندی انتخاب کن که بتوانی همه قوای مغزی روانی خودرا برای بیان حال وموقعیتی که تا آن لحظه به آن رسیده ای، متمرکز نمائی. آن موقع بهترین ساعت نشاط مغزی و روانی برای گیرندگی الطاف و عنایت الهی باشد، و برای دگرگونی های کمالی یاری نماید. عبادت و نیایش های اعتیادی که معمولا در وقت های کسالت و برای انداختن بار انداختن بار تکلیفی که به دوش سنگینی می کند، انجام می گیرد، نه تنها برای گردیدن های تکاملی مفید نیست، بلکه برای نیل به حضور در بارگاه الهی مضر هم می باشد، این ساعت را ناچیز مشمار و آن را با اهمیت ترین ساعت عمرت تلقی نما، زیرا مربوط به با اهمیت ترین جریان روحی تست که عبارتست از حضور در بارگاه خداوندی. ساعتی که توفیق حضور دربارگاه الهی پیدا کرده ای می توانی بهترین ساعت برای نیروگیری تلقی کنی نیروئی که برای مدیریت یک جامعه مورد نیاز است نه از نظر کیفیت با نیروی انسانی که یک فرد را می خواهد اداره کند قابل قیاس است و نه از نظر کمیت نیروی که در آن ساعت می توانی از خدا بگیری می تواند پاسخگوی همه آرمانهای معقول جامعه باشد.
مالکا، هرآنچه که در این زمان به تو گفته ام، و هر آنچه که از من و رسول خدا (ص) و آیات قرآنی در چگونگی ارتباط چهارگانه اساسی (ارتباط تو با تو، ارتباط تو با خدا، ارتباط تو با جهان هستی، ارتباط تو با افراد بنی نوع خود) دریافته ای، در ساعت ارتباط با خدا قابل درک و پذیرش واقعی خواهد گشت، زیرا دیگر ساعت های عمر آدمی هر چند که در مطالعه و تفکر و فعالیت های عقلانی و عضلانی در مسائل الهی صرف شود مانند آن ساعت که برای برقراری حضور در بارگاه الهی قرار داده ای نخواهد بود، تو در این ساعت در حال گیرندگی و جذب فیض الهی می باشی که می تواند فروغ ربانی را به مطالعات و تفکرات و هرگونه فعالیتهای دیگر تو بتاباند.
دراین ساعت است که تو رویاروی مبدأ علی و فیض بخش کائنات و سرازیر کننده آب حیات معرفت و نمود گردیدن تکاملی قرار گرفته ای این ساعت را می توانی و سرازیر کننده آب حیات معرفت و نمود گردیدن تکاملی قرار گرفته ای این ساعت را می توانی در روز انتخاب کنی و می توانی در شب برگزینی، اختیار در انتخاب ساعت حضور با توست، و اگر همه ساعات عمرت را در مشاغل معمولی اگرچه زمامداری صالح هم بوده باشد بگذارنی، و وقتی رابرای حضور خاص تعیین نکنی از جذب فیض الهی که برای اداره شئون فردی و جمعی بندگانش اجراء می فرماید محروم خواهی گشت، و بدیهی است کسی که دستش خالی از فیض مستمر الهی باشد، از سعادت حیات معقول محروم است و کسی که فاقد چنین سعادتی است، چگونه می تواند دیگران را از سعادت بهره ور بسازد؟!»
«اگر نیت تو در فعالیتهای که انجام می دهی صالح باشد و زندگانی مردم که تو مدیریت آن را به عهده گرفته ای سالم و جلوه ای از حیات معقول باشد، تو در همه آن فعالیتها در حضور خداوند به سر می بری.»
در جملات مورد تفسیر یک اصل سازنده آمده است که ارتباط آدمیان را با خدا مستمر و آنان را همواره در بارگاه خدا قرارمی دهد. این ارتباط عبارتست از آن توجه و گرایش درونی که همه پدیده های زندگی آنان را با اسناد به خدا، عبادت معرفی می نماید، به نظر می رسد به وجود آمدن این ارتباط احتیاجی به این ندارد که انسان در هر گفتار و کرداری که از وی صادر می شود، مشروحا و با آگاهی و قصد فعلی نیت عبادت نماید، بلکه کافی است که این حالت درونی به وجود بیاید که او موجودیست معنی دار در جهانی معنی دار و روبه دیدار خدا در حرکت است، همان گونه که واجب نیست به انسان روزه دار در هر ساعت و در هر لحظه ای آگاهی مشروح و قصد فعلی به اینکه روزه است داشته باشد، بلکه این مقدار کافیست که اگر بخواهد بداند که زمینه و حالت عمومی درونی او چیست؟ درک کند که او جهانی وابسته به خدا زندگی می کند که زندگیش با معنی ترین حقیقت در همین جهان است، و او با این درک خود را در بارگاه خدا می بیند.
امتیازی که اینگونه زندگی دارد، که هرگز به تردید و پوچی نمی رسد و هرگز به درد یاس و نومیدی مبتلا نمی گردد و با هیچ کس بر مبنای هوی و هوس دوستی یا دشمنی نمی ورزد. اصول و قواعد برای او معنی می دهد. احساس تکلیف و عمل به آن، برای او در فوق پاداش و مجازات به طور جدی مطرح می گردد صیانت ذات که ما آن را اصل الاصول می نامیم هرگز به خودخواهی و خودپسندی مبدل نمی گردد، بلکه ذات او با قرار گرفتن در حرکت های گرویدنی از خود طبیعی مبدل به من عالی انسانی می شود و در مسیر حیات معقول راهی عالم ملکوت گشته و تولد دومین خود را می بیند. در این موقع است که مشخصات طبیعت و انسان و انگیزگی علل برای او واقعیات پرمعنی تری نشان می دهد.
