عوامل موثر در ایجاد خلاقیت هنری نونهالان

در بحث خلاقیت هنری و آموزش کودکان، مساله مهم این است که فرزندان خود را چنان تربیت کنیم که آنان طریق «هنر برای حیات مردم» نه «هنر فقط برای لذت و زیبایی» را فرا گیرند، کار نیکویی کرده ایم و قطعا در تحریک استعداد های آنان موثر خواهد افتاد.

پس برای به فعلیت در آوردن نیروی خلاقیت هنری نونهلان، شش عامل مهم است:
عامل یکم- صبر مربیان در عمل آموزش
عامل دوم- محبت به شاگردان
عامل سوم- توجیه کامل هنر جویان نسبت به دنیای درون خود، تا عظمت کار را دریابند و تا آن جا به کار خود اهمیت بدهند که حیات خود را در کار احساس کنند، بدون توجه به آن مردم درباره او چه خواهند گفت. و نباشند از آنان که:

در هوای آن که گویندت زهی *** بسته ای برگردن جانت زهی
واله حیرانی خلقان شدیم *** دست طمع اندر الوهیت زدیم
گربه بستانی رسی زیبا و خوش *** بعد از آن دامان خلقان را بکش
تو همی گویی مرا دل نیز هست *** دل فراز عرش باشد نی به پست


ما باید اصالت و ماهیت هنر برای «حیات معمول» را تا آن جا در دل های هنر جویان بنشانیم که برای آنان این دو سوال که «هنر چیست و هدف آن کدام است؟» و «حیات چیست و هدف آن کدام است؟» یک پاسخ داشته باشد. اگر زندگی برای انسان ها هدف معقول نداشته باشد، بلکه اصلا هدفی نداشته باشد، هنر نیز نمی تواند هدف معقول داشته باشد. تو می گویی من به بستان هنر رفتم و عطرها را استشمام کردم. آیا واقعا استشمام کردی؟ دروغ می گویی: زیرا اگر واقعا بدان جا رسیده بودی، دامان مرا نیز می گرفتی و می گفتی «توهم بیا»، و نمی گفتی بیا دست به سینه رویاروی من میخکوب باش!

عامل چهارم- اجتماع در تحریم استعدادهای افراد نقش بسیار مهمی دارد. اجتماع است که برای کشیدن آب موجود در چاه درون نوابغ، دست به کار می شود و سپس آن آب را روانه مزرعه مناسبی می کند و گل ها و درختان و محصول هایی رابه بار می آورد. اجتماع از این جهت نقشی بسیار اساسی بر عهده دارد، والا ممکن است شما با تمام صمیمیت و خلوص، نیروهای خلاقه ای را به فعلیت برسانید، ولی جامعه ای سالم و شایسته نباشد که صلاحیت بهره برداری از آن نیروها را داشته باشد.

عامل پنجم- دور نگه داشتن هنر جو از تقلید. این کاری است ظریف که باید آرام و با لطافت خاصی انجام گیرد، زیرا کشش تقلید در افراد و جوامع بسیار عظیم است، و نمی توان دانش پژوه و هنر جو را با سرعت و سهولت از تقلید دور نموده و مغز او را به تفکرات مستقل وادار کرد. نبوغ ها در دوران جوانی کم بروز می کند و تعداد نوابغ علم و هنر در دوران جوانی مخصوصا اوایل این دوران بسیار اندک است. ما در رهایی از تقلید و به وجود آوردن تفکرات جدید و سازنده، اسیر زمان نیستیم و اگر بخواهیم ها و نبوغ ها را شکوفا کنیم، نباید به گذشت زمان، زیادی مخارج و صرف انرژی ها توجه کنیم. بریدن نوابغ از طناب تقلید، کاری نیست که حتی در یک سال و دو سال انجام بگیرد، زیرا تقلید در طول سالیان متمادی در روان انسان ها رسوب می کند ودر جهت توجیه شخصیت آنان می کوشد محمدبن زکریای رازی از تقلید عبور کرده است. البتانی هم که با تبدیل سینوس به جای وتر، مثلثات جدید را به وجود آورد و به منزله پدر مثلثات جدید به شمار رفته، مدتی مقلد بوده است.

عامل ششم- ارزش دادن به اصل کار، فراتر از هر چیز، فوق العاده مهم است، چون انسان به طور طبیعی از پاداش و جایزه دلخوش می شود. او سوداگر است و این سوداگری باعث می شود که خلاقیت و استعداد به جای آوردن به خود علم یا هنر، میل دارد که کالایی را به مشتریانی عرضه کند و معلوم است که کالا باید مورد تقاضای خریدار باشد و کالایی که مورد تقاضای خریدار است، از پیش دارای مشخصات معینی است که هنرمند یا عالم باید نبوغ و خلاقیت خود را متوجه همان سفارش مشخص کند تا بتواند کالای خود را بفروشد. این است مختصات تاریخ طبیعی ما انسان ها که اگر بخواهیم در مقابل تاریخ طبیعی روی به تاریخ انسانی بیاوریم، باید خود را از مرتبه سوداگری و تجارت و فراتر بکشانیم. درست است که پاداش بسیار موثر است و من آن را هم چون مانع نمی بینم، ولی تاحدی که به انسان اثبات شود: « گل خندان که نخندد چه کند؟» باید به هنرجو دانش پژو تفهیم شود: «گل که شدی، خنده در ذات توست»! و البته طی این راه، حوصله و صبر می طلبد. ما باید به پویندگان راه علم و هنر بفهمانیم که خلق آثار علمی یا هنری برای آن ها مانند تنفس است برای موجود زنده، و نباید بارقه حیات آن ها برای معامله بامال دنیا و مقام و شهرت، مستهلک شود.


منابع :

  1. محمدتقی جعفری- زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام- صفحه 96-94

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/210915