گروههای شش گانه انسانها در برخورداری از حق کرامت از دیدگاه اسلام

با نظر به راهنمایی عقل و وجدان و منابع معتبر اسلامی کرامت انسانی بر دو نوع است: کرامت طبیعی انسانی و کرامت انسانی الهی.
1- کرامت طبیعی انسانی همان است که ما آن را کرامت ذاتی تعبیر نمودیم یعنی خداوند متعال همه انسانها را بدون استثناء از آن نعمت بزرگ برخوردار فرموده است. آیه مبارکه 70 از سوره اسراء دلالت صریح بر این عنایت خداوندی دارد:
«و لقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فصلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا؛ تحقیقا ما فرزندان آدم را تکریم نمودیم و آنان را در خشکی و دریا به راه انداختیم و از مواد پاکیزه به آنان روزی دادیم و آنان را بسیاری از آنچه که آفریدیم برتری دادیم. (مگر کسانی که با ارتکاب به معاصی تباه کننده کرامت انسانی خدادادی خود را محو بسازند.)»
2- کرامت انسانی الهی عبارت است از آن شرف و حیثیت ارزشی که انسان با کوشش اختیاری در مسیر تزکیه نفس و تحصیل معرفت و هستی یابی و تقرب به پروردگار متعال که شناخت و احترام به کرامت انسانی یکی از مقدمات ضروری آن است، به دست بیاورد. این همان کرامت عظمی است که خداوند سبحان در آیه 13 از سوره حجرات بیان فرموده است و همانطور که گفته شد مشخص فرموده است. معنای تقوا عبارت است از: "صیانت ذات در جاذبه کمال الهی".
قطعی است که هر یک از این دو نوع کرامت دارای درجاتی مختلف است و ملاک اختلاف درجات با مقدار و کیفیت آگاهی از عظمت و ارزش وجود انسانی و به ثمر رسانیدن شخصیت الهی است که مدیریت وجود انسان را در جهانی معنی دار اداره می نماید.
اکنون می پردازیم به توضیح گروه های شش گانه انسانی که از دیدگاه اسلام با درجات مختلف از دو نوع کرامت (کرامت طبیعی انسانی و کرامت انسانی الهی) برخوردار می باشند.
یک- انسان طبیعی اولی که رشد شخصیتش به مرحله ای نرسیده است که ضرورت و شایستگی های زندگی مستند به اصل و قانون را درک نماید و بپذیرد و بر مبنای آن زندگی کند. او از انسانیت فقط همان کالبد جسمانی را دارد و مغز ناشکفته و شخصیت در حالت بذری که در مزرعه وجودش کاشته شده است. این انسان با عوامل خارج از شخصیت ابتدایی و ناتوانش (با عوامل محیط طبیعی و اجتماعی و مقتضیات طبیعی بعد مادی) زندگی می کند.
دلیل اثبات کرامت برای این گروه از انسان به اضافه آیه تکریم «و لقد کرمنا بنی آدم»، و دیگر دلایل نقلی و عقلی دستور قاطع و صریح امیرالمؤمنین (ع) به مالک اشتر است که در فرمانی معروف فرموده است:
"و اشعر قلبک الرحمه للرعبه و لا تکونن علیهم سبعا ضاریا تغتنم اکلهم. فانهم صنفان اما اخ لک فی الدین او نظیر لک فی الخلق.
مالکا رحمت و مهربانی بر رعیت را به قلبت اشعار (وادار به دریافت حقیقی و مستقیم) کن. و برای آنان درنده ای خون آشام مباش که خوردن آنان را غنیمت بشماری؛ زیرا همه آن مردم بر دو صنفند. یا در دین با تو برادرند و یا در خلقت شبیه تو می باشند."
هم چنین روایت بسیار معروف از پیامبر اسلام (ص) که فرمود:
"الخلق کلهم عیال الله و احبهم الیه انفعهم لهم؛ همه مردم مانند دودمان خداوندی هستند و محبوب ترین آنان نزد خداوند سودبخش و سودمندترین آنان بر دودمان خداوندی است."
این همان کرامت طبیعی انسان است که مردم را دودمان خدا معرفی فرموده است.
