اصول مکتب اهل بیت در بررسی عقاید اسلامی

یکی از مهم ترین مباحث در عقاید، بحث و بررسی از مدارک آن است. مدارک عقاید اسلامی تنها کتاب خدا و سنت خدا و سنت پیامبر (ص) است. لکن تفاوت اساسی بین مکتب اهل بیت (ع) و راه دیگران در آن است که، مکتب اهل بیت (ع) قویا خود را تابع این مدارک دانسته و هیچ گونه خواسته دل و هوای نفس و عصبیتی را بر آنها مقدم نمی دارد، و در پی جویی و دریافت عقاید از این دو مرجع، تنها اصول عامه اجتهاد در قرآن کریم و روایات رسول الله (ص) را محفوظ می دارد. از جمله آنکه:
1- در برابر نصوص و تصریحاتی که خالی از معارض باشد، یا معارض توان ایستادگی در برابر نص را نداشته باشد، هرگز اجتهاد را بر نص مقدم نمی دارند. این در حالی است که برخی هواپرستان و مکتب تراشان در پی آنند تا با تأویلات واهی و توجیهات سست، خود را از قید نصوص برهانند.
امام امیرالمومنین علی (ع) در پاسخش به «حارث بن حوط» می فرماید: «....انک لم تعرف الحق فتعرف من اتاه و لم تعرف الباطل فتعرف من اتاه.؛ تو حق را نشناخته ای تا عمل کننده به آن را بشناسی و باطل را نشناخته ای تا عاملش را بشناسی.»
2- به بیان دیگر ممکن است بگوییم: پیروان مکتب اهل بیت (ع) هیچ چیز را بر نص و روایتی که قطعی و متواتر باشد مقدم نمی دارند و این در عقیده اسلامی اصلی بسیار مهم است، زیرا، ظن و گمان و اوهام در عقاید جایی ندارند. این چیزی است که باید مورد توجه و تنبه دیدگاه «سلفی» و آنانی قرار گیرد که روایات ضعیف و اخبار آحاد را در عقاید پذیرفته و شدیدا از آن دفاع می کنند و مسلمانان را براساس آن تکفیر می نمایند. «سلفی ها» و اخباریان عامه باید توجه کنند که در روایات، «راست و دروغ، عام و خاص، محکم متشابه و حفظ و وهم» در کنار یکدیگر قرار گرفته اند.
3- عقاید اسلامی شامل دو بخش است: ضروری و نظری:
ضروری آن است که هیچ مسلمانی آن را انکار نمی کند مگر آنکه از دین بیرون رود. زیرا، از بدیهیات دین است مانند: توحید، نبوت و معاد.
نظری آن است که نیازمند تحقیق و برهان و شاهد و دلیل بوده و اختلاف صاحبان آراء و مذاهب در آن ممکن باشد. منکر ضروری تکفیر می شود ولی تکفیر منکر نظری ممنوع است.
4- قیاس و استحسان در عقیده را بی ارزش می دانند.
5- به موافقت حکم صریح عقلی با حکم صحیح نقلی -به شرط مراعات همه اوصاف لازم در آن دو- ایمان دارند و هیچگاه ظن و گمان را جایگزین یقین نمی کنند. آن هرگز به خبر ضعیف استناد نکرده و خبر واحد را به جای صحیح متواتر نمی گیرند.
6- از گمانه زنی و اجتهادات شخصی در عقاید پرهیز کرده و از به کار گیری تعابیری که «بدعت» به شمار آمده اند دوری می نمایند.
7- همه انبیای الهی و امامان دوازده گانه (ع) را معصوم می دانند و معتقدند ایمان به آثار و روایات صحیح آنان واجب است و مجتهد در این آثار گاهی صواب و گاهی خطا می کند، ولی هرگاه شروط اجتهاد را مراعات نموده و همه توان و تلاش خود را به کار برده باشد، معذور خواهد بود.
8- در بین امت کسانی هستند که آنان را «محدث» و «ملهم» گویند و نیز، کسانی که خواب های صحیح می بیند و از راه آن به حقایق می رسند، ولی همه اینها نیازمند اثبات است و کاربرد آن در حد عقیده شخصی است و عمل بدان از محدوده فردی فراتر نمی رود.
9- مناظره و مناقشه در عقاید اگر برای فهمیدن و فهماندن همراه با رعایت ادب و تقوا باشد پسندیده است. ولی بر انسان است که آنچه را نمی داند نگوید. بحث و مناظره هرگاه به مرز لجاجت و خودنمائی با سخنانی زشت و خلقیات سوء رسید. امری قبیح و ناپسند و اجتناب از آن برای حفظ عقیده واجب است.
10- «بدعت» چیزی است است اختراعی و ساختگی به اسم دین که از دین نیست و ریشه شرعی ندارد. گاهی نیز چیزی را «بدعت» نامند که اگر با دقت نظر به آن توجه شود، «بدعت» نیست؛ چنان که گاهی چیزی را که «سنت» نیست «سنت» نامند. پس، تأمل و اندیشه قبل از فتوی ضروری است.
11- وجوب دقت نظر و تعمق در «تکفیر»، زیرا تا کفر کسی با اقرار خود او بینه قطعی اثبات نگردیده، حکم کفر درباره وی جایز نیست. چه، «تکفیر» موجب حد شرعی می گردد و قاعده فقهی در خد شرعی این است که: «ان الحدود تدرأ بالشبهات؛ حدود با شبهات برطرف می گردند» و کافر شمردن دیگران از بزرگترین گناهان است مگر آنکه به حق باشد.
12- وجوب رد موارد خلاف به کتاب و سنت و عترت همان گونه که رسول خدا (ص) فرمان داده، و خدای متعال درباره آن فرموده: «و لو رد وه إلی الرسول و إلی أولی الأمر منهم لعلمه الذین یستنبطونه منهم و لولا فضل الله علیکم و رحمته لاتبعتم الشیطان إلا قلیلا؛ اگر (حوادث و پیش آمدها را) به پیامبر و رهبران خودشان -که قدرت تشخیص کافی دارند- باز گردانند، از ریشه مسائل آگاه می گردند و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، جز عده کمی، همگی از شیطان پیروی می کردید.» (نساء/ 83)
13- دیدگاه اهل بیت (ع) درباره صفات خداوند نیز، چنین است:
خداوند عزوجل حی و قدیر و علیم بالذات است؛ یعنی زنده بودن و قدرت و علم، عین ذات باری تعالی است. خدای سبحان -بر خلاف آنچه مشبه و بدعت گذارانی همچون ابوهاشم جبائی گفته اند- از صفات و احوال زائد بر ذات منزه مبره است. این دیدگاهی است که همه امامیه و معتزله -مگر آنان که نام بردیم- و بیشتر مرجئه و همه زیدیه و گروهی از اصحاب حدیث و حکمت بر آن اتفاق دارند. دیدگاهی میان اثبات و تعطیل، یعنی در عین حال که خدای سبحان را از داشتن صفات زائد بر ذات منزه می دانند، بحث درباره صفات و اسمای حسنای الهی را ممنوع و بی ثمر نمی دانند.
14- آنان به «حسن و قبح» عقلی معتقد بوده و می گویند درک «حسن و قبح» برخی اشیاء نزد عقل بدیهی و آشکار است.


منابع :

  1. سید مرتضی عسگری- عقاید اسلام در قرآن کریم- صفحه 554-557

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/211397