خطبه غدیر

خطبه غدیر
«الحمد لله و نستعینه، و نومن به، و نتوکل علیه، و نعوذ بالله من شرور أنفسنا، و من سیئات أعمالنا الذی لاهادی لمن ضل و لا مضل لمن هدی. و أشهد أن لا إله إلا الله، و أن محمدا عبده ورسوله.
أما بعد، أیها الناس! قد نبأنی اللطیف الخبیر، أنه لم یعمر نبی ألا مثل نصف عمر الذی قبله؛ و إنی أ شک أن أدعی فأجیب، و إنی مسئوول و أنتم مسئوولون، فماذا أنتم قائلون؟
قالوا: نشهد أنک قد بلغت و نصحت و جهدت، فجزاک الله خیرا.
قال: ألستم تشهدون أن لاإله إلا الله، و أن محمدا عبده و رسوله، و أن جنته حق، و ناره حق، و أن الموت حق و أن الساعه آتیه لا ریب فیها، و أن الله یبعث من فی القبور؟
قالوا: بلی، نشهد بذلک.
قال: اللهم اشهد.
ثم قال: أیها الناس! ألا تسمعون؟
قالوا: نعم.
قال: فإنی فرط علی الحوض، و أنتم واردون علی الحوض، و إن عرضه مابین صنعاء و بصری، فیه أقداح عدد النجوم من فضه؛ فانظروا کیف تخلفونی فی الثقلین؟
فنادی مناد: و ما الثقلان یا رسول الله؟
قال: الثقل الأکبر کتاب الله، طرف بید الله (عز و جل) وطرف بأیدیکم، فتمسکوا به لاتضلوا، و الآخر الأصغر عترتی؛ و أن اللطیف الخبیر نبأنی، أنهما لن یتفرقا حتی یردا علی الحوض، فسألت ذلک لهما ربی فلا تقدمو هما فتهلکوا، و لاتقصروا عنهما فتهلکوا.
ثم أخذ بید علی فرفعها، حتی روی بیاض آباطعما، و عرفه القوم أجمعون،
فقال: أیها الناس! من أولی الناس بالمومنین من أنفسهم؟
قالوا: الله و رسوله أعلم.
قال: إن الله مولای، و أنا مولی المومنین، و أنا أولی بهم من أنفسهم، فمن کنت مولاه، فعلی مولاه.
یقولها ثلاث مرات؛ و لفظ أحمد (إمام الحنابله ) أربع مرات،
ثم قال: اللهم و ال من والاه، و عاد من عاداه، و أحب من أحبه، و أبغض من أبغضه، و انصر من نصره، و اخذل من خذله، و أدر الحق معه حیث دار، ألا! فلیبلغ الشاهد الغائب....

ترجمه خطبه
ستایش مخصوص خداوند است، ما از او کمک می خواهیم و به او ایمان داریم، و بر او توکل می کنیم، و از شر نفس و کردار بد خود به او پناه می بریم. خداوندی که هدایت کننده ای نیست آن را که گمراه سازد، و گمراه کننده ای نیست هر کس را که هدایت کند. گواهی می دهم که معبودی نیست جز خداوند، و محمد بنده و فرستاده اوست.
اما بعد، ای مردمان! خداوند هماره مهربان آگاه مرا خبر داده است که هیچ پیامبری عمر نکند مگر به مقدار نصف عمر پیغمبر پیش از خود؛ و اکنون نزدیک است مرا به آن جهان فراخوانند و پاسخ گویم (و از میان شما بروم)، و همانا من مسئولم و شما نیز مسئولید. آیا شما چه خواهید گفت؟
گواهی می دهیم که تو تبلیغ کردی، و احکام خدا را رساندی، پند دادی و کوشیدی، خدای پاداش نیکت دهاد!
آیا گواهی نمی دهید که معبودی جز خداوند نیست، و محمد بنده و فرستاده اوست، و بهشت او حق و دوزخش حق است، و مرگ حق است، و قیامت خواهد آمد و شکی در آن نیست، و خداوند همه کسانی را که در قبرها هستند زنده می کند؟
چرا، به اینها همه گواهی می دهیم.
خدایا شاهد وگواه باش!
سپس گفت:
ای مردمان! صدای مرا می شنوید؟
گفتند: آری!
گفت: من پیش از شما (در روز قیامت) به لب حوض کوثر می رسم، و شما سپس در آنجا بر من وارد می شوید! پهنای آن حوض به اندازه فاصله میان «صنعا» و «بصری» است. و بر لب آن جامهایی است از نقره به شماره ستارگان. اکنون نیک بنگرید که پس ازمن با دو (یادگار و جانشین) عزیز گرانمایه چسان رفتار می کنید؟
مردی از میان توده های انبوه مردم فریاد زد: ای پیامبر خدا! این دو (یادگار و جانشین) عزیز گرانمایه کدامند؟
پیامبر گفت: نخستین (که بزرگتر است) کتاب خداست، یک سر آن در دست خداوند عزیز است و یک سر آن در دست شما ست.
پس بدان چنگ در زنید (و آن را محکم بگیرید و به آن عمل کنید) تا گمراه نشوید؛ و دیگری (که کوچکتر است) عترت و خاندان من است و خدای هماره مهربان آگاه مرا خبر داده است که این دو (کتاب خدا و عترت پیامبر خدا) هرگز از هم جدا نخواهند شد، تا (در روز رستاخیز)، در کنار حوض کوثر نزد من آیند. و من نیز همین (یعنی همین بستگی و پیوستگی) را برای آن دو از درگاه خداوند خواسته و مسئلت کرده ام. پس شما از آن دو به هیچ گونه جدا نشوید که هلاک می شوید (و روزگارتان تباه می گردد؛ بلکه به طور کامل تابع آنها باشید و هم در علم و معارف، و هم در عمل و احکام به راه آنها بروید، بی هیچ گرایشی و انحرافی از آن دو، که سعادت و نجات راستین در این است).
پس از آن، دست علی را گرفت و بلند کرد، به طوری که سپیدی زیر بغل هر دو آنها دیده شد، و مردم همه علی را دیدند و شناختند، و در این حال گفت: ای مردمان! چه کسی از خود مسلمانان به آنان نزدیکتر است و اولی به تصرف در امور آنان است؟
مردمان گفتند: خدا و پیامبر خدا بهتر می دانند.
پیامبر گفت: خداوند، مولای من (و اولی به تصرف در امور من) است، و من مولای مومنان (و اولی به تصرف در امور مومنان) هستم، پس هر کس تا کنون من مولای او بوده ام، از هم اکنون علی مولای اوست (و اولی به تصرف در امور او و سرپرست او)، این جمله را سه بار تکرار کرد، و به روایت احمد حنبل (امام مذهب حنبلی) چهار بار، سپس گفت:
خداوند! یار و یاور آن کس باش که یار و یاور علی باشد، و بستیز با هر کس با او بستیزد.
دوست بدار هر کس علی را دوست بدارد، و دشمن بدار هر کس علی را دشمن بدارد.
یاری کن هر کس علی را یاری کند، و بی یاور گذار هر کس او را بی یاور گذارد. و همواره علی را محور همیشگی حق قرار ده.
الا، ای حاضران! باید این امر را (یعنی امامت و مولویت علی را، و اینکه او پس ازمن به امر خدا و نزول وحی امام و مولی و سرپرست و پیشوای مسلمانان محور حق و عدل است)، به هرکس امروز در اینجا نبود، ابلاغ کنید و برسانید.

 


منابع :

  1. محمدرضا حکیمی- سرود جهشها- صفحه 91- 97

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/211078