علوم ابزاری و علوم حقیقی

اگر کسی درباره جهان بینی الهی بحث ها کرد، درباره خدا و اسماء حسنای او، نعت او، صفات جلال و جمال و افعال او بحث ها کرد، درباره معاد، مواقف قیامت، بهشت و جهنم، صراط، حساب، میزان، شفاعت، حوض کوثر و مانند آن بحث ها کرد، در مورد فرشته شناسی، وحی، رسالت، نبوت و امامت بررسی کرد، همه این ره آوردها و بحثها بعد از مرگ یکی پس از دیگری برای او تر و تازه و روشن و مشهود، سرسبز و خرم می تابد و لحظه به لحظه شکوفاتر می شود، اما اگر کسی تلاش کرد که چگونه خیابان بسازد، مسجد، مدرسه و دانشگاه بسازد، مهندس راه و ساختمان بشود، طبیب جسم باشد، بعد از مرگ همه این علوم کم کم از یادش می رود، چونکه آنجا دیگر سخن از راه و ساختمان نیست و علمی که تکرار نشود رخت برمی بندد آنجا از کسی سوال نمی کنند نقشه ساختمان، نقشه خیابان و بیابان چگونه است. البته این گونه دانش ها برای رفع نیازمندیهای دنیا بوده و تحصیل آن هم واجب است و اگر کسی از این راه بهره ای گرفت و به نظام اسلام خدمت کرد، عمل صالحی انجام داده که برای ابد در قیامت می ماند اما خود این علم رخت برمی بندد.
این علوم مربوط به نشئه طبیعت است، مصنف و مؤلف شدن، استاد و مدرس و گوینده و نویسنده شدن جزو حرفه های دنیایی است که بعد از مرگ همه اینها رخت برمی بندد، یک ادیب ماهر در اواخر عمر از خواندن یک سطر عبارت ادبی نیز عاجز می شود. اما کسی معارف الهی را آموخت یکی پس از دیگری معلوم های او مشهود می شود و می یابد. اگر کسی در این زمینه تحصیل کند که کوثر یعنی چه؟ چگونه آبی است که رفع گرسنگی هم می کند؟ چگونه آبی که اگر کسی یک جرعه اش را بنوشد برای ابد دیگر تشنه نمی شود؟ این چه آبی است هم جای نان است و هم آب و هم عطر؟ و این همه خصوصیات چگونه در او جمع شده است؟ اینها علومی است که بعد از مرگ لحظه به لحظه برای او ظهور می کند. ولی اگر کسی در دنیا این مسائل را نیاموزد، در آن دنیا به زحمت او را می فهمانند، اما در آخرت اینچین نیست که به آسانی و رایگان یادش بدهند، آنجا با گوش یاد نمی دهند، بلکه با دل، یاد می دهند و تا دل او را غبارروبی و گردگیری نکنند و این لایه های چرکین را از دلش نگیرند دلش نمی بیند. قرآن کریم می فرماید: «کلا بل ران علی قلوبهم ماکانوا یکسبون؛ نه چنین است بلکه آنچه مرتکب میشدند زنگار بر دلهایشان بسته است.» (مطففین/ 14)
گناه رین، چرک است، چشم دل را می گیرد. گناه لایه است که روی دل می نشیند و روی قلب نقش می بندد، انسان، پیامبر، کوثر، صراط و میزان را با چشم ظاهر نمی بیند، بلکه با چشم دل می بیند و وقتی جلو چشم دل را لایه های متراکم گرفته باشد تا لایه روبی نکنند و این غبارها و چرک ها و گردها را نگیرند، آینه دل اسرار قیامت را نمی بیند. افراد عادی چگونه می توانند وجود مبارک علی بن ابیطالب (ع) را ببینند؟ آن که اهل ولایت نباشد مگر می تواند جمال نورانی آن حضرت را بــبیند؟ مگر دیدار وجود مبارک سید الشهدا (ع) امر آسانی است، او را باید دل ببیند و دل هم که بسته باشد مدتها طول می کشد تا پرده ها برداشته شود. و به خاطر همین است که فشار و جراحی از روز اول قبر شروع می شود. در بیان نورانی حضرت امیر (ع) در کتاب قیم نهج البلاغه آمده است که وقتی انسان مرد او را به اتاق عملش می برند. بدن مردار می شود، لذا همه بستگان بینی را می گیرند و می گویند: زود دفنش کنید تا بو نگیرد. حضرت می فرماید: «صار جیفه بین أهله و أسلموه الی عمله؛ پس مردار گشت میان اهل خود و فراسپردند او را در زمین با عملش» (خطبه 108) بنابراین به هنگام مرگ علم های حصولی رخت برمی بندد و علم های شهودی هم به این آسانی نصیب نمی شود، در آنجا اگر زن مهذب تر باشد او زودتر از مرد به مقصد می رسد و نمی توان گفت: چون قدرت فیزیکی یا ریاضی مرد قوی تر است، پس زن به اندازه مرد مقرب نیست.


منابع :

  1. آیت الله عبدالله جوادی آملی- زن در آئینه جلال و جمال- صفحه 386-388

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/211890