نظر قرآن نسبت به رابطه تسخیری میان انسان ها

در آیه ای از قرآن کریم کلمه "سخریا" با کسر سین آمده است: یکی در آیه  109 و 110 از سوره مؤمنون که خطاب به اهل جهنم است و رفتار ناروای آنها با اهل ایمان سرکوب می شود که: «انه کان فریق من عبادی... فاتخذتموهم سخریا... و کنتم منهم تضحکون؛ همانا گروهی از بندگان من بودند که... اما شما آنها را به ریشخند گرفتید... و شما همچنان بر آنها می خندیدید.» و دیگر آیه 62 و 63 از سوره مبارکه ص که از زبان خود اهل جهنم است که: «و قالوا ما لنا لانری رجالا کنا نعدهم من الاشرار* اتخذناهم سخریا ام زاغت عنهم الابصار؛ و (دوزخیان) گویند: چرا مردانی را که آنها را از بدکاران می شمردیم در این جا نمی بینیم. آیا ما آنها را (که در دنیا) به ریشخند گرفتیم (اهل نجات بوده اند) یا چشم ها (ی ما) بر آنها نمی افتد؟»
هم قرائن نشان می دهد و هم تا آنجا که در تفاسیر دیده شده (مجمع البیان، کشاف، تفسیر امام خمینی، بیضاوی، روح البیان، صافی، المیزان) اتفاق مفسرین است که "سخریا" که در آن دو آیه به کسر سین آمده است به معنی "مورد استهزاء" است. تنها مجمع البیان به عنوان یک قول غیر قابل اعتنا نقل کرده که بعضی گفته اند مقصود "به بندگی گرفته شده" است.
بعضی به طور مطلق گفته اند که همیشه "سخریا" با کسر سین به معنی "مورد استهزاء" و با ضم سین به معنی "مسخر" است.
اکنون ببینیم کلمه "تسخیر" و "مسخر" چه معنی و مفهومی دارد؟ این دو کلمه در قرآن کریم مکرر آمده است و مفهوم "رام کردن" و "رام شده" را دارد. در قرآن از مسخر کردن ماه، خورشید، شب، روز، دریا، نهرها، کوه ها (برای داود پیغمبر)، باد (برای سلیمان)، هر چه در آسمان و هر چه در زمین است (برای انسان) یاد شده است. بدیهی است که در همه این موارد مقصود این است که این امور طوری آفریده شده اند که رام انسان و مورد استفاده و بهره برداری انسان هستند.
در این آیات، همه سخن از رام بودن اشیا برای انسان است نه از رام بودن انسان برای اشیا. ولی در آیه مورد نظر، سخن از رام بودن و مسخر بودن انسان برای انسان به صورت طرفینی است.
در مفهوم کلمه "تسخیر" معنی اکراه و اجبار نیامده است، مثلا عاشق مسخر معشوق، مرید مسخر مراد، متعلم مسخر معلم و مردم عادی غالبا مسخر قهرمانان اند، ولی مجبور نیستند. لهذا حکمای اسلامی هوشمندانه اصطلاح "فاعلیت بالتسخیر" را از "فاعلیت بالجبر" تفکیک کرده اند. البته در هر اجباری رام کردن هست، ولی هر رام کردنی اجبار نیست.
در اینکه اصطلاح قرآن در مفهوم این کلمه این است شکی نیست، ولی مشخص نیست که این اصطلاح، اصطلاح خاص قرآن است و قرآن برای تفهیم یک حقیقت فوق العاده بدیع در جریان خلقت -که فعالیت قوای طبیعی از نوع فاعلیت تسخیری است نه جبری و نه به خود واگذاشته- به مفهوم اصلی کلمه تبلور بخشیده است و یا قبل از قرآن هم این اصطلاح رایج بوده است.
از اینجا معلوم می شود که تعبیر برخی کتب لغت مانند المنجد که تسخیر را به معنی تکلیف غیر بدون اجرت گرفته اند، چقدر نارساست! این لغویون اولا این لغت را تنها در مورد رابطه اجتماعی و اختیاری انسانها به کار برده اند و ثانیا اجبار و اکراه را در مفهوم آن الزاما وارد کرده اند، و حال آنکه قرآن در مورد رابطه تکوینی به کار برده بدون آنکه الزاما اجبار و اکراه را در مفهوم آن وارد کرده باشد.
آیه مورد نظر، رابطه تکوینی انسانها را در زندگی اجتماعی بیان می کند که "رابطه تسخیری عموم برای عموم" است و می توان گفت از نظر بیان فلسفه اجتماعی اسلام، مهمترین آیات است.
"بیضاوی" در تفسیر معروفش و به پیروی او "علامه فیض" در تفسیر صافی، چه خوب و عالی تفسیر کرده اند آیه را که می گویند معنی جمله: «لیتخذ بعضهم بعضا سخریا» این است که یکدیگر را در نیازهای خود مورد استفاده قرار دهند و به این وسیله میانشان الفت، به یکدیگر چسبیدن، پیدا شود و به این وسیله کار عالم انتظام یابد.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- جهان بینی توحیدی- صفحه 5-73

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/21075