تفاوت صنع خداوند با صنع انسان

صنع خدا کلی است نه جزئی، ضروری است نه اتفاقی. ریشه دیگر اشتباهات در این زمینه، مقایسه صنع خدا با صنع انسان از این نظر است که پنداشته می شود ممکن است صنع الهی مانند صنع انسان، جزئی و اتفاقی باشد. انسان به حکم اینکه مخلوقی از مخلوقات و جزء نظام است و اراده اش بازیچه علل جزئی و اتفاقی است تصمیم می گیرد در زمان معین و مکان معین و البته تحت شرایط معین مثلا خانه ای بسازد، یک مقدار آجر و سیمان و آهن و خاک و گچ و آهک که هیچ پیوند طبیعی با یکدیگر ندارند گرد می آورد و با یک سلسله پیوندهای مصنوعی آنها را با یکدیگر به شکل خاص مربوط می کند و خانه می سازد. خداوند چطور؟ آیا صنع متقن الهی از نوع پیوند مصنوعی و عاریتی برقرار کردن میان چند امر بیگانه است؟
ایجاد پیوندهای مصنوعی و عاریتی، در خور مخلوقی مانند انسان است که اولا جزئی از نظام موجود و محکوم قوانین موجود آن است، و ثانیا در محدوده ای معین می خواهد از قوا و نیروها و خاصیتهای موجود اشیاء بهره گیری کند، و ثالثا اراده اش بازیچه علل جزئی است (مثلا حفاظت خود از گرما و سرما به وسیله خانه) و رابعا فاعلیتش در حد فاعلیت حرکت است نه فاعلیت ایجادی یعنی هیچ چیز را ایجاد نمی کند بلکه موجودات را از راه حرکت دادن و جا به جا کردن، به یکدیگر مربوط می کند، اما خداوند فاعل ایجادی است، آفریننده اشیاء با همه قوا و نیروها و خاصیتهاست و آن قوا و نیروها و خاصیتها بطور یکسان در همه موارد عمل می کنند. مثلا خدا آتش، آب، برق را می آفریند. اما انسان از آب و آتش و برق موجود، با برقرار کردن نوعی رابطه مصنوعی بهره گیری می کند. انسان این پیوند مصنوعی را طوری ترتیب می دهد که در یک لحظه و یک مورد که برایش مفید است از آن استفاده می کند (مثلا کلید برق را می زند) و در لحظه ای دیگر که برایش مفید نیست از آن استفاده نمی کند (مثلا برق را خاموش می کند) ولی خداوند، خالق و آفریننده این امور است با همه خاصیتها و اثرهاشان. لازمه وجود آتش این است که گرم کند یا بسوزاند. لازمه برق این است که روشنایی دهد یا حرکت ایجاد کند. خدا آتش یا برق را برای شخص خاص نیافریده و معنی ندارد آفریده باشد که مثلا کلبه او را گرم کند اما جامه اش را نسوزاند. خدا آتش را خلق کرده که خاصیتش احراق است. پس آتش را از نظر حکمت بالغه الهیه، در کلیتش در نظام هستی باید در نظر گرفت که وجودش در کل عالم مفید و لازم است یا زائد و مضر؟ نه در جزئیتش که خانه چه کسی را گرم کرد و در انبار چه کسی حریق به وجود آورد. به عبارت دیگر، علاوه بر اینکه باید غایات را، غایت فعل باری گرفت نه غایت ذات باری، باید بدانیم که غایات افعال باری، غایات کلیه است نه غایات جزئیه، و غایات ضروری است نه اتفاقی.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- عدل الهی- صفحه 221

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/21243