فطریات انسان از نظر معارف اسلامی

بحث فطرت انسان را اینگونه می شود، طرح نمود: یک سلسله مسائلی بوده و هست که امروز این مسائل را به نام انسانیت مطرح می کنند. هیچ مکتبی نیست که منکر یک سلسله ارزشهای انسانی به قول امروز باشد. انسان یک وقت دنبال منافع و سود می رود. این یک امر منطقی به نظر می رسد، چون انسان به حسب غریزه، ادامه حیات و بقاء را دوست دارد و به هر چه که به ادامه حیات او کمک کند قهرا علاقمند است، و منطقی و طبیعی است که انسان دنبال سود برود. یک چیزهای دیگری وجود دارد که با سود قابل انطباق نیست، یعنی مسأله، مسأله سود نیست، و با منطق سود جور در نمی آید. فرنگیها به غلط اسم این را valeur (ارزش) گذاشته اند. اصلا خود این اسم گذاری منشأ یک سلسله اشتباهات شده است. این چیزهایی که امروز آنها را ارزشهای انسانی می نامند چیست؟ آیا اینها ریشه ای در نهاد و سرشت انسان دارد؟ و اگر دارد آن چیست و برای چیست؟ چون این خودش خیلی مسأله مهمی است، زیرا اگر چیزی در نهاد انسان باشد آن چیز از مسائل و واقعیات دیگری حکایت می کند.
بدون شک تعلیمات اسلامی بر اساس قبول یک سلسله فطریات است، یعنی همه آن چیزهایی که امروز مسائل انسانی و ماوراء حیوانی نامیده می شوند و اسم آنها را (ارزشهای انسانی) می گذاریم، از نظر معارف اسلامی ریشه ای در نهاد و سرشت انسان دارد، که اصالت انسان و انسانیت واقعی انسان در گرو قبول فطریات است. این، حرف نادرستی است که ما برای انسان، فطریات قائل نشویم یعنی ریشه ای در نهاد انسان برای اینها قائل نشویم و دم از اومانیسم و اصالت انسان بزنیم. بحث درباره ارزشهای انسانی و معنای فطری بودن اینهاست و نتیجه ای که از اینها می گیریم، و بعد آن چیزهایی را که فطریات انسان است برمی شماریم که این ارزشها چیست، آنگاه باید ببینیم که از متون اسلامی چه دلیلی بر فطری بودن اینها می توانیم به دست بیاوریم؟ آیا ما از قرآن کریم و از متون اسلامی می توانیم دلیل بیاوریم که خیرهای اخلاقی هم یک سلسله اموری در سرشت انسان است؟
آیا از این آیه کریمه «و نفس و ماسویها* فالهمها فجورها و تقویها؛ قسم به نفس و آنچه که او را سامان داد* پس فجور و تقوا را به آن الهام کرد» (شمس/ 8-7) می توانیم برای یک سلسله فطریات در باب مسائل اخلاقی استفاده کنیم؟ یا از همان آیه «هل جزاء الاحسان الا الاحسان؛ آیا جزای نیکی جز نیکی است؟» (الرحمن/ 60) می توانیم استفاده کنیم؟ معمولا در جایی که قرآن سؤال می کند پاسخ را از فطرت مردم می خواهد، می خواهد بگوید چیزهایی است که اینها در نهاد مردم هست و هر کسی اینها را می داند.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- فطرت- صفحه 38-36

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/22140