عقاید شیعه در بیانات شیخ صدوق

روز جمعه، دوازدهم ماه شعبان، از سال 368 هجری قمری، گروه طالب علمان و دانش طلبان و محدثانی که از محضر درس شیخ صدوق استفاده می کردند، و مطالب او را می نوشتند، و هم جمعی از مشایخ و استادان نزد او گرد آمدند، یعنی نزد شیخ جلیل فقیه، ابوجعفر، محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، معروف به «شیخ صدوق» و از او درخواست کردند تا شرحی مختصر، از مذهب و اعتقادات و برنامه های عملی و مبانی تربیتی و انسان ساز تشیع، برای آنان باز گوید. شیخ صدوق، این درخواست را پذیرفت، و این شرح را برای آنان بیان داشت:
مذهب شیعه، اعتقاد و ایمان و اقرار و باور به این امور است:
1- یگانگی خدای متعال (و داشتن جهت خدایی و توحیدی در افکار و اعمال)، و منزه دانستن ذات خداوند از هر نقصی و هر گونه مشابهتی با مخلوقات.
2- پیامبران و رسولان خدا، و حجتهای خدا در هر زمان، و فرشتگان، و کتابهای آسمانی.
3- حضرت محمد (ص)، سرور پیامبران و رسولان است، و مقام او از همه پیامبران و فرشتگان و مقربان بالاتر و مقربتر است.
4- حضرت محمد (ص)، خاتم پیامبران است، یعنی پس از او تا روز قیامت پیامبری نخواهد بود، و دین دیگری از سوی خداوند فرستاده نخواهد شد.
5- پیامبران و رسولان و امامان، از فرشتگان برترند و همه معصومند، و از هر آلودگی و پلیدی دورند و منزه، و به هیچ گناهی دامن نیالوده اند، چه کبیره و چه صغیره.
6- معصومان سبب امانند (و علت حضور حیات و ادامه آن) برای اهل زمین، چنانکه ستارگان سبب قرار و ثبات نظم کیهانیند.
7- دین اسلام برروی این پنج پایه برپاست:
1. نماز.
2. زکات.
3. روزه.
4. حج.
5. ولایت.
8- «ولایت» (و سرپرستی امت) از آن پیامبر است و پس از او، از آن امامان. و آن امامان که صاحب ولایتند و سرپرستان امـتند پس از پیامبر این دوازده تند:
1. امیرالمومنین علی (ع).
2. امام حسن مجتبی (ع).
3. امام حسین سید الشهداء (ع).
4. امام زین العابدین علی بن الحسین (ع).
5. امام محمد باقر (ع).
6. امام جعفر صادق (ع).
7. امام موسی کاظم (ع).
8. امام رضا (ع).
9. امام جواد (ع) (محمد تقی).
10. امام هادی (ع) (علی نقی).
11. امام حسن عسکری (ع).
12. امام عصر حضرت حجت بن الحسن (ع).
9- این 12 امام، همان اولوالامرند و صاحبان فرمان، که خداوند در «قرآن کریم» فرموده است که هم از آنان اطاعت کنند و دستورات آنان را انجام دهند (و اطاعت از آنان را همردیف اطاعت از خود و رسول خود قرار داده است): «أطیعوا الله، وأطیعوا الرسول، أولی الامر منکم؛ اطاعت کنید خدا را، و اطاعت کنید رسول خدا را، و صاحبان فرمان را از خویش (که پیامبر (ص) آنان را تعیین کرده است).» (نساء/ 59)
10- اطاعت از این امامان اطاعت از خداست. و مخالفت و نافرمانی آنان مخالفت و نافرمانی خداست. یار آنان یار خداوند است و دشمن آنان دشمن خداوند.
11- دوستی ذریه پیامبر (ص)، تا آن هنگام که به راه دین بروند و در خط اجداد خود باشند بر همه واجب است، تا روز قیامت. و این به معنای قدردانی و تشکری است از پیامبر اکرم، چنانکه در قرآن آمده است «قل لاأسئلکم علیه أجرا، إلا الموده فی القربی؛ بگو ای پیامبر! من از شما امت پاداشی نمی طلبم، مگر اینکه با ذریه من رفتاری دوستانه داشته باشید.» (شوری/ 23)
12- اسلام و مسلمانی با گفتن شهادتین (أشهد أن لاإله إلا الله، و أشهد أن محمدا رسول الله) ثابت می شود، و انسان با ادای این دو شهادت و اقرار، مسلمان محسوب می گردد، لیکن ایمان (به مقام «ایمان» رسیدن، و «مومن شدن»)، به این سادگی نیست، بلکه ایمان داشتن این است که:
1- به زبان اقرار کنی و شهادتین بگویی.
2- به دل، باور و عقیده به گفته و اقرار خود داشته باشی
3- و در عمل، آنچه می کنی و انجام می دهی، بر طبق دستورات اسلامی بکنی و انجام دهی.
