بررسی علم ادبی قرض الشعر

قریض، «فعیل» است به معنای «مفعول»، از «قرض الشعر»، مانند «قصید» به معنای «مقصود». قرض (بر وزن عدل و فرض) به معنای بریدن و قطع کردن است، و ازجمله بریدن جامه (پارچه). و چون شعر، کلامی است که از کلام عادی جدا شده و نوعی بریدن و اندازه گیری و پیوند دادن (و با اصطلاح: «دوخت ودوز») در آن به کار رفته است، آن را «قریض» گفته اند. مصدر یاد شده (قرض) به معنای سرودن و شعر گفتن نیز به کار رفته است پس قریض، به این استعمال به معنای «گفته»، «سروده» است. زمخشری در «مقدمه الادب» گوید: «قرضت الفاره الثوب؛ ببرید موش جامه را.» و «قرض الشعر؛ بگفت شعر را، پیوند داد شعر را، بسرود.» قرضا: پیوند کردن سخن، شعر گفتن، سرودن. و هو القریض: و این شعر گفته، شعر.
پس معنای لغوی و قاموسی این دو تعبیر: «قرض الشعر» و«قریض الشعر» معلوم گشت. البته تعبیر دوم، از باب اضافه از باب صفت به موصوف است، یا اضافه بیانیه است. و این کلمه «قرض» را از «قرض» به معنای قطع الثوب (بریدن جامه؛ عمل درزی، خیاط) گرفته اند ونقل داده اند به «قرض الشعر و قوله» (سرودن وگفتن شعر) و از همین ماده به معنای نخستین آن آمده است: مقراض (دو کارد، قیچی).
زبیدی، در «تاج العروس» اشاره می کند به نظر می رسید شریف جرجانی، در حاشیه «شرح مفتاح»، و اینکه او نیز قرض الشعر را به همین معنی گرفته است. سپس می گوید: ایرادی که بر او گرفته اند وارد نیست زیرا معنای اصلی «قرض» قطع است، و معانی دیگر، به حسب مراتب، متفرع بر آن است. و چه استبعادی دارد که شعر (به هنگام این استعمال) به پارچه تشبیه شده باشد و تصور شده باشد که شاعر آن را می برد و می دوزد؟ سپس می گوید: آنچه علمای ادب گفته اند قرض الشعر، به معنای نقد شعر و شناختن خوب و بد آن است قولا و نظرا، استاد ما این را از آنان نقل کرده است، چنین نیست. آنچه به معنای نقد و شناسایی شعر است «تقریض» است نه «قرض».
در کتاب «کشف الظنون» در تعریف «قرض الشعر» چنین آمده است: علم قرض الشعر، علمی است درباره احوال و چگونگی کلمات و واژه های شعر، نه ازجهت وزن و قافیه، بلکه از جهت زیبایی و نازیبایی و کلمات آمده در شعر.
مقصود این است که مباحث و مسائل این علم، درباره شناخت زیبایی، هماهنگی، روانی، جا افتادگی، لطف، ظرافت و اصالت و علو کلمات است نظر به استفاده از آنها و به کاربردن آنها در شعر و انواع شعر که شاعر این اوصاف و ضد آنها را بشناسد و از هم تمیز دهد و بداند چه کلمه ای شعری است و کلمه شعر است و می تواند در شعر به کار رود و چه کلمه ای و واژه ای چنین نیست، و به کار بردن آن در شعر، زیبا و پسندیده و گوشنواز و دلکش و خوش آهنگ و مستحسن و معنی رسان و ظریف و تداعی گر (و در مورد سبک هایی، باصلابت و پر طنین.... در مورد مضامینی، شادی انگیز، یا غم آور و درد خیز یا حماسه آفرین) نیست و شاعر نباید آن را به کار برد. البته در این علم و رشته کاری به وزن و قافیه نیست. یعنی اگر کلمه ای از نظر وزن و یا وقوع آن در قافیه دارای اشکال بود، از این لحاظ، در این علم مطرح نخواهد بود. بلکه بحث در آن باره بحثی است عروضی و مربوط به مسائل علم عروض یا مسائل علم قافیه.
آنگاه مولف «کشف الظنون» درباره نتیجه این رشته چنین می گوید: نتیجه آن، پیجویی و شناخت احوال و چگونگی های ویژه شعر است، از جهت زیبایی کلمات و عدم آن زیبایی، و جواز به کاربردن کلمه ای در شعر و عدم آن، و امثال این مسائل. این سخن صاحب کتاب «مفتاح السعاده» است. ابن الصدر در «الفوائد» گوید: این علم، شناخت محاسن و معایب شعر است، چنانکه صاحب بن عباد، بر این بیت ابوتمام عیب گرفته که گفته است.
کریم متی امدحه و الوری *** معی و اذا مالمته و حدی
چرا؟ چون تعبیر «مدح» را با «لوم» مقابل قرار داده است و دربرابر کلمه مدح (در: امدحه)، لوم (در: لمته) به کار برده است، در صورتی که بایست در برابر «مدح»، «ذم» و «هجاء» به کار می برد. در این بیت از این نظر نیز خرده گرفته اند که کلمه «امدحه» دارای دو حرف حلقی تقیل (حاء و هاء) است.
در اینجا باید افزود که (همانگونه که از سخنان اهل فن نیز به دست می آید) علم «قرض الشعر» (قریض الشعر) را باید غیر از علم «نقد الشعر» دانست، دست کم اینکه موضوعات و مسائل علم دوم اعم است از علم نخست. همینگونه این دو علم، غیر از فن «معاریض الشعر» است (چنانکه واضح است) و غیر از رشته سبک شناسی در شعر.اگرچه برخی از مسائل این رشته ها گاه تداخل می کنند.


منابع :

  1. محمدرضا حکیمی- ادبیات و تعهد در اسلام- صفحه 47-50

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/210853