کسب آگاهی در مبارزه با استعمار از دیدگاه دکتر عبدالباقی

همیشه برای به دست آوردن اطلاع و آگاهی و شناخت، دو راه وجود دارد: آزمون شخصی و آزمون تاریخی و میراثی. راه نخست همان است که انسان باید با به کار انداختن مشاعر خویش و بازکردن چشم خود ببیند و بفهمد و بیندیشد و استنتاج کند، زمان را، جامعه را، مسائل را بشناسد، به مردم آگاه با تجربه با اخلاص نزدیک شود و در مجموع همواره راه های درک شخصی خود و درک دیگر آگاهان را به روی خود باز دارد. و هنگامی که حقایق اجتماعی و مسائل انسانی را درک کرد بکوشد تا آنها را لمس کند و اندک اندک مسائل را از سطح اندیشه و عقل و ذهن خود به دل و احساس و عاطفه خود ببرد، تا بدانجا برسد که از درد مردم دردمند شود و از شادمانی مردم شاد گردد، در حال گرسنگی مردم خود احساس گرسنگی کند و در حال سیری مردم سیر باشد. جهل مردم جهل خود او باشد و فقر مردم فقر خود او، و خواری و ذلت و ظلم بر مردم، خواری و ذلت ظلم بر خود او. این است ایمان اجتماعی.
اما راه دوم برای به دست آوردن آگاهی، خواندن آثار و اندیشیدن در احوال و آزمون های مردمی است که این مسیر را پیموده اند و این تکلیف را شناخته اند و رسالت آن را به عهده گرفته اند. این شناخت دو بخش دارد: یکی آن که مربوط است به آن مجاهدان پیشین و اندیشه و عمل و موضوع آنان، و دیگری آن که مربوط است به جناح های مقابل آنان. اهمیت آگاهی های اجتماعی، به شناخت این هر دو جهت بستگی دارد. تا ما باطن حکومت اموی را نشناسیم و سرنوشتی را که در عهد یزید در انتظار اسلام بود ندانیم، به اهمیت و ارزش قیام «عاشورا» پی نمی بریم. همینطور در دیگر نهضت ها و انقلاب های راستین.
در نهضت های جدید دنیای اسلام نیز، در این یک سده و نیم اخیر، امر چنین است. باید حقیقت مسائل ایران دوره ناصری را شناخت، تا اهمیت افکار سید جمال الدین و فتوای میرزای شیرازی معلوم گردد و آنکه می گوییم اهمیت افکار و فتوا غرض ذکر شعار نیست بلکه اهمیت از نظر دین و وظیفه دینی و وجوب عینی و فقهی آن منظور است. این است که بر طلاب جوان واجب است که شناخت زمان و جامعه و مسائل زمان را (در دو جبهه حق و باطل) جزو دروس حتمی و تحقیقی خود قرار دهند، و بروند و هرگونه ممکن است این شناخت را تحصیل کنند، چنانکه بر دیگر طبقات نیز واجب است. تحصیل این شناخت از بسیاری از مسائل فقهی که در درس های خارج مطرح می شود و عمری بر سر آنها می گذرد واجب تر است، مسائلی که یا اصلا واقع نمی شود یا اگر واقع شود بسیار اندک و نادرست است.
ممکن است مردم نسبت به جناح حق، شناخت هایی جسته و گریخته داشته باشند، یا طلاب جوان، مسائل این جناح به گوششان خورده باشد، لیکن این اندازه کافی نیست. باید این شناخت را چنان جدی بگیرند و تقویت کنند که از مرحله تحسین نظری در آید و به مرحله بعث عملی برسد. آنچه مهم است بعث و انگیختن عملی است. و از اینجاست که دکتر طه عبدالباقی سرور، در مقدمه عروة الوثقی می کوشد تا هر دو جناح را معرفی کند: سید جمال و عبده را، و جناح اجنبی و استعمار را. می گوید:
ما عمد داشتیم که درباره روحیه استعماری اروپایی به تفصیل سخن گوییم و درباره برنامه ها و هدف های استعمار و نگاه متکبرانه اروپاییان استعمارگر به ملل آسیایی و افریقایی و نظر زهرآگین کین توزانه آنان درباره عرب و اسلام. چرا، چون محور این کتاب (عروه الوثقی) درگیری و جهاد تاریخی اسلام است با آن روحیه سرکش سیطره طلب. گرفتاری عرب و مسلمانان با این روحیه، گرفتاریی تاریخی است. چون سرزمین های عرب و اسلام، کلید همه شرق است، میانجی و برزخی است که اروپا با عبور از آن می تواند به اعماق دو قاره آسیا و افریقا راه یابد، در قاره ای که استعمار هنگامی که از معادن و مواد حیاتی آنها یاد می کند دهانش به آب می افتد. سرزمینهای عرب و اسلام، قلب جهان است و از نظر موادی که تمدن را غنی می کند و چرخ دنیا را می گرداند و به جهان و تمدن جهان نیرو می بخشد، غنی ترین سرزمینهاست. به گفته صاحب «مجالی الاسلام»: «همه راه های بزرگ دریایی و آسمانی از غرب به شرق و همه راه های زمینی از شمال به جنوب، از بلاد اسلام می گذرد.»
