آثار تقوا (تلطیف احساسات)

تقوا و طهارت در ناحیه عواطف و احساسات هم تأثیر دارد، احساسات را رقیق تر و لطیف تر می کند. اینطور نیست که آدم باتقوا که خود را از پلیدیها و کارهای زشت و کثیف، از ریا و تملق، از بندگی و کاسه لیسی دور نگه داشته، ساحت ضمیر خود را پاک نگه داشته، عزت و مناعت و آزادمنشی خود را حفظ کرده، توجهش به معنا بوده، نه به ماده. یک همچو شخصی نوع احساساتش با احساسات یک آدم غرق در فحشاء و پلیدی و غرق در مادیات یکی نیست. مسلما احساسات او عالی تر و رقیق تر و لطیف تر است، تأثرات او در مقابل زیبائیهای معنوی بیشتر است، دنیا را طور دیگری و با زیبائی دیگری می بیند، آن جمال عقلی که در عالم وجود است بهتر حس می کند.
گاهی این مسئله طرح می شود که چرا دیگر شعرائی مثل سابق پیدا نمی شود؟ چرا دیگر آن لطف و رقت که مثلا در گفته های "سعدی" و "حافظ" هست امروز پیدا نمی شود؟ و حال آنکه همه چیز پیش رفته و ترقی کرده، علم جلو رفته و افکار ترقی نموده، دنیا از هر جهت پیش رفته. اگر به شعرای معاصر بر نخورد، عقیده شخصی من این است که علت این امر یک چیز است و آن اینکه علاوه بر ذوق طبیعی و قدرت خلاقه فکری، یک رقت و لطافت و حساسیت دیگر در ضمیر لازم است. این رقت و لطافت وقتی پیدا می شود که شخص توجه بیشتری به تقوا و معنویت داشته باشد، اسیر دیو خشم و شهوت نباشد، آزادگی و وارستگی داشته باشد.
اگر عده ای اصرار دارند که شاعران روشن ضمیر گذشته را هم مثل خودشان آلوده و پلید معرفی کنند و این معما را حل نشدنی جلوه دهند مطلب دیگری است. عقیده شخصی من این است که آدم پلید و آلوده هر اندازه قدرت هوش و ذکاوتش زیاد باشد از درک لطفهای معنوی و روحی عاجز است و نمی تواند آنطور معانی لطیف و رقیق که در سخنان بعضی دیده می شود ابداع کند. در اینجا دو مسئله پیش می آید: یکی تأثیر تقوا در نجات انسان از گرفتاریهای نوع اول که اراده و اختیار انسان در آن دخالتی ندارد و دیگر تأثیر تقوا در نجات از گرفتاریهای نوع دوم یعنی گرفتاریهای اخلاقی و اجتماعی که اراده انسان در آن دخالت دارد. اما در قسمت اول من الان نمی توانم اظهار نظر کنم که بیان "قرآن" شامل نجات از این نوع گرفتاریها هم هست یا نیست. البته هیچ مانعی نیست که یک همچو ناموسی در جهان باشد و یک نوع ضمانت الهی بوده باشد، نظیر استجابت دعا، ولی جمله ای هست در "نهج البلاغه" که می توان آن را به منزله تفسیر این مطلب تلقی کرد که منظور، نجات از گرفتاریهای نوع دوم است. در خطبه 183 می فرماید: «و اعلموا انه من یتق الله یجعل له مخرجا من الفتن، و نورا من الظلم؛ بدانید که هر که تقوای الهی داشته باشد خداوند برای او راه بیرون شدن از فتنه ها، و نوری به جای تاریکی قرار می دهد».
فتنه ها همان ابتلائات سوء و گرفتاریهای اخلاقی و اجتماعی است. گرفتاریهای نوع اول نادرالوجود است. عمده گرفتاریها و شدائد و مضایقی که برای انسان پیش می آید و زندگی را تلخ و شقاوت آلود می کند و هرگونه سعادت دنیوی و اخروی را از انسان سلب می کند، همین فتنه ها و ابتلائات سوء و گرفتاریهای اخلاقی و اجتماعی است. با توجه به اینکه منشأ بیشتر گرفتاریهای هر کسی خود او است و هر کسی خودش بالاترین دشمنان خودش است، «اعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک؛ دشمن ترین دشمنان تو نفس تو است که در پیش روی تو است یعنی در اندرون تو است»، هر کسی خودش سرنوشت خود را تعیین می کند و غالب رفتارهای هر کسی با خودش خصمانه است.
دشمن به دشمن آن نپسندد که بی خرد *** با نفس خود کند به مراد هوای خویش
اغلب گرفتاریهائی که برای ما پیش می آید از خارج نیامده، خودمان برای خودمان درست کرده ایم. من در زندگی خودم و همچنین در زندگی اشخاصی که تحت مطالعه من بوده اند تجربه کرده ام دیده ام همینطور است. با توجه به اینها خوب واضح می شود که سلاح تقوا چه اندازه مؤثر است در اینکه انسان را از فتنه ها دور نگه می دارد، به فرض اینکه در فتنه واقع شد تقوا او را نجات می دهد. "قرآن کریم" در سوره اعراف آیه 201 می فرماید: «ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون؛ مردمان باتقوا اگر هم احیانا خیالی از شیطان بر آنها بگذرد و جان آنها را لمس کند و روح آنها را تاریک نماید تذکر پیدا کرده و به یاد خدا می افتند و بصیرت خود را باز می یابند».
به همین دلیل که تقوا اثر اول یعنی روشن بینی و ازدیاد بصیرت را به دنبال خود دارد، اثر دوم یعنی نجات از مهالک و مضایق را دارد. گرفتاریها و شدائد در تاریکی پیدا می شود، تاریکی غبار معاصی و گناهان و هواها و هوسها. وقتی که نور تقوا پیدا شد راه از چاه تمیز داده می شود و انسان کمتر گرفتار می شود و اگر گرفتار شد در روشنی تقوا بهتر روزنه بیرون رفتن را پیدا می کند. گذشته از همه اینها تقوا و خود نگهداری سبب می شود که انسان نیروهای ذخیره وجود خود را در راههای لغو و لهو و حرام هدر ندهد، همیشه نیروی ذخیره داشته باشد. بدیهی است که آدم نیرومند و با اراده و با شخصیت بهتر تصمیم می گیرد و بهتر می تواند خود را نجات بدهد. همان طوری که نور و روشنائی داشتن، راهی و وسیله ای است برای نجات و رهائی، قوت و نیرو داشتن نیز به نوبه خود راه و وسیله ای است که خداوند متعال قرار داده است.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- ده گفتار- صفحه 57-56

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/21918