مسئولیت رئیس خانواده در تربیت کودکان

فردی که از یک خانواده سرپرستی می کند، در برابر کودکان آن خانواده نیز مسئول است، در واقع رئیس خانواده مسئول نگهداری کودکان است. این نوع، شامل مربیان و گردانندگان کارگاه هایی می شود که کودکان در آن مکان ها ساعت هایی را به عنوان تحصیل و یا اشتغال به کار، به سر می برند. می توان گفت: لحظات و ساعاتی که کودکان در اختیار گردانندگان این اماکن هستند، از نظر قانونی مسئول بزهکاری کودکان خواهند بود؛ جز در صورتی که بزهکاری کودک مستند به اهمال و مسامحه رئیس خانواده باشد. در این صورت، به خاطر استناد بزه به اهمال رئیس و مسئول خانواده، مربی یا کارفرما مسئول نخواهد بود. این مسئله را در صورت یک قانون کلی به قرار زیر می توان بیان نمود:
از آن رو که طبیعت کودک فی نفسه عامل جلوگیری از بزه را ندارد -زیرا شخصیت او هنوز منعقد نشده است که بتواند دو قطب اقدام به کارها و خودداری از آن ها را به صورت منطقی که اجتماع معین نموده است، رهبری نماید- در نتیجه، این عامل به ترتیب به افراد مربوط واگذار شده است. به صورت کلی، هر کسی که به عنوان رئیس خانواده یا به عنوان مربی و کارفرما و..... کودک در زیر دست او قرار گرفته باشد، اگر از بزهکاری کودک جلوگیری ننماید، در حقیقت مانند این است که عامل این بزه او بوده است و در فقه و حقوق اسلامی گفته می شود: حادثه موجود به سبب استناد داده می شود. با ملاحظه طبیعت رشد نیافته کودک، این اشخاص در صورت پیشگیری ننمودن، به منزله سبب حقوقی بزه خواهند بود. تفاوت میان طفل ممیز با اطفال غیر ممیز را باید در نظر گرفت، زیرا طفل غیر ممیز، خصوصا نزدیک به بلوغ «مراهق» که معنای تکلیف را می فهمد و به توانایی اجتناب از جرم نیز واصل شده باشد، سببیت را می توان به او نسبت داد. هم چنین، لازم است میان مکان هایی که از همه جهات می توان کودکان را زیر نظر و مراقبت قرار داد و آن نوع مکان هایی که کودکان به صورت قانونی به حال خود رها هستند، تفاوت قایل شد. در صورت اول، مسئولیت به عهده همان اداره کنندگان اماکن مزبور است.
درباره اصلاح شخصیت کودک در نظام (سیستم) خانوادگی و مسئولیت بزهکاری، ادله معتبری در دست داریم که نمی توان هیچ خدشه ای در مفاد تکلیفی آنها وارد کرد. ما چند جمله از آن ها را به عنوان نمونه در این جا گوشزد می کنیم:
الف- امام سجاد (ع) درباره حقوق کودکان بر پدران چنین فرموده است: «تو درباره کسانی که به آن ها ولایت داری، از حیث تأدیب و متوجه ساختن آن ها به خدا، مسئولیت داری».
ب- روایتی در کتاب مستدرک الوسایل آمده است که می گوید: پیامبر (ص) به بعضی از کودکان نگریست و فرمود: «وای بر کودکان زمان های آینده از پدران آن ها! گفتند: ای پیامبر خدا! پدران آن ها مشرکین هستند؟ فرمود: نه. آنان اظهار ایمان می کنند، ولی فرزندان و کودکان خود را تعلیم و تربیت نمی کنند و اگر فرزندان آن ها هم به تعلیم و تربیت اشتیاق داشته باشند، پدران، آن ها را جلوگیری نموده و تنها به مظاهر مادی آنان اهمیت می دهند. آنان کسانی هستند که من از آن ها بیزارم و آن ها از من برکنار می باشند».
ج- در کتاب بحارالانوار علامه مجلسی آمده است: «فرزندان خود را اکرام کنید و تأدیب آن ها را به بهترین وجه انجام بدهید».
نظیر مضامین یاد شده، روایات فراوانی داریم درباره ساختن شخصیت انسانی کودکان، مدارک بسیار عالی در اسلام وجود دارد که حقیقتا می توان آن ها را از شاهکارهای دین مقدس اسلام محسوب نمود، خصوصا با در نظر گرفتن این که: در آن دوران، نه تنها مسئله آموزش و پرورش کودکان مطرح نبوده است، بلکه آنان را در صورت دختر بودن، به بدترین وجهی مورد تحقیر و توهین قرار داده، حتی به کشتن آنها اقدام می نمودند.
در یک روایت از کتاب مکارم الاخلاق وارد شده است: «کسی که دختر خود را خوشحال نماید، مانند این است که یک برده از فرزندان اسماعیل (ع) را آزاد کرده باشد.»


منابع :

  1. محمدتقی جعفری- ارکان تعلیم و تربیت- صفحه 167-169

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/211652