ایمان، جز با این سه مرحله محقق نمی شود، و انسان جز با این سه شرط، «مؤمن» به شمار نمی آید.
13- مال و جان مسلمان (کسی که شهادتین بگوید) محترم است، مگر در مواردی که بر طبق قوانین اسلامی، مصونیت، یا جانی کسی از بین برود. (پس کسی که اقرار به شهادتین کرد، همه چیز او محترم است و احکام اسلام باید درباره او رعایت گردد، مگر در موارد یاد شده)، و حساب او با خداست.
14- زنده شدن در قبر، برای سؤال و جواب، و حضور دو فرشته به نام «منکر» و «نکیر» در قبر، و عذاب قبر (برای انسانی که مستحقق آن عذاب باشد).
15- خلق شدن و وجود خارجی داشتن بهشت و دوزخ.
16- پل صراط در قیامت و محاسبه کردارها، و میزان سنجش اعمال، و لوح و قلم (نامه اعمال)، و عرش و کرسی (که در قرآن به وجود آنها تصریح شده است).
17- نماز ستون دین است.
18- نخستین عملی که در قیامت انسان را برای آن مؤاخذه می کنند و از آن می پرسند نماز است.
19- پس از سوال از خداشناسی و تحصیل معرفت خدا، از نماز می پرسند.
20- اگر نماز قبول شود دیگر اعمال نیز قبول می شود. و اگر نماز رد شود دیگر اعمال نیز رد می شود.
21- از نماز هرکس، همان مقدار قبول می شود که آدمی با حضور قلب بخواند، و دلش به نمازش باشد. به طوری که ممکن است یک چهارم، یا یک سوم، یا نیمی از نماز، یا کمتر یا بیشتر (یعنی: مقداری که در آن حضور قلب داشته و با توجه خوانده است) قبول شود و بقیه مردود گردد. البته خدوند، با نمازهای نافله ای که شخص بخواند، نواقص نمازهای واجب را جبران می کند.
22- در نماز جماعت، باید آن کس که بیشتر قرآن می خواند (و با قرآن انس و آشنایی دارد)، امام باشد. اگر همه در این امر مساوی بودند، آن کس که پیشتر از همه در راه خدا هجرت کرده است. اگر در این امر نیز مساوی بودند، آن کس که سالخورده تر است. و اگر در این امر نیز همسان بودند، آن کس که زیباتر است و خوش سیماتر....
23- اگر کسی در میان مردمی پیش افتد و امامت کند، در حالتی که در آن مردم اعلم از او باشد، اینچنین مردم (که احترام علم و مرتبه آن را نگاه نداشته اند)، تا قیامت روی عزت و تعالی نبینند.
24- اقامه نماز جمعه لازم است. و اقامه نماز جماعت در روزهای دیگر سنت است و مستحب.
و هر کس این سنت را، به عنوان اعراض، ترک کند، و بدون دلیل در جماعت حاضر نشود، نمازش نماز نیست..
25- هیچ کس بر زن ولایت و قیومت ندارد مگر پدر، آن هم در مورد دوشیزه، و بر غیره دوشیزه هیچ کس سلطه ای ندارد (و او خود می تواند برای خود تصمیم بگیرد). و پدر و جز پدر، هیچ کس حق ندارد دختر زن را به شوی دهد، مگر کسی را که او خود بپسندد. آن هم با مهر و کابیتی قطعی و معین.
همچنین، این امور، جز و شرایط مذهب شیعه و جزو آثار شیعه بودن است:
26- یقین قلبی به عقاید دینی داشتن.
27- در کارها اخلاص ورزیدن.
28- بر خداوند متعال توکل کردن.
29- به رضای خداوند رضا داشتن.
30- در برابر خداوند و اراده او تسلیم بودن.
31- ورع و پارسایی پیشه ساختن.
32- در کارها جدی و کوشا بودن.
33- دل در گرو امیال و آمال دنیوی نداشتن.
34- عبادت خدا کردن.
35- صدق و راستی پیشه ساختن.
36- به عهد و پیمان وفا کردن.
37- امین بودن و امانت را رد کردن به هرکس که امانت سپرده است، اگرچه به قاتل امام حسین (ع).
38- با پدر و مادر خوبی کردن.
39- مروت داشتن و جوانمرد بودن.
40- صبر داشتن.
41- شجاع بودن.
42- از گناهان پرهیز کردن.
43- طمع نداشتن و چشم طمع از همه چیز مردم بریدن.
44- امر به معروف و نهی از منکر کردن.
45- برای جهاد در راه خدا و بذل جان و مال، به هنگام لزوم، آماده بودن.
46- با همه برادران با «مواسات» عمل کردن.
47- خوبیهای مردم را بی پاداش نگذاشتن.
48- نیکوکار را ثنا گفتن.
49- با قناعت زندگی کردن و قانع بودن.
