غیبت شأنیه امام زمان

جهان از دقیقترین تنظیمات برخوردار است. نظم و تنظیم، در تحقق خارجی، مساویند. طبیعت تنظیم امور در ارتباط با طول زمانی، مستلزم اجمال و تفصیل است. «شب قدر»، یکی از نهادهای بزرگ نظم و تدبیر امور است. شب قدر، مرحله «اجمال» است، و ظرف زمانی سال، مرحله «تفصیل» پس شب قدر و حضور مجری در ارتباط با کاینات جهان ارض، جزء نظام کلی وجود است، و یکی از ارکان مهم تقدیر و حکمت و نظم. تقدیرات این جهان، بر طبق حکمت خلل ناپذیر، در این شب به صورت اجمالی و کلی تعیین می گردد، و سپس تفاصیل آن، در طول سال، تحقق می یابد.
نفس ولی، و قلب او، بزرگترین عامل رسیدن فیض است، به موجودات و مخلوقات. و همانگونه که ولی واسطه فیض است، مرکز تنظیمات فیضها و تقدیرها نیز هست. فیوضات و همه سرنوشتها و تقدیرها، در مرحله اجمال بر او عرضه می گردد، و در مرحله تفضیل، از طریق او و اراده او، تحقق می یابد. خداوند را «ولی از ذل» نیست، اما «ولی از عز» هست.
با توجه به شئون و تصرفات گوناگون امام در جهان به این نتیجه می رسیم که غیبت حجت خدا، غیبت کلی نیست، بلکه این غیبت و عدم حضور، غیبت جزئی است، یعنی: غیبت و عدم حضوراست در شأنی ازشئون ولایت. و آن شأن، معاشرت با مردم و هدایت مستقیم اجتماع بشری و تشکیل حکومت حقه است. امام در«عصر غیبت» در همین یک شأن از شئون ولایت و مقامات و تصرفات خویش، غایب است، و در دیگر شئون، حاضر است. و نافذ و فعال بلکه به تعبیر درستتر، غبیت، برای امام و خلیفه الله؛، در همه جهات و شئون، معنی ندارد، بلکه تصور ندارد زیرا مثل این است که عقل، معلولهای فراوانی را، که همه مربوط به یک علتند، تصور کند و تحقق آنها را بنگردد بدون تحقق علت! و این امر، معقول و قابل قبول نیست. و همین حقیقت؛ یعنی: حضور عام حجت، در عین غیبت خاص، در یکی از زیارات آن امام بزرگ، به این عبارت ادا گشته است: «ااسلام علیک یا حجه الله، التی لا تخفی!؛ درود بر تو ای حجت ناپنهان الاهی!»
این ناپنهانی؛ در عین غیبت اشاره به همان حضورهای دیگر امام است، در شئون ولایت. با توجه به «واسطه فیض» هر کس، در وجود هر چیز، و از جمله در وجود خود، و حیات خود، و حرکات خود، آثار حضور وساطتی حجت را مشاهده می کند. (یعنی که او، بدون وجود حجت، نمی توانست وجود داشته باشد. و این امر مربوط به تقدیر الاهی و تنظیم ازلی است که اینچنین است خداوند خود اینچنین قرار داده است و اینچنین خواسته است) این یک واقعیت شناختی بزرگ است.
این «واقعیت شناختی»، در ابواب معرفت، یعنی: اینکه غیبت فقط در یک جهت است و بس «غیبت شانیه» تعبیر می شود. امام در عصر غیبت، دارای «غیبت شأنیه» است، و «حضرت شئونیه» او به جز یک شأن در  همه شئون دیگر خویش حاضر است. زیرا که این شئون و حضور، در ارتباط مستقیم است با بقا و امتداد تکون کاینات. و تا این تکون ادامه دارد، و جهان بر سر پاست، علت افاضی آن نیز هست، زیرا که معلولی بدون علت خود نخواهد بود. و آن علت، در علیت خود (که به اذن و فضل الاهی است) فعلیت تمامیت دارد.

 


منابع :

  1. محمدرضا حکیمی- خورشید مغرب- صفحه 183- 185

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/210707