محبت و تیم عشق و جمال خداوندی

یکی از عوامل عقب ماندگی عده فراوانی از مردم، عدم توجه آنان به این حقیقت است که چنان عظمت سلطه و حاکمیت مطلقه خداوندی و صفات جلالیه او موجب محاسبه دقیق و بر حذر بودن در رابطه با خداست، هم چنان که صفات جمالیه او نیز با فطرت و وجدان و منابع معتبر اسلامی برای ما ثابت شده است، موجب محبت و آرامش روانی و انبساط روحی و خنده پرمعنای درونی می باشد. در توضیح این مسأله می گوییم: درست است که کلمه عشق در منابع اسلامی درباره خدا دیده نمی شود، ولی کلماتی دارای معنای محبت در حد اعلی که مفهوم بی قراری و شیفتگی را می رساند، در منابع اسلامی وجود دارند. از آن جمله:
1- «قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله؛ بگو به آنان اگر به خدا محبت می ورزید، از من پیروزی کنید تا خدا شما را دوست بدارد» (آل عمران/ 31)
می توان از مفهوم کلمه محبت که قرار گرفتن در جاذبه محبوب است، این حقیقت را اثبات کرد که محبوب دارای عظمت ها و جلال و جمالی است که کسی را که محبت می ورزد، به خود جلب می کند، زیرا احساس عظمت و کمال به تنهایی می تواند به برخورداری از آن کمال تحریک نماید و این تحریک از عامل عقلانی محض سرچشمه می گیرد، نه لرزش و اهتزاز دل و انبساط روانی که در پدیده محبت وجود دارد.
2- «و لا تحجب مشتاقیک عن النظر الی جمیل رویتک؛ و انسانهای مشتاق را از نظر به دیدار زیبایت محبوب و پوشیده مفرما»
در شعر زیر، این آرزو و اشتیاق به خوبی بیان شده است:
خود مگر روز جزا رخ بنماید ورنه *** جلوه حور و تماشای جنان این همه نیست
در این دعا به جهت وجود: «النظر الی جمیل رویتک؛ نظر به دیدار زیبایت»، معلوم می شود که اشتیاق به خود زیبایی و جمال خداوندی است، نه عظمت و کمال او یا هر دو صفت.
3- «و اجعل لسانی بذکرک لهجا و قلبی بحبک متیما؛ پروردگارا، زبانم را به ذکرت گویا و دلم را با محبتت بی قرار فرما.»
در این جمله، کلمه «متیم» از ماده تیم، به معنای شیفته و بی قرار است، مخصوصا به قرینه «بحبک» ترکیب این دو کلمه قطعا معنای اشتیاق شدید و حد اعلای محبت را می رساند که مبدل به بی قراری می شود، و به وجود آورنده این حالت روحی، صفت جمال خداوندی است، اگر چه دریافت جلال و کمال پروردگاری همان محبت در حد بی قراری را از عامل عقل محض هم تقویت و تشدید می کند.
اما کلمه – عشق چنان که در آغاز این مبحث گفتیم- در منابع اسلامی به طور مستقیم درباره محبوبیت خداوندی به کار نرفته است، یعنی موردی دیده نشده است که کلمه عشق الهی به کار رفته باشد. ولی دو مطلب در این جا وجود دارد:
مطلب یکم: این که کلمه عشق در چند حدیث به عنوان حالت مطلوب آمده است. از آن جمله:
1- «ان الجنه لا عشق لسلمان من سلمان للجنه؛ بهشت به سلمان عاشق تر از سلمان به بهشت است»
2- «قال رسول الله (ص): افضل من عشق العباده فعانقها و احبها بقلبه و باشرها بجسده و تفرغ لها فهو لایبالی علی ما اصبح من الدنیا اعلی عسر ام علی یسر؛ رسول خدا فرمود: بهترین مردم کسی است که به عبادت پروردگارش عشق بورزد و با آن هم آغوش گردد و با قلبش آن را دوست بدارد و اعضایش را مستقیما در راه عبادت به کار بیندازد و با فراغت خاطر به عبادت بپردازد و باکی از چگونگی جریان حیات طبیعی اش در دشواری و آسانی نداشته باشد.» مسلما مقصود از عشق به عبادت، عشق به گفتار و کردار صوری عبادت نیست، بلکه منظور پیامبر خدا: عشق به معنا و حقیقت عبادت است که در ارتباط قرار دادن یک «من» ناچیز با خداوند بزرگ است که کمال و جمال اعلی از آن اوست.
مطلب دوم: که بسیار با اهمیت است، این است که کلمه عشق در فلسفه الهی و تفکرات و دریافت های عرفانی مثبت، از آن معنای خاص که در عشق مجازی منظور می شود، سلب شده و یک معنای ثانوی پیدا کرده است. معنای سطحی عشق که نزدیک به معنای لغوی آن است و در عشق های مجازی به کار می رود، محبت بیمار گونه ای است که عاشق به جای بهره برداری از این پدیده روانی شگفت انگیز، دائما در حال از دست دادن حیات و شخصیت و عقل و اندیشه های سازنده در برابر لذت تورم یافته از تحمیل زیبایی بی نهایت بر معشوق صوری است.
عشق هایی کز پی رنگی بود *** عشق نبود عاقبت ننگی بود
عاشقان از درد زان نالیده اند *** که نظر ناجایگه مالیده اند
در صورتی که عشق حقیقی که باید گفت یک معنای ثانوی و به اصطلاح -حقیقت فلسفی و عرفانی مثبت پیدا کرده است – نهایت آمال و اشتیاق ها به کمال و جمال است که مانند پرده نگارین و شفاف بر روی کمال اعلا و جمال والا کشیده شده است. با در نظر گرفتن این معنای ثانوی برای عشق که ناشی از قرارداد وضعی تعینی مناسب است، مانعی از به کار بردن آن درباره عالی ترین محبت ها که نصیب انسان های رشد یافته، به خداوند جلیل و جمیل می گردد، دیده نمی شود. کلمه دیگری در بعضی دعاها به کار برده شده است که معنای آن هم اشاره ای به جمال خداوندی دارد. این کلمه عبارت است از «صبابه» که به معنای عشق و محبت و اشتیاق بسیار شدید است: «و الی هواک صبابتی؛ و شیفتگی و اشتیاق بسیار شدیدم به دیدار توست.»


منابع :

  1. محمدتقی جعفری- زیبایی و هنر از دیدگاه اسلام- صفحه 295-298

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/210947