بررسی موقعیت برتر محمد امین

امین دارای دار و دسته بسیار نیرومند و یاران بسیار قابل اعتمادی بود که در راه تحکیم قدرتش کار می کردند. اینها عبارت بودند از داییهایش، فضل بن یحیی برمکی، بیشتر برمکیان اگر نگوییم همه شان مادرش زبیده، و بلکه عربها.
با توجه به این نکته که همینان بودند شخصیتهای بانفودی که رشید تحت تاثیر قرار می دادند، و نقشی بزرگ در تعیین سیاست دولت داشتند، دیگر طبیعی می نماید که رشید در برابر نیروی آنان اظهار ضعف کند و در نتیجه اطاعت از آنان مجبور شود که مقام ولایتعهدی را به فرزند کوچکتر خود، یعنی امین، بسپارد و فرزند بزرگتر خود (مأمون) را رها کرده و فقط او را ولیعهد دوم پس از فرزند کوچکترش اعلام کند.
شاید این حس گروه گرایی و تعصب بنی هاشم و همچنین بزرگی مقام عیسی بن جعفر بود که نقش مهم خود را در پیش انداختن ولایتعهدی امین باز می کرد در این ماجرا نقش اصلی درست زبیده بود که این موضوع را به سود فرزند خود تمام کرد.
مورخان برای ما چنین می نگارند: عیسی بن جعفر بن منصور، دایی امین، نزد فضل بن یحیی آمد و این در حالی بود که او لشگری را به سوی خراسان رهبری می کرد. عیسی به او گفت: «تو را به خدا سوگند می دهم که در مورد بیعت برای خواهرزاده من کار کن، چه او فرزند تست، و خلافتش به سود تو خواهد بود. خواهرم زبیده از تو همین را می خواهد.» فضل نیز او قول مساعد داد، و پس از پیروزی بر شورشگران و فرماندهانش برای محمد بیعت گرفت، این به رغم آن که مأمون شش ماه و به قولی یک ماه از او بزرگتر بود.
در این هنگام، دیگر رشید در برابر واقع شده قرار گرفت. زیرا کسی که اقدام به این امر کرد، همین شخص بود که آنقدر از نفوذ و قدرت برخوردار بود که ممکن نبود حرفش را رد کرد. وی آن چنان خدمات برجسته ای ارائه داده بود و برگهای برنده و درخشانی در اختیار داشت که برای رشید یا دیگری امکان نداشت آنها را انکار کند و یا نادیده شان بگیرد.
زبیده نزد عباسیان حرمتی بزرگ و نفوذی گسترده و بر رشید نیز تسلطی بسیار داشت. همین زبیده بود که برمکیان را تشویق می کرد تا به منظور بقای سلطنت و دوام حکومت عباسیان، در کنار ایشان باشند. این معنا به خوبی از گفتار عیسی برمی آید که به فضل گفته بود: «او فرزند خود توست و خلافتش به سود تو می باشد» پس فضل در انجام کاری که از او خواسته شده بود، دلیل قانع کننده ای در جهت مصالح خویش و برمکیان داشت. این کار، نقش تعیین کننده ای نیز برای آینده برمکیان در زمینه حکومت عباسیان، در بر می داشت.
کلام نقل شده از عیسی روشنگر اهمیت نقش زبیده نیز می باشد، و ما را بدین نکته توجه می دهد که چگونه این زن نفوذ خود را به کار برد تا دولتیان را به مقام شمردن امین بر مامون، قانع گرداند. به علاوه، او دائما رشید را نیز بر ولایتعهدی امین ترغیب می نمود، آن هم به گونه ای که خود رشید می گفت: «اگر ام جعفر (یعنی زبیده) و تمایل بنی هاشم نبود بی شک عبدالله را (بر امین) ترجیح می دادم.»
افزون بر همه اینها، ما هرگز بعید نمی دانیم که زبیده برای تضمین ولایتعهدی برای فرزند خویش، از اموال خویش نیز در این راه استفاده کرده باشد. سخن فضل بن سهل بر این مطلب دارد که به مامون می گفت: «او فرزند زبیده است، دائیهایش بنی هاشمند، و زبیده و اموالش.»
گذشته از این، با توجه به نقشی که مساله نسب در اندیشه عربها دارد؛ رشید به احتمال قوی برتری امین بر مامون را بدین لحاظ نیز مورد نظر داشته است. برخی از مورخان این مطلب را به عبارت بیان کرده اند: «در سال 176، رشید پیمان ولایتعهدی را برای مامون پس از برادرش امین بست. مامون از لحاظ سنی یک ماه بزرگتر از امین بود. اما امین زاده زبیده دختر جعفر اززنان هاشمی بود، در حالی که مامون از کنیزی به نام «مراجل» زاده شده و او نیز در نقاهت پس از زایمان درگذشته بود.»


منابع :

  1. جعفر مرتضی حسینی- زندگی سیاسی هشتمین امام- صفحه 105- 108

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/210739