تضاد دنیا و آخرت از نظر امام علی (ع)

مساله تضاد دنیا و آخرت و دشمنی آنها با یکدیگر و اینکه این دو مانند دو قطب مخالفند از قبیل مشرق و مغربند که نزدیکی با هر یک مساوی است با دوری از دیگری، همه مربوط به این مطلب است یعنی مربوط است به جهان دل و ضمیر انسان و دلبستگیها و عشقها و پرستشهای انسان. خداوند به انسان دو دل نداده است: «ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه؛ خداوند برای هیچ مردی در درونش دو دل ننهاده است» (احزاب/ 4).
با یک دل نمی توان بیش از یک معشوق برگزید. اینست که وقتی از علی (ع) درباره جامه اش که کهنه و مندرس بود سؤال کردند فرمود: «یخشع له القلب و تذل به النفس و یقتدی به المؤمنون؛ دل به این سبب نرم می گردد، و نفس به این وسیله رام می شود و مؤمنان به آن اقتدا می کنند»، یعنی کسانیکه جامه نو ندارند از پوشیدن جامه کهنه ناراحت نمی شوند و احساس حقارت نمی کنند زیرا می بینند پیشوای شان جامه ای بهتر از جامه آنها نپوشیده است. آنگاه اضافه فرمود که همانا دنیا و آخرت دو دشمن مشخص و دو راه مختلفند هر کس دنیا را دوست بدارد و رشته تسلط دنیا را به گردن خود بیندازد طبعا آخرت را و آنچه مربوط به آخرت است دشمن می دارد. دنیا و آخرت به منزله مشرق و مغربند که نزدیکی به هر یک از اینها عین دوری از دیگری است این دو در حکم دو هوو می باشند (نهج البلاغه، حکمت 103).
علی (ع) در یکی از نامه هایش می نویسد: «و ایم الله یمینا استثنی فیها بمشیه الله لاروضن نفسی