ضرورت انعقاد وجدان در نفس کودکان

پرورش دادن یک قطب نمای عالی در درون کودکان برای نشان دادن راه صواب و خطا در روابط اجتماعی و اخلاقی، به اندازه عامل تقویت برای پیشگیری از فعالیت های میکروب های گوناگون در بدن انسانی ضرورت دارد. اگر پیشگیری از بزهکاری برای کودکان ما ضرورت دارد؛ اگر ارتکاب کودک به جنایت و بزه، قبیح است؛ اگر تقلیل جرم در جامعه ضروری تلقی شده است؛ اگر برای کودک هم در این جهان پر از عوامل و انگیزه ها که رو به زندگی حیوانی می رود، شخصیتی لازم است، باید برای کودک به هر وسیله ممکن، وجدان سالم و منطقی ایجاد کرد.
این وجدان، بهترین عامل خودکار برای جلوگیری از بزه ها و جنایات خواهد بود. واقعیت وجدان از هر عاملی که سرچشمه بگیرد، خواه آن عامل را یک نیروی الهی بدانیم و خواه از رسوخ او امر و نواهی پدران و دیگر مقامات تربیتی بدانیم، چیزی است که به هیچ وجه نمیتوان آن را مورد تردید قرار داد.
کسانی که می گویند: «کودک را ملامت نکنید؛ کودک را با امر و نهی های الزامی آزار ندهید، همیشه به روی کودک بخندید!» اینان، یا انسان را نمی شناسند و یا برای انسان تفسیر دیگری قایل هستند که با واقعیت او وفق نمی دهد. اگر کودک را ملامت نکنیم و تلخی بدی ها را به او نچشانیم و شیرینی نیکی ها را برای او قابل درک نسازیم، در نتیجه او یک دوران جوانی بسیار پرتناقض را خواهد گذراند. در دوران میانسالی و پیری، اگر اهل معرفت و خواستار آگاهی در زندگی باشد، یا یک فرد مردد و مضطرب و شکاک خواهد بود و یا یک آدم بدبین به زندگی که بی اختیار با هر اصل انسانی مبارزه نموده، به تدریج منکر وجود خودش نیز خواهد شد.
برتراند راسل در برخی از نوشته هایش از این تز طرفداری می کند. او به جامعه انسانی دستور می دهد که: «بچه ها را آزاد بگذارید و با آن ها کاری نداشته باشید». حال، منطق این دستور چیست، فقط خودشان می دانند! اما از لطف خداوندی، به ناگاه همین کودک بی بند و بار که هیچ امر و نهی و بد و خوبی را درک نکرده است، در منطق ایشان به انسانی مبدل می گردد که صلح جو و آرام و مخالف با غریزه نیرومندی بوده و دنیایی تشکیل می دهد که هیچ جنگ و پیکاری ندارد. در این دنیا، همه بر خود می پسندند آن چه را که بر دیگران می پسندند و به دیگران نمی پسندند آنچه را که به خود نمی پسندند
بسیار خوب است این، همان معجزه ای است که بعضی از فیلسوفان در لحظات و زمان های بی هوش و خواب در جهان خیال می بینند و سپس درباره این معجزه برای انسان ها کتاب می نویسند و به عنوان فیلسوف شناخته می شوند. آیا کسی نیست سوال کند که: آقای فیلسوف! هیچ می دانید کودکان از پدران و مادرانی زاییده می شوند و در جامعه ای زندگی می کنند که آن جامعه برای خود اصول و عقاید و ایده هایی را قبول نموده و شئون زندگی مادی و معنوی خود را روی آن ها بنا نهاده است؟
امروزه در نوشته های روانی و اخلاقی و ادبی، همه جا و همه جا، با این جملات رو به رو می شویم:
- این مواد حقوقی را باید همه کشورها برای کودکان بپذیرند.
- کودک، انسان است و با او به عنوان یک انسان رفتار نمایید.
- کودکان پدران و مادران آینده هستند، درون آنان را جریحه دار نسازید.
- کودک سازنده بنای آینده است، نگذارید عقده های روانی در درون او به وجود بیاید.
- شخصیت کودک را در نظر بگیرید و نگذارید شخصیت او متلاشی شود.
..... و از این جملات که در کتاب ها نوشته می شود، ولی از نظر عمل خارجی هیچ کس به لوازم آن ها و به تحقق آن ها گامی برنمی دارد.
بنابراین کودکی که مفهوم امر و نهی و قانون را نچشد، او بایستگی و شایستگی و نبایستگی و نشایستگی را تشخیص نخواهد داد؛ اگر هم از روی تقلید و عادت، این امور را تشخیص بدهد، به حال او فایده ای نخواهد داشت.
اگر کودکی، ضرورت بایستگی و نبایستگی را درک نکند، شخصیتی برای او متصور نخواهد بود.
کودکی که شخصیت ندارد، به تحریک انگیزه های زودگذر سودپرستی و خودبینی در طبیعت با صفات حیوانی خواهد غلتید. در نتیجه، هزینه بسیار کلان از محصولات فکری و ثروت انسان ها در راه مخارج زندان ها و مشتقات آن ها صرف خواهد شد، و یا بیمارستان ها و تیمارستان های روانی که اغلب از متلاشی شدن شخصیت و یا عدم انعقاد آن به وجود می آیند، دیگر بیمارستان های جسمانی را تحت الشعاع قرار خواهد داد؛ همان گونه که امروزه به صورت آشکار مشاهده می شود. و یا تعدادی از انسان ها بدون داشتن هدف برای زندگی چند روز خور و خواب و خشم و شهوت، شکست و پیروزی و خنده و گریه -که همه آن ها مبتنی بر خیال است- مدتی مهمان این مهمان سرا بوده و بدون نتیجه، راهی زیر خاک خواهند شد!!


منابع :

  1. ارکان تعلیم و تربیت- محمدتقی جعفری- صفحه 177-180

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/211655