معنای فطرت از نظر ابن اثیر

یکی از کتب معتبری که در لغات حدیث نوشته شده است کتابی است به نام النهایة از ابن اثیر که تا حد زیادی معروف است و چون می خواهیم از مدارک معتبر شاهد آورده باشیم از این کتاب می آوریم، همچنان که در لغات قرآن کریم "مفردات" راغب کتاب بسیار نفیسی است. راغب لغات قرآن را خیلی خوب ریشه شکافی کرده است و ابن اثیر لغات حدیث را.
سه برادر هستند که هر سه برادر به نام ابن اثیر خوانده می شوند و هر سه از محققین علمای اسلام هستند. لقب یکی عزالدین و دیگری مجدالدین و سومی ضیاءالدین است. "کامل التواریخ" و "اسد الغابة" از عزالدین، و "جامع الاصول" که در حدیث است و همچنین "النهایة" که از کتاب های بسیار خوب و دقیق و در توضیح لغاتی است که در احادیث آمده از مجدالدین است.
ابن اثیر در النهایه به مناسبت، آن حدیث معروف را نقل می کند که: «کل مولود یولد علی الفطره...؛ هر مولودی بر فطرت اسلامی متولد می شود لکن پدران او (یعنی عوامل خارجی) او را منحرف می کنند.» یهودی یا نصرانی یا مجوسی اش می کنند، که درباره این حدیث بعد بحث می کنیم. چون این حدیث را نقل کرده، کلمه "فطرت" را معنی کرده است.


الفطر: الابتداء و الاختراع
"فطر" یعنی ابتدا و اختراع، یعنی خلقت ابتدایی. مقصود از خلقت ابتدایی که ابداع هم احیانا به آن می گویند خلقت غیر تقلیدی است. کار خدا فطر است، اختراع است ولی کار بشر معمولا تقلید است، حتی در اختراعی هم که بشر می کند عناصر تقلید وجود دارد، یعنی چه ؟
کارهای بشر تقلید از طبیعت است، یعنی قبلا طبیعتی وجود دارد و بشر آن را الگو قرار می دهد و بر اساس آن نقاشی می کند، صناعی می کند، مجسمه سازی می کند. بشر احیانا اختراع و ابتکار هم می کند و قدرت بر اختراع و ابتکار هم دارد، ولی مایه های اصلی اختراع و ابتکار بشر باز خود طبیعت است یعنی از طبیعت الگو می گیرد. (در معارف اسلامی در نهج البلاغه و غیر آن روی این قضیه زیاد تکیه شده است و قهرا همینطور هم است.)
اما خدا کار خودش را از یک صنع دیگری تقلید نکرده، چون هر چه هست صنع اوست و مقدم بر صنع او چیزی نیست. پس کلمه "فطر" مساوی با ابتدا و اختراع است، یعنی عملی که از روی چیز دیگری تقلید نشده است. بعد می گوید: «والفطره: الحالة منه کالجلسة و الرکبة؛ فطرت یعنی حالت خاص و نوع خاصی از آفرینش.» مثل لغت "جلسة" و "رکبة" که به معنی نوع خاصی نشستن و نوع خاصی ایستادن است.
«و المعنی انه یولد علی نوع من الجبلة و الطبع المتهیی لقبول الدین فلو ترک علیها لاستمر علی لزومها؛ یعنی انسان به نوعی از جبلت و سرشت و طبیعت آفریده شده است که برای پذیرش دین آمادگی دارد و اگر به حال خود و به حال طبیعی رها شود همان راه را انتخاب می کند مگر اینکه عوامل خارجی و قسری او را از راهش منحرف کرده باشد.»
بعد ابن اثیر می گوید در حدیث، لغت "فطرت" مکرر آمده است. مثلا در حدیثی از پیغمبر اکرم که ابن اثیر ابتدای حدیث را نیاورده آمده است: «علی غیر فطره محمد؛ علی غیر دین محمد.» یعنی در اینجا به جای کلمه "دین" خود کلمه "فطرت" آمده است.
همچنین از علی (ع) نقل می کند: «و جبار القلوب علی فطراتها؛ خدای متعال که دلها را آفریده است جبار دلها بر اساس فطرت های این دل هاست.» در اینجا "فطرت" جمع بسته شده است: فطرات (فطرتها). از اینجا ما یک نشانه پیدا می کنیم که آنچه که از نظر معارف اسلامی، فطری انسان است یک چیز نیست بلکه انسان فطریاتی دارد. همان گونه که ابن اثیر گفته است: علی فطراتها ای علی خلقها.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- فطرت- صفحه 22-20

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/22104