نمونه ای از سخنان امیرالمؤمنین علیه السلام درباره انسانیت و عدالت

امام علی پرورده قرآن و محمد (ص) است و از ده سالگی در دامان پیامبر بزرگ شده است، و هیچ لحظه از عمر اجتماعی او به پلیدیهای جاهلیت آلوده نگشته است. او یک نمونه کامل از قرآن و محمد و اسلام است. او امام اول شیعیان، و مورد قبول همه مسلمانان، و آزادگان، و عدالتخواهان و بشریت است. اینک چند مورد از سخنان و تعالیم و رفتار امام علی (ع)، در برابر انسانیت و عدالت و تاریخ.
امام علی (ع): «هر کس به قدرت رسید نباید نور چشمان و نزدیکان خود را در کنار خود جمع کند، تا نتوانند به حقوق مردم دست درازی کنند، و فرصتی برای سوء استفاده نیابند.»
امام علی (ع): «خداوند بر حاکم اسلامی واجب کرده است، که زندگی او و خانواده اش با پایین ترین فرد جامعه، هم سطح باشد.»
امام علی (ع) برای چهارپایان پیر و فرتوت محلی تهیه کرده بود، که در آنجا باشند و پذیرایی شوند.
امام علی (ع): «مبادا گمان کنید، جامعه بدون اجرای عدالت اصلاح می شود!»
امام علی (ع): «ای کارگزاران حکومت اسلامی، پست و مقام، امانت است در دست شما برای انجام وظیفه، نه دکه ای برای چپاول اموال عمومی.»
امام علی (ع): «نظارت بر بازارها و نرخها لازم است. و ناظرانی که خیانت کنند باید به سختترین کیفرها برسند.»
امام علی (ع): «اگر حسن و حسین (دو فرزندش که نواده پیامبر نیز بودند)، خطایی کنند، کمترین گذشتی در حقشان نخواهم کرد.»
امام علی (ع): «من قدرتمندان را خوار و ناتوان می کنم، تا حق ضعیفان را از حلقوم آنان بیرون کشم، و ضعیفان جامعه را چنان قدرت می دهم تا بتوانند به همه حقوق خویش برسند.»
امام علی (ع): «عالمان و آگاهان جامعه، در برابر محرومیت محرومان بی پناه، و قدرت مالی و نفوذ ثروتمندان (دیکتاتوری مال)، در نزد خدا مسئولند.»
امام علی (ع) در مورد با شخصی غیر مسلمان که از او شکایت کرده بود، یعنی از رئیس حکومت، در دادگاه حاضر شد، قاضی او را محترمانه تر از مردی که طرف او بود نام برد. او از این کار ناراحت شد، و چون قاضی علت ناراحتی او را جویا شد، گفت «نباید در نام بردن میان من و او فرق می گذاشتی.» (همه باید در پیشگاه قضاوت از هر حیث مساوی باشند).
امام علی (ع): «شبها بروید، و نیاز مردم نیازمند را (حتی آنان که در خوابند) برآورده سازید.»
امام علی (ع): «اگر حکومت، اسلامی باشد به احدی ظلم نمی شود، حتی غیر مسلمان، و زندگی هیچ کس با محرومیت و کمبود نمی گذرد، حتی غیر مسلمان.»
امام علی (ع) روزی جمعی از شخصیتهای مسلمان نزد علی آمدند، و خدمات خود به اسلام ذکر کردند، و امتیازهایی خواستند..... علی فرمود؛ «این مال (که در بیت المال و نزد دولت است)، مال خداست، و شما همه بندگان خدایید. و من در کتاب خدا (قرآن) نظر کردم و ندیدم که کسی را بر کسی امتیازی داده باشد.»
امام علی (ع) به برخی گناهکاران فرمود: «نزد من، اقرار به گناه خود نیایید، تا شما را حد بزنم (تنبیه کنم)، بلکه بین خود و خدای خود توبه کنید.» (گرچه اجرای حد، برای حفظ عصمت جامعه و تعالی انسانیت، مفید است، لیکن توبه بهتر است).
امام علی (ع): «اشخاص سازشکار، اشخاص فسادپذیر (و ضعیف النفس و دنیا دوست)، و اشخاصی که بخواهند به خود و نزدیکانشان چیزی برسد، هیچ نمی توانند حکومت دینی تشکیل دهند، و جامعه را مطابق احکام خدا اداره کنند.»
امام علی (ع): (امام بزرگ، تا آن حد، درباره اموال عمومی احتیاط می کرد. که به کارگزاران حکومت خویش می نوشت): «قلمهای خود را ریز سر کنید! خطها را نزدیک به هم بنویسید! حرف زیادی ننویسید! سعی فقط مقصود را، در سطرهایی نزدیک به هم بنویسید! و به عبادت پردازی مپردازید! که به اموال عمومی، به هیچ عذری، نمی توان زیان رسانید.»
امام علی (ع): «برای قضاوت، بهترین و با فضیلت ترین قاضیان را انتخاب کنید، که نه رشوه می گیرند، نه هیچ رأیی بر آنان تحمیل می شود.»
امام علی (ع): «بدترین توشه ای که انسان برای آخرت خود بفرستد، ظلم و تجاوز به حقوق مردم است.»
امام علی (ع)، شهر کوفه (مقر حکومت خود) را به هفت بخش تقسیم کرده بود. و قسمت همه مردم را از بیت المال به طور مساوی می داد. یکبار که اجناسی به بیت المال رسیده بود، و آنها را به هفت قسمت تقسیم کردند، یک گرده نان زیاد آمد، فرمود: «آن را نیز به هفت لقمه تقسیم کنید، و بر سر سهم هر محله ای لقمه ای بگذارید.»
امام علی (ع): «من هنگامی که به حاکمیت رسیدم، چند درهم و اندکی لباس مندرس داشتم، که خانواده ام بافته بودند. حال اگر به هنگام پایان کار بیش از این چیزی داشتم، بدانید که من خائنم، و به جامعه و مردم خیانت کرده ام.»
امام خود همیشه مانند یک کارگر پرکار کار می کرد، و از زحمت خود و با دست خود نخلستانهایی پدید آورده بود. هنگامی که درآمد این نخلستانها را می آوردند (و گاه مبلغ فراوانی هم می شد9 همه را به مستمندان و نیازداران می داد. و یکبار که چنین کرد، بلند شد و به سوی بازار رفت و شمشیر خود را برای فروش عرضه کرد، و گفت: «اگر شام امشب را می داشتیم، شمشیرم را نمی فروختم.» و در آخر نیز همه نخلستانهایی را که پدید آورده بود وقف کرد و «اوقاف علی» معروف بود.
یکی از شخصیتهای بسیار برجسته و مشهور بصره را به نام ابوالاسود دوئلی به قضاوت بصره گماشت. سپس اندکی نگذشته بود، که او را (با وجود نداشتن نیروی انسانی کافی) از قضاوت عزل کرد. قاضی با شخصیت معزل پرسید: «چرا مرا عزل کردی، با اینکه نه جنایتی کرده ام، نه خیانتی؟!» گفت: («درست است، لیکن) یک روز دیدم به هنگام سخن گفتن با مراجعه کننده به دادگاه صدایت را کمی از او بلندتر کرده ای!»
و آیا انسانیت تاک نون چنین مرزبانی برای ارزشها به خود دیده است، که اجازه ندهد، قاضی سالخورده و باشخصیت، صدایش را به هنگام گفتگو، با یک مجرم، از او بلندتر کند؟ هیهات!


منابع :

  1. محمدرضا حکیمی- نان و کتاب- صفحه 204-209

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/211344