مفهوم تکامل از نظر مارکسیسم

اگر ما این طور بگوئیم که مکتب مارکسیسم معیار اخلاق را تکامل می داند جای ایراد است و درست هم هست که کدام مکتب اخلاقی است که -لااقل به عقیده خودش- معیار ضدتکاملی داشته باشد؟ هر مکتبی به عقیده خودش معیارهای اخلاقی اش معیارهای تکاملی است. پس چه خصوصیتی هست که این مکتب چنین ادعایی می کند؟ این سؤال البته بجاست و لذا باید در مقام توضیح بگوئیم: این مکتب، تکامل را با دید خاص می بیند، تکامل برای او مفهوم ندارد جز انقلابی که ناشی از تضادهای درونی جامعه است. مکتبهای دیگر قائل به اصلاحات تدریجی و تکامل تدریجی هستند. یک مکتب قائل است که من اگر به اندازه یک ذره هم به جامعه خدمت بکنم همان یک ذره آگاهی در راه تکامل است.
اگر من یک ذره هم کار اخلاقی بکنم، همان یک ذره در نهایت امر به سود تکامل است. مثلا یکوقت ما می خواهیم درخت به ثمر برسد، و یک وقت می خواهیم دیگر منفجر بشود. دو نوع کار است. اگر بخواهیم درخت به ثمر برسد یا جنین به دنیا بیاید، مراقبتهای جزئی نافع است. یک درخت را هر چه بیشتر مراقبت بکنیم که کرمی، آفتی، شته ای به آن نرسد، آب به موقع به آن برسد، نور به آن برسد، اگر احتیاج به کود دارد به آن برسد، زمینش اگر احتیاج به بیل زدن دارد بیل زده بشود (یعنی یک سلسله مراقبتهای تدریجی) میوه اش زودتر و بهتر به ثمر می رسد.
همچنین یک جنین که در رحم است، هر چه بیشتر مراقبت شود بهتر و سالمتر به دنیا می آید. اما یک وقت هست که ما می خواهیم دیگ منفجر بشود. اگر می خواهیم دیگ را منفجر بکنیم باید در آن یک مقدار آب بریزیم، تمام منافذ را ببندیم، بعد به آن حرارت بدهیم تا بخار بکند و بخار به تدریج فشار بیاورد تا یکمرتبه این دیگ منفجر بشود. اگر یک روزنه ای ولو کوچک در این دیگ باز کنیم مانع انفجار آن می شود. پس این خیلی فرق می کند که ما بخواهیم در یک چیزی به قول اینها دگرگونی کیفی و ماهیتی به وجود بیاوریم و نسبت به جامعه چنین دیدی داشته باشیم که بگوئیم: جامعه ماهیتی دارد که هیچ وقت به طور مسالمت آمیز از مرحله ای به مرحله دیگر گام برنداشته و برنمی دارد، همیشه باید آن را عمل سزارین بکنند، همیشه به یک شکل تند و انقلابی و انفجاری مرحله ای را پشت سر می گذارد و به مرحله دیگر می رسد! جبرا این طور است.
تکامل -آن هم تمام تکامل- در گرو همین است. (اینکه این ها زیربنا را چه می دانند فعلا در مسئله اخلاقی فرق نمی کند، چه آن را زیربنا بدانیم چه روبنا) اصلا تکامل جامعه جز از طریق انفجار آن رخ نمی دهد و انفجار جز از طریق تضاد و کشمکش که به اوج خودش برسد رخ نمی دهد و تضاد و کشمکش اگر بخواهد به اوج خودش برسد باید دو نوع کار در آن صورت بگیرد: یک نوع، خود مبارزه است و دیگر کارهایی که منجر به مبارزه می شود یعنی ایجاد ناراحتی ها، تبلیغها و حتی انجام عملیات که باید خشم مردم بیشتر شود تا انفجار در آینده رخ بدهد.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- فلسفه اخلاق- صفحه 261-259

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/21222