تنظیم ارتباط با جهان واقعیت ها

ما با چهار نوع نگرش و بینش وارد میدان معرفت گشته و ارتباطات خود را با جهان واقعیت ها تنظیم می کنیم:
1- نگرش های علمی محض: عبارت است از تماس مستقیم با واقعیات به وسیله حواس و دستگاه هایی که با کوشش و انتخاب خودمان برای توسعه و عمق بخشیدن به ارتباطات خود با واقعیات، ساخته و مورد بهره برداری قرار می دهیم. هر یک از رشته های علوم به وسیله قوانین و اصول مخصوص به خود، چهره هایی از واقعیات را برای استفاده در حیات انسان ها نشان می دهد و راه ارتباط و تصرف در واقعیات را پیش پای ما می گستراند.
2- بینش های نظری: هر یک از رشته های علوم روشنایی ها دارد و تاریکی و نیمه روشنایی ها. آن قسمت از مسائل علمی که در حال نیمه روشنایی است، مسائل نظری علوم را تشکیل می دهند، مانند این که آیا الکترون ها موجند یا جرم؟ این مسأله در فیزیک امروز به حالت نظری وجود دارد، یعنی نه موج محض بودن الکترون ها صد در صد روشن شده است و نه جرم محض بودن آن ها، زیرا الکترون ها دو خاصیت را از خود بروز می دهند.
3- بینش های فلسفی: بر سه نوع مهم تقسیم می شوند:
قسم اول: عبارت است از مقداری آگاهی کلی درباره محصولات و نتایج و مبادی اولیه علم. در حقیقت، بینش های نظری در میان نگرش های علمی و این قسم مسائل فلسفی قرار گرفته اند. برای پشبرد و توسعه بینش های فطری، از این آگاهی های فلسفی می توان استمداد کرد و بهره برداری نمود؛ چنان که بینش های نظری، می توانند برای روشن ساختن قسمت تاریک مسائل علمی کمک نموده، تکلیف آن را روشن بسازند.
قسم دوم: آن مسائل است که از ارتباط ذهن آدمی با هستی به وجود می آیند، خواه به عنوان مبانی کلی علوم و یا نتایج مسائل علمی بوده باشند و خواه رابطه ای با آن ها نداشته باشند.
قسم سوم: عبارت است مسائل ارزشی والا که اصول اساسی «باید» ها و «شاید» های انسان و واقعیت کل هستی را تشکیل می دهند.
4- بینش مذهبی: عبارت است از شناخت و پذیرش واقعیات و عمل مطابق آن شناخت و پذیرش، با در نظر داشتن این که آن شناخت و پذیرش و عمل، جنبه تکلیفی در مسیر هدف اعلای حیات دارد. هدف اعلای حیات عبارت است از: «آرمان های زندگی گذران را با اصول حیات معقول اشباع نمودن و شخصیت انسانی را در تکاپو به سوی ابدیت که به فعلیت رساننده همه ابعاد روحی در جاذبه پیشگاه الهی است به ثمر رسانیدن.» هدف والای حیات، زندگی انسان را با این خصوصیت مشخص می سازد: «تکاپویی است آگاهانه، هر یک از مراحل زندگی که در این تکاپو سپری می شود، اشتیاق و نیروی حرکت به مرحله بعدی را می افزاید و شخصیت انسانی رهبر این تکاپو است، آن شخصیت که لطف ازلی سرچشمه آن است، گردیدن در بی نهایت گذرگاهش، ورود در جاذبه پیشگاه ربوبی کمال مطلوبش.»
اگردرست دقت شود، خواهیم دید که این بینش مذهبی همه نگرش های علمی و نظری و فلسفی را که تکاپو در مسیر «حیات معقول تکاملی» هستند، معنایی معقول می بخشد و همه آن ها را نوعی از عبادت می داند که در تعریف هدف اعلای حیات، تکاپو برای ابدیت نامیده شده و از آیه قرآنی «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون؛ جن و انس را نیافریدم مگر برای این که مرا عبادت کنند.» (ذاریات/ 56) استفاده شده است. به عبارت دیگر، بینش مذهبی عامل ارتباط معقول و مشهود میان نگرش های علمی و بینش های نظری و بینش فلسفی با جان هدف جوی آدمی است. جز بینش مذهبی، هیچ یک از نگرش ها و بینش ها توانایی بلند کردن انسان را از دامان دایه طبیعت ندارد.
با هر چه بنگریم، جز این نیست که وسایل درک را از طبیعت گرفته و آن را مانند نورافکن به چهره های گوناگون طبیعت روشن نموده ایم. در صورتی که دین با این تعریف کاملا سازنده که ذیلا می آوریم، آگاهی از جان را متن خود قرار می دهد و جان که پل طبیعت و ماورای طبیعت است، همه نگرش ها و بینش ها را در راه هدف اعلای حیات استخدام می کند.


منابع :

  1. محمدتقی جعفری- زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام- صفحه 17- 19

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/210901