دو- انسانی که با رشد نسبی شخصیت توانسته است دیگر انسانها را هم مانند خود درک کرده و زندگی خود را بر مبنای اصول و قوانین قرار داده و هماهنگی با زندگی دیگر انسانها را پذیرفته و لذایذ و آلام و بایستگی ها و شایستگی های آنان را با مقایسه با خویشتن به حساب آورده و برای مراعات حال آنان بر مبنای اصول و قوانین در درون خود احساس تعهد می نماید. این دو گروه از کرامت طبیعی انسانی برخوردارند. اگرچه گروه دوم از لحاظ شخصیت و تعهدی که برای عمل به مقداری اصول و قوانین پذیرفته است کاملتر و در نتیجه از کرامت بیشتری برخوردار می باشد. دلیل افزایش کرامت انسانی این گروه بر کرامت گروه یکم به اضافه حکم عقل به تلازم مقدار ارزش با کرامت جمله معروف امام حسین (ع) در روز عاشورا به سپاهیان خودباخته و پلید عمربن سعد است که فرمود:
"ان لم یکن لکم دین و کنتم لا تخافون المعاد فکونوا احرارا فی دنیاکم؛ اگر برای شما دینی نیست، (یعنی معتقد به دینی نیستید) و از معاد نمی ترسید اقلا آزادگانی در دنیا باشید."
آن حضرت لزوم مراعات تعهدهای عرفی و اجتماعی ثابت شده در فرهنگ عمومی آن مردم را برای آنان گوشزد فرموده و تذکر می دهند که اگر هم پایبند دین نیستید و برای شما روز مجازاتی مطرح نیست اقلا اصل عدم تعدی در جنگ بر زنان و کودکان را که مورد قبول و تعهد همه شما است مراعات نمایید. سرور شهیدان و قهرمان داستان بی نظیر نینوا این اشخاص را که تعهده به اصول و قوانینی دارند (اگرچه ان اصول و قوانین دینی نباشند) دارای حرمت و عمل کنندگان به آن تعهد را احرار می نامد و قطعی است که تا انسان از درجه پست تمایلات و هواهای حیوانی خود بالاتر نرود به مقام آزادی که فقط با عمل به تعهدهای مفید زندگی تحقق پیدا می کند نائل نگردد. هر اندازه که انسان در مسیر تعالی قرار بگیرد و به گروه دوم نزدیک تر شود از کرامت بیشتری برخوردار می گردد چنانکه هر اندازه گروه دوم در مسیر تعالی قرار بگیرد و به گروه سوم نزدیک تر شود از کرامت بیشتری بهره ور می گردد و هم چنین همه گروه های بعدی.
سه- انسانی که شخصیت او با وصول به رشد و کمال بیشتر توانسته است موجودیت خود را با استناد به آغاز و انجام معنی دار در جهان معنی دار تفسیر معقول نموده و معتقد شده است به اینکه وجود او از مبدئی توانا و دانا و بی نیاز مطلق و مهربان به همه آفریده هایش سرازیر گشته است و در این دنیا باید از اراده آن مبدا که به وسیله عقل و وجدان برای مردم تبلیغ می شود و به نفع خود مردم است پیروی نماید و رهسپار هدف اعلای زندگی خود گردد (این هدف وصول به حوزه اعلای کمال است) و این کمال سعادت ابدی را نتیجه می دهد که تشرف به لقاء الله و رضوان الله در ایام الله می باشد. این گروه با اینکه نبوت در معتقدات آنان به جهت عدم اطلاع مطرح نشده است از نظر کرامت و شرف و حیثیت ارزشی فوق گروه اول و دوم است؛ زیرا این گروه با داشتن امتیازات آن دو گروه توانسته است حیات و یا ذات (خود، من، شخصیت) خود را در این دنیا با نظر به مجموع هستی تفسیر و توجیه نماید. و با توجیه مزبور تلاش و تکاپوی اختیاری فراوانی برای وصول به هدف اعلای حیات خود مبذول بدارد که قطعا نیازمند گذشت از لذایذ و خودخواهی ها است و احتیاج به فداکاری ها دارد.
