نقد شهید مطهری بر اصالت علم

یکی دو قرن بشر با فکر اصالت علم (سیانتیسم) سرگرم بود تا اینکه در قرن نوزدهم گفتند نه، علم به تنهایی کافی نیست، فلسفه اجتماعی و ایدئولوژی هم لازم است. از علم به تنهایی کاری ساخته نیست. یک نهضت ضد علم به معنای کافی نبودن علم بدون یک ایدئولوژی به وجود آمد.
آمدند برای بشر ایدئولوژی ساختند، ایسم های مختلف. ولی ایدئولوژی، جهان بینی و انسان شناسی میخواهد. باید نظر خودش را درباره انسان و جهان بگوید تا بعد بتواند در مکتب اجتماعی خودش آن نتیجه های ایده آل مقدس را بگیرد.
آمد در جهان بینی خدا را نفی کرد، در انسان روح را نفی کرد؛ انسان را به صورت یک ماشین اقتصادی معرفی کرد، بعد خواست یک ایده اجتماعی مقدس بسازد. نشد، چنین چیزی نمی شود؛ به انسان بگویند در عالم خدایی وجود ندارد، در تو هم هیچ شیء مقدسی وجود ندارد، اما تو متعهد و ملتزم باش که برای ایده های مقدس اجتماعی کار بکنی، متعهد باش آز و حرص نداشته باشی، ظلم نکنی و دلت به حال دیگران بسوزد.
بدیهی است این دو ضد یکدیگرند. آن تعلیمات اساسی فلسفی جهان بینی انسان شناسی بر ضد این ایده اجتماعی است. ژرژ پولیستر در کتابش می نویسد: ما اگر چه از نظر فلسفی ماتریالیست هستیم، از نظر اخلاقی ایده آلیست هستیم. مگر می شود انسان از نظر فلسفی ماتریالیست باشد از نظر اخلاقی ایده آلیست؟! با گفتن که درست نمی شود.
مدتی خودشان را سرگرم این کار را کردند. ولی مگر می شود چنین چیزی؟! همه این تلاشها برای این است که از ایمان فرار کنند. ابتدا گفتند: ایمان نه، علم. ولی علم به تنهایی کار نکرد. بعد گفتند: ایمان نه، فلسفه اجتماعی، مسلک مرام. ولی مرام بر اساس این جهان بینی ها عملا می بینیم شکست خورده چون هیچ جنبه انسانی ندارد.
پیروزی ها باز همان پیروزی های سیاسی و همان سازشکاری ها است؛ باز دعواها همه سر لحاف ملا نصرالدین است. قطب شرقی را ببین، قطب غربش را ببین، امپریالیسمش را ببین، سوسیالیسمش را ببین. آخر کار باز از همان جا سر درآورد که در گذشته سر درمی آوردند.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- فلسفه اخلاق- صفحه 243-242

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/21216