علل سه گانه ضرورت ارتباط با خدا و خلوت با خویشتن عبارتنداز:
علت یکم: این خلوت و ارتباط موجب می شود که انسان لحظاتی رویاروی خود قرار بگیرد، در این رویاروی به اضافه درک نقائص و نیازمندان بودن خود، عوامل لذت و الم و تمایلات دیگر ابعاد حیات خود را صریح و روشن درمی یابد. اگر زمامداری چنین خلوت و ارتباط را برای خود مقرر بدارد، قطعی است که می تواند از همه امور فوق که درباره خویشتن شهود کرده است، درباره همه افراد جامعه آنها را ببیند و بفهمد که کارش در آن جامعه کدام است؟ و تکلیفش چیست؟ البته دریافت این امور که انسان در حال رویاروئی با خویشتن به آن نائل می گردد یکی از نتائج بسیار اساسی لحظات ارتباط با خداست، زیرا در این لحظات است که آدمی با اینکه رو به بارگاه ربوبی است و قاعدتا باید خبری از خود نداشته باشد، می تواند با فروغی که از آن بارگاه گرفته است، موجودیت خود را نیز شهود نماید؛ و اگر شخصیت یک انسان ضعیف باشد و نتواند در حال ارتباط با خدا، به هیچ وجه خویشتن را مورد توجه قرار بدهد می تواند پیش از استغراق در شهود ملکوت ربوبی، به طور مقدمه چند لحظه خود رابرای شهود خویشتن برنهد و سپس تدریجا در مسیر «از خلق به حق» حرکت کند.
علت دوم: صفا و طهارت و نورانیتی که از ارتباط با خدا درون انسانی را فرامی گیرد، بهترین روشنگر بعد الهی انسان ها است که از هیچ طریقی جز همین ارتباط به دست نمی آید.
علت سوم: آمادگی برای درک و پذیرش حوادث محاسبه نشده ای که همواره جوامع بشری را مانند هر فرد فرد مردم در بر می گیرد، و محاسبات و تدبیرها و پیش بینی ها را بر هم می زند. این روایت منسوب به امیرالمؤمنین (ع) است که فرموده است:«عرفت الله بفسخ العزائم و نقض الهمم؛ من خدا رابه وسیله بر هم زدن تصمیم ها و شکست همت ها شناخته ام.»
در همین دوران معاصر ما که از دیدگاه علم و صنعت و اطلاعات و پیش بینی و حسابگری ها درباره حوادث در اوج پیشرفت است، هیچ یک از جوامع دوران ما، و حتی پیشرفته ترین آنها نمی تواند محاسبه دقیق حوادث سال آینده بلکه ماه آینده و حتی فرد را چنان پیش بینی کند که هیچ رویداد محاسبه نشده ای مانند مهمان ناخوانده بیرون از دیدگاه او نباشد. انسانی که همواره یک ارتباط مقرری با خدا و لحظاتی برای خلوت با خویشتن دارد، این حقیقت را درک کرده است که او در دو جهان درونی و برونی با نظام (سیستم) باز قرار گرفته است. و هر لحظه ای احتمال رویاروئی با حادثه ای جدیدی دارد.
لذا با در نظر داشتن «ولا تقولن لشیء انی فاعل ذلک غدا* الا ان یشاء الله؛ و هرگز درباره چیزی مگو که من فردا آن را انجام خواهم داد مگر اینکه از ته دل بگوئی: مگر اینکه مشیت خدا طور دیگر باشد.» (کهف/ 23- 24) ممکن است گفته شود: حوادث محاسبه نشده که از دو جهان درونی وبرونی، به متن زندگی محاسبه شده انسان ها سرازیر می گردد، موضع گیری های آنان را دگرگون می سازد و چه تفاوتی وجود دارد مابین انسانهای که ارتباطی با خدا دارند و یا ارتباطی با خدا ندارند. پاسخ این اعتراض ارتباط با خدا، انسان را از تکیه صد در صد به خود جلوگیری می کند و او را همواره آماده رویاروی با حوادث محاسبه نشده می سازد، و انسانی که آماده حوادث محاسبه نشده باشد، در موقع بروز آنها آرامش خود را از دست نمی دهد.
وقتی که آرامش در وجود یک انسان برقرار باشد، نه تنها عوارض اضطراب و تشویش او را کلاف سر در گم نمی نماید، و نه تنها اصول و قواعد قطعی خود را مختل نمی بیند، بلکه می تواند خوب بیندیشد و حادثه محاسبه نشده و تازه از راه رسیده را با تفکر عالی و تحمل و هشیاری پذیرائی کند و نوازشش نماید. اینکه ابن سینا می گوید: «هر موقعی که مشکلی در مسائل علمی پیش می آمد و از حل آن عاجز می ماندم، وضو می گرفتم و نمازمی خواندم و نیایش با خدا در حال نماز آن مشکل را حل می کرد.» مطلبی است بسیار قابل اهمیت که مولوی نیز آن را در دو بیت زیر متذکر شده است:
اینقدر گفتیم، باقی فکر کن *** فکر گر راکد بود رو ذکر کن
ذکر آرد فکر را در اهـــتزاز *** ذکر را خورشید این افسرده ساز
ذکر و نیایش قوای مغزی را با آرامش قانونی خود به کار می اندازد و مشکلی که پیش آمده است با آن آرامش قانونی مغز حل می گردد.


منابع :

  1. محمدتقی جعفری- حکمت اصول سیاسی اسلام- صفحه 208- 210 و 248- 250

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/210500