چهار- انسانی که به اضافه معتقدات و رفتار متعهدانه که در بالا ذکر کردیم، از نمایندگان خدا در روی زمین که پیامبران نامیده می شوند نیز تبعیت می کند. پیامبرانی که اراده خداوندی درباره خلقت هستی و انسان را به وسیله وحی از خداوند دریافت می کنند و به انسانها تبلیغ می نمایند. این گروه از انسانها امروزه به طور رسمی و شایع منحصر در چهار گروهند که پیروان ادیان ابراهیمی نامیده می شوند. یهود، مسیحی، مجوس (که در مکتب اسلام آنان را اهل کتاب می نامند)، و مسلمان قطعی است که این گروه (اهل کتاب) اگر مطابق ادعای خود که انتساب به پیامبران الهی است، عمل کند، (نه برای تشریفات و به دست آوردن امتیازات قانونی که هر یک از مکتب های چهارگانه برای پیروان خود مقرر ساخته است) دارای کرامت و شرفی به جهت اعتقاد به مکتب الهی بیشتر از سه گروه اگذشته می باشند؛ زیرا به جهت داشتن و پذیرش مکتبی که مستند به وحی خطاناپذیر است برای تکاپوی اختیاری در مسیر جاذبه کمال آماده ترند. این گروه درجه ای بسیار مهم از کمال را به وسیله اطاعت از پیامبران به دست آورده اند که مقتضی افزایش کرامت و شرف و حیثیت ارزشی آنان می باشد.
پنج- انسانی که اسلام را پذیرفته و به آن معتقد شده است مقصود از اسلام همان دین الهی است که پیامبران عظام از حضرت نوح (ع) به این طرف آن را از طرف خدا تبلیغ موده اند این دین همان طور که از محتویات منابع اصلیش استفاده می شود مخصوصا با نظر به اعتبار قطعی که به فطرت و عقل سلیم در عقاید و احکام قایل شده است جامع همه امتیازات مذاهب اهل کتاب می باشد لذا انسانی که معتقد به اسلام واقعی است در حقیقت معتقد به همه انبیاء الهی و به دینی است که از حضرت نوح (ع) و حضرت ابراهیم خلیل (ع) و حضرت موسی بن عمران (ع) و حضرت عیسی بن مریم (ع) و حضرت محمد بن عبدالله (ع) می باشد. این مطلب در آیه 13 از سوره شوری چنین آمده است:
«شرع لکم من الدین ما وصی به نوحا و الذی اوحینا الیک و ما وصینا به ابراهیم و موسی و عیسی ان اقیموا الذین و لا تتفرقوا فیه کبر علی المشرکین ما تدعوهم الیه الله یجتبی الیه من یشاء و یهدی الیه م ینیب؛ برای شما مقرر داشته است از دین آنچه را که به نوح توصیه کرده و آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی توصیه نمودیم که دین را بر پا دارید و در دین پراکنده نشوید آنچه را که شما به سوی آن دعوت می کنید به مشرکین بزرگ (سنگین) جلوه می کند. خداوند کسی را که بخواهد به سوی خود بر می گزیند و به سوی خود هدایت می کند هر کسی را که به او بازگشت نماید.»
هم چنانکه اگر کسی واقعا به حضرت ابراهیم یا حضرت موسی یا حضرت عیسی معتقد باشد قطعا به محمد بن عبدالله (ع) نیز معتقد می باشد. افزایش کرامت و شرف و حیثیت ارزشی یک انسان مسلمان بر دیگران بدان جهت است که همه ابعاد عقلانی و اندیشه و وجدان و فطرت و احساسات برین برای خود برگزیده است. در روایتی آمده است که اسحاق بن عمار می گوید: امام صادق (ع) به من فرمود: "یا اسحاق کیف تصنع بزکوه مالک اذا حضرت؟ قلت یاتونی الی المنزل فاعطیهم. فقال لی: ما اراک یا اسحاق الا و قد ذللت المومنین و ایاک ایاک، ان الله تعالی یقول: من اذل لی ولیا فقد ارصدلی بالمحاربه؛ ای اسحاق زکوة مالت را چگونه می پردازی؟ عرض کردم: می آیند منزل و زکوة مالم را به آنان (مؤمنین) می دهم."
فرمود: "نمی بینم تو را مگر اینکه ذلیل کردی مؤمنین را. بپرهیز، بپرهیز، خداوند تعالی می فرماید: هر کس دوستی از دوستان مرا ذلیل کند کمین جنگ برای من گرفته است."
ملاحظه می شود کرامت ارزشی (اکتسابی) چقدر با عظمت است که اهانت به چنین کرامتی مساوی است با محاربه با خدا.
شش- انسانهایی که اسلام را پذیرفته و رشد و کمال آنان به درجه تقوا رسیده است.
مطابق آیه کریمه:
«..... ان اکرمکم عند الله اتقاکم.....؛ با کرامت ترین (شریف ترین) شما در نزد خدا با تقواترین شماست (حجرات: 13)».
عالی ترین درجه کرامت، مخصوص انسانهای باتقوا است.


منابع :

  1. محمدتقی جعفری- پیام خرد- صفحه 117-122

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/211771