از این جهت فشار استعماری اروپا بر این منطقه (کشورهای اسلامی) سنگین ترین فشار استعماری تاریخ است. و از این رو است که این منطقه هولناکترین انواع درگیری و جهاد را در راه باز یافتن حریت و حیات خویش به جان خریده است. بالاتر اینکه، آینده همه بشریت در گرو نتیجه درگیری و جهاد داخلی و خارجی است که بر محور مجاهدات سرزمین های عرب و اسلام می چرخد، از اقیانوس اطلس تا اقیانوس آرام.
ما مسلمانان بیشتر از صد سال است که با وارد شدن در میدان این درگیری خونین، بار یک امانت جهانی را بر دوش می کشیم، امانتی که فردای انسانیت، بلکه رسالت نوع بشر همگی، بر نگاهبانی آن متوقف است.
پس این زد و خورد شعله ور ما با استعمار، در حقیقت زد و خوردی است در راه صیانت مثل اعلای انسانی و کرامت بشری، زد و خوردی است در راه حفظ همان فضایل و همان اخلاق که پیامبران برای استوار ساختن آنها مبعوث شدند و آزادی خواهان تاریخ همانها را سرلوحه خواسته های خود قرار دادند، فضایل و اخلاقی که عظمت افراد انسانی مبتنی است بر درک اهمیت آنها و دعوت به آنها و جهاد در راه تحقق بخشیدن به آنها.
ما با این جهاد و درگیری در برابر زشت ترین صورت بربریت و وحشیگری پایداری می کنیم، در برابر پست ترین شکل الحاد و لادینی می ایستیم، و با روحیه اهریمنی می جنگیم که در هویت استعمار غربی دمیده شده است تا جهان را از خون و ستیزه و بدبختی و دشمنی بیاکند.
بنابراین امروز بر ما واجب است در حالی که هنوز آتش درگیری ما و غربیان شعله ور است که تاریخ درگیری های خود را با غرب، بشناسیم و آمار این مبارزات را تهیه کنیم و در آنها به دقت بیندیشیم، تا از وسایل و روشهایی که دشمن به کار می دارد آگاه شویم و بر حیله گریها و تبلیغات او وقوف یابیم.
استعمار ما را درباره خودمان فریب داد: قومیت ما را (که از آن دم می زدیم) تعصب نامید. حق و حق طلبی ما را عداوت نام داد. آزادی طلبی ما را دشمنی با دیگران خواند. پس از اینها همه لطف دیگری کرد و دین ما را به نام دینی جامد و عقب افتاده و ابتدایی و صحرایی متهم ساخت. اما دیگر ما گول نمی خوریم. زیرا تاریخ مقابله ما با استعمار بسی به درازا کشیده است، به طوری که دیگر او را اندیشه و وسیله تازه ای در دست نمانده است (همه وسایل خود را به کار برده است). او اکنون در آخرین پیکارها با ما درگیر است و چه بسا آخرین پیکار. پیکاری که بس دشوار است و کوبنده، لکن در راه پایان محتوم خویش است. اکنون چنانکه رئیس جمال عبدالناصر گفته است:
«میان ما و استعمار کارزاری است که در برخی جبهه ها آغاز شده است، لکن کارزارهای دیگری نیز هست در جبهه هایی دیگر که هنوز رخ ننمونده است. برای ما و استعمار فردایی است، نزدیک یا دور، فردایی که در آن ما ننگ های خود را می شوییم و آرمانهای خود را تحقق می بخشیم و حقوق خویش را باز می ستانیم.» و چنانکه گفتیم، بر ما واجب است، در حالی که در این کشاکش چند جبهه ای درگیریم، تاریخ درگیری خود را با استعمار بفهمیم و یاد مجاهدان بزرگ و بلند آوازه خویش را زنده سازیم، همان مجاهدانی که با عزت و شکوه در برابر استعمار قد افراشتند، و با توان و سخت سری با آن درگیر شدند. و یکی از صفات جاودان این جهاد و درگیری، عروة الوثقی است، ارگان انقلابیون طلایه دار که فریاد خود را در فضای شرق سر دادند. و همان فریاد حرکت آفرین و آرمان.
آری این است اهمیت آگاهی و میراثی که از این طریق می توان از آن بهره مند گشت و باید بهره مند گشت. همانگونه که در نحو و فقه و حدیث و فلسفه و تفسیر و تاریخ، از کتاب ها و آثار و تحقیقات و میراث های پیشینیان بهره مند می شویم، در فلسفه سیاسی و آزمون های اجتماعی نیز باید از افکار و اعمال گذشتگان بهره ببریم و از این میراث و آگاهی سود بجوییم. تاریخ اسلام از نظر این میراث بسی غنی است، گام به گام این تاریخ، به ویژه در مذهب شیعه و اعتقاد شیعه به حکومت عادل، آکنده است از این آزمون و درگیری. نهایت یکی از نمونه های نو و نزدیک به مسائل زمان نو و جهان نو، در آثار نهضت ضد استعماری سید جمال الدین مندرج است.


منابع :

  1. محمدرضا حکیمی- بیدارگران اقالیم قبله- صفحه 60-65

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/211357