فلسفه سیاسی تشیع

فلسفه سیاسی اصیل قرآنی، همان فلسفه امامت است. این فلسفه که اولوالامر را امام معصوم می داند و لاغیر، و جامعه قرآنی را، جز به رهبری امام (یا نایب مسلم امام)، غیر قرآنی می داند. تنها فلسفه سیاسی سره ای است که مبتنی است بر قرآن و سنت، بدون دخالت دیگر فرهنگها و تفکرها. متفکران و مجاهدان شیعی اندیش، این فلسفه را همواره نشر داده اند، و تا جایی که ممکن بوده است، هم نظرأ و هم عملا، احیا کرده و زنده داشته اند. در این فلسفه است که حکومتهای اموی و عباسی و غزنوی و سلجوقی و مغولی و همانندهای آنها -تا به امروز- هیچک، اسلامی کامل شناخته نمی شود.
در فلسفه سیاسی اسلامی تشیع، نهاد اصلی و اساسی، عصمت است در پیشوا. و عصمت، جز از طریق اعلام معصوم و نص پیامبر دانسته نمی شود. و این، سنت خدایی است، هم در انبیای پیشین و هم در اسلام. انبیای بزرگ پیشین به نص آیات قرآن همه وصی و جانشین داشته اند و خود آن وصی و جانشین و رهبر امت را، به دستور خدا، معین می کرده اند. در اسلام نیز چنین است. و این رهبر جز معصوم نتواند بود. هم به حکم عقل و فطرت و هم به نص قرآن: «و لا ینال عهدی الظالمین؛ گناهکاران و ستمگران نمی توانند خلیفه خدا باشند و جانشین پیامبر خدا» (بقره/ 124) و در عنوان عصمت همه چیز مندرج است: عدالت، علم، آگاهی، تعهد تکلیف، رسالت، ایثار، و خدایی (ربانی) بودن. و در این عصمت که شرط است دو نکته اساسی مندرج است که نباید از آن غفلت کرد:
الف- اهمیت دادن به ارزش حقوقی انسان که جز رهبر معصوم (یا مسانخ) نمی تواند حاکم بر مقدرات انسان باشد. انسان، اشراف و حقوق انسان، اعظم از این است که به دست هر کسی سپرده شود.
ب- وجود پشتوانه قطعی تأمین حقوق در نفس حاکم (عصمت)، تا بدینگونه نیازی به دیگر ملاحظات -که گاه هست و گاه نیست- نباشد، و در حقیقت، وجدان مجسم رهبری و هدایت، جامعه را به سوی خیر کلی رهنمون گردد. و این بهترین نظام رهبری است که تاکنون بشریت آن را شناخته است.
با نهاد اجتماعی یاد شده (رهبری معصوم یا مسانخ معصوم) برتری جامعه بشری می تواند تحقق یابد. زیرا با وجود عصمت در رهبر و رهبری معصوم یا رهبری بر طبق رضای معصوم، که از آن، به رهبری مسانخ تعبیر می کنیم، مقتضی همه سعادتها و بروز همه استعدادها در جهت خیر، موجود است و هر گونه مانعی مفقود. و این پایه اصلی سعادت اجتماعی و فردی است، که انسان بتواند، همه استعدادهای خویش را در جهت خیر به فعلیت برساند. قرآن کریم، به تشکیل جامعه اعلون (جامعه برتران، از نظر آگاهی، خیر و فضیلت)، دعوت کرده است: «و انتم الا علون ان کنتم مومنین؛ شما اگر مومن باشید (در نظر و در عمل)، همان برترانید» (آل عمران/ 139). و اینگونه جامعه ای، تنها با هدایت قرآن و رهبری معصوم تحقق می یابد. زیرا برای باقی ماندن جامعه بر صفت یاد شده، ادامه حیات ایمان صحیح و عمل صالح لازم است، در همه افراد. و ادامه دادن به این دو و تربیت همه نفوس بر پایه آن، تنها از ربانی ساخته است. و ربانی، کسی بود که در وی هم فقه بود هم حکمت هم ولایت، و آن که خلق را دین خدای در می آموزد و ایشان را برآن می دارد یعنی: امام معصوم.
این است که امام رضا (ع) در سخنرانی خود نیشابور، ضمن بیان حدیث معروف، امام را رکن و قوام هدایت توحیدی می خواند، و شرط تحقق جامعه «لا اله الا الله» می شمارد. برخی دیگر از نهادهای اساسی فلسفه سیاسی تشیع را می توان -از جمله- در خطب فاطمیه و نهج البلاغه و صحیفه سجادیه باز نگریست. در واقع، جامعه ای را که نهج البلاغه و خطب فاطمیه و صحفیه سجادیه می خواهند پی بریزند، همان جامعه اعلون و مدینه انسانهای برتر است در انسانیت، نه اشرافیت و سقوط.


منابع :

  1. محمدرضا حکیمی- مقام عقل- صفحه 129-132

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/211004