50- صله رحم کردن، و به پدران و مادران خوبی نمودن.
51- با همسایه خوشرفتاری کردن.
52- انصاف داشتن و با مردم با انصاف رفتار نمودن.
53- ایثار کردن و دیگران را بر خود مقدم داشتن.
54- با خوبان و مردم خوب معاشرت کردن.
55- از بدان و مردم بد و بد عمل دوری گزیدن.
56- با مردمان همه به نیکویی سلوک کردن.
57- به همه مردم سلام کردن، با توجه به اینکه سلام و ایمنی الاهی شامل حال ظالمان و ستمگران نمی گردد (و آنان نباید در جامعه از سلامتی و ایمنی برخوردار باشند).
58- پیرمردان مسلمان، که ریش خود را در اسلام سپید کرده اند، محترم داشتن، و به بزرگترها حرمت گزاشتن، و به کودکان و خردسالان عطوفت کردن.
59- هر انسان آزاده صاحب احترامی را، از هرگروه و هر ملت، بزرگ داشتن.
60- تواضع داشتن و فروتن بودن.
61- در برابر خداوند خاشع بودن، و ذکر خدای بسیار گفتن و بسیار به یاد خدا بودن.
62- بسیار قرآن خواندن.
63- بسیار دعا کردن و اهل دعا و توسل و توجه بودن.
64- چشم پوشی کردن و اغماض داشتن و با مردمان، پسندیده رفتار کردن.
65- به موقع لزوم، تقیه و پنهانکاری به کاربستن.
66- خوش معاشرت بودن.
67- خشم فرو خوردن و بر خود تسلط داشتن.
68- با گدایان و مسکینان مهربان بودن و آنان را در زندگی خود شریک ساختن.
69- در ظاهر و باطن (خلوت و جلوت) متقی بودن، و خدا را در نظر داشتن.
70- با زنان و بانوان و دیگر افراد عائله خوبی کردن.
71- زبان را در اختیار داشتن و جز خوب نگفتن.
72- به خدای عز وجل خوش گمان بودن و به لطف او امید داشتن.
73- از گناه پشیمان بودن.
74- بخشنده و سخی بودن.
75- به تقصیری که سرزده اعتراف داشتن و آن را قبول کردن. و خلاصه، همه اخلاق خوب و خصلتهای آزادگان را به کار بستن، و همه کارهای نیک دینی و دنیایی را انجام دادن، و همه اخلاق زشت و کارهای ناپسند را کنار گذاشتن و از آنها اجتناب کردن، یعنی:
76- اجتناب از غضب و خشم گرفتن.
77- اجتناب از تندخویی و عصبیت بیجا.
78- اجتناب از استکبار و خودمحوری و غرور (نخوت).
79- اجتناب از تحقیر مردم و بیحرمتی به افراد.
80- اجتناب از فخر فروشی و عجب و خودپسندی.
81- اجتناب از بدزبانی و فحاشی و دشنام گویی.
82- اجتناب از ستمگری و ستمروایی و ظلم کردن.
83- اجتناب از قطع رحم.
84- اجتناب از حسادت و رشک بردن.
85- اجتناب از حرص و طمع و آزمندی.
86- اجتناب از سادگی و حماقت.
87- اجتناب از تهی مغزی و جهالت.
88- اجتناب از دروغگویی و خیانت.
89- اجتناب از فسق و گناهکاری و هرزگی کردن.
90- اجتناب از قسم دروغ خوردن.
91- اجتناب از کتمان شهادت کردن.
92- اجتناب از شهادت بنا حق دادن.
93- اجتناب از غیبت کردن.
94- اجتناب از بهتان زدن.
95- اجتناب از سعایت و سخن چینی کردن.
96- اجتناب از لعن و نفرین کردن.
97- اجتناب از طعن زدن و سرزنش نمودن.
98- اجتناب از مکر و حیله گری و فریب دادن و به مردم نیرنگ زدن.
99- اجتناب از پیمان شکستن و زیر قول زدن.
100- اجتناب از آدم کشی و قتل بنا حق.
101- اجتناب از سنگدل بودن و جفا پیشه کردن.
102- اجتناب از منافق بودن و نفاق داشتن.
103- اجتناب از ریاکاری کردن.
104- اجتناب از فحشا و منکرات و زنا و لواط...
105- اجتناب از ربا خواری.
106- اجتناب از شانه خالی کردن از جنگ دینی و جهاد مقدس.
107- اجتناب از بازگشت به آداب و روشهای غیر اسلامی، و رسم های جاهلیت (چه جاهلیت قدیم، و چه جاهلیت جدید).
108- اجتناب از آزردن پدر و مادر.
109- اجتناب از خوردن مال یتیم.
110- اجتناب از متهم ساختن زنان پاکدامن.


منابع :

  1. محمدرضا حکیمی- شرف الدین- صفحه 21-31

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/211159