دیدگاه ایده آلیست و رئالیست برای رسیدن انسان به یگانگی

نظریه ایده آلیست ها:
نظریه ایده آلیستی تنها به روان و درون انسان و رابطه انسان با نفس خودش می اندیشد و آن را اصل و اساس می شمارد. این نظریه می گوید درست است که تعلق و اضافه مانع وحدت و موجب کثرت است، عامل تفرقه و متلاشی شدن جمع است، فرد را به تفرقه روانی و جامعه را به تجزیه گروهی می کشاند، اما همواره "مضاف الیه" سبب تفرقه و تجزیه "مضاف" است نه "مضاف" سبب تفرقه و تجزیه "مضاف الیه". "مضاف" به دست "مضاف الیه" قطعه قطعه می شود نه "مضاف الیه" به دست "مضاف". اضافه و تعلق - اشیا، مال، زن، پست و مقام و غیره - به انسان سبب قطعه قطعه شدن روان و تجزیه جامعه انسان نیست، بلکه اضافه و تعلق درون و قلبی انسان به اشیا سبب تفرقه ها و تجزیه ها و بیگانگی های انسان است.
"مالکیت" انسان او را از خودش و جامعه اش جدا نکرده، بلکه "مملوکیت" انسان او را از خودش و جامعه اش جدا ساخته است. آنچه "من" را از نظر اخلاقی و از نظر اجتماعی تجزیه می کند، "مال من"، "زن من"، "پست و مقام من" نیست، بلکه "من مال" و "من زن" و "من پست و من مقام" است. برای اینکه "من" تبدیل به "ما" بشود، قطع تعلق اشیا به انسان ضرورت ندارد، تعلق انسان به اشیا باید بریده شود. انسان را از قید اشیا رها سازید تا به واقعیت انسانی اش باز گردد نه اشیا را از قید انسان.
به انسان آزادی معنوی بدهید، از آزاد کردن و رها ساختن اشیا چه اثری ساخته است؟ به شخص رهایی و آزادی و اشتراکیت و وحدت بدهید نه به "شی ء". عامل توحید اخلاقی و اجتماعی انسان از نوع عوامل آموزشی و پرورشی مخصوصا آموزش و پرورش معنوی است نه از نوع عوامل اقتصادی. تکامل درونی انسان عامل توحید اوست نه کاستی برونی. برای یگانگی انسان باید به او "معنی" داد و نه اینکه از او "ماده" را گرفت. انسان، اول حیوان است دوم انسان، حیوان بالطبع است و انسان بالاکتساب. انسان در پرتو ایمان و تحت تاثیر عوامل صحیح آموزشی و پرورشی، انسانیت خویش را که بالقوه و بالفطره دارد، باز می یابد. مادام که انسان تحت عوامل مؤثر معنوی، معنویت خویش را باز نیافته و به صورت انسان در نیامده، همان حیوان بالطبع است، امکان یگانگی روح ها و جان ها در کار نیست.

جان حیوانی ندارد اتحاد *** تو مجو این اتحاد از روح باد
گر خورد این نان، نگردد سیر آن *** ور کشد بار این، نگردد آن گران
بلکه این شادی کند از مرگ آن *** از حسد میرد چون بیند برگ آن
جان گرگان و سگان از هم جداست *** متحد جان های شیران خداست
مؤمنان معدود لیک ایمان یکی *** جسمشان معدود لیکن جان یکی
غیر فهم و جان که در گاو و خر است *** آدمی را عقل و جانی دیگر است
ده چراغ از حاضر آری در مکان *** هر یکی باشد به صورت غیر آن
فرق نتوان کرد نور هر یکی *** چون به نورش روی آری بی شکی
اطلب المعنی من القرآن قل *** لا نفرق بین آحاد الرسل
گر تو صد سیب و صد آبی بشمری *** صد نماید یک شود چون بفشری
در معانی قسمت و اعداد نیست *** در معانی تجزیه و افراد نیست

ماده را در عامل تفرقه و جمع انسان دانستن که با جمع آن، انسان جمع شود و با تفرقه آن، متفرق، با تقسیم آن، انسان تقسیم شود و با یک شدن آن، یک و شخصیت اخلاقی و اجتماعی او را تابع و طفیلی وضع اقتصادی و تولیدی دانستن، ناشی از نشناختن انسان و ایمان نداشتن به اصالت انسان و نیروی عقل و اراده اوست و یک نظریه ضد امانیستی است.
به علاوه قطع تعلق اختصاصی اشیا به انسان امری ناممکن است فرضا، در مورد مال و ثروت اجرا شود، در مورد زن و فرزند و خانواده چه می توان کرد؟ آیا می توان در آن زمینه اشتراکیت را مطرح کرد و به کمونیسم جنسی قایل شد؟ اگر ممکن است، چرا کشورهایی که سال هاست مالکیت شخصی را در مورد ثروت الغا کرده اند، به نظام اختصاصی خانواده چسبیده اند؟ فرضا نظام اختصاصی فطری خانوادگی نیز اشتراکی شود، پست ها، مقام ها، شهرت ها، افتخارها را چه می توان کرد؟ آیا می توان این ها را نیز به طور یکسان تقسیم کرد؟ استعدادهای جسمانی و بدنی خاص افراد، همچنین استعدادهای روانی و هوشی آنان را چه می توان کرد؟ این تعلقات جزء لاینفک وجود هر فرد است و جداشدنی و برابر کردنی نیست.

دیدگاه رئالیست ها:
این نظریه معتقد است که آنچه انسان را از نظر فردی و اجتماعی تقسیم و تجزیه می کند و عامل اصلی تفرقه و تکثیر انسان است، تعلق انسان به اشیاء است نه تعلق اشیاء به انسان. اسارت انسان ناشی از " مملوکیت " اوست و نه " مالکیتش ". از این رو برای عامل تعلیم و تربیت، انقلاب اندیشه، ایمان، ایدئولوژی و آزادی معنوی نقش اول را قائل است ولی معتقد است که انسان همچنانکه ماده محض نیست، روح محض هم نیست.
معاش و معاد، توأم با یکدیگرند. جسم و روان در یکدیگر تأثیر متقابل دارند. در همان حال که باید با عوامل روحی و روانی تفرقه در پرتو توحید در عبادت و حق پرستی مبارزه کرد، باید با عوامل تبعیض، بی عدالتیها، محرومیتها، ظلمها، اختناقها، طاغوتها، غیر خدا را " رب گرفتن " ها به شدت جنگید.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- جهان بینی توحیدی- صفحه 66-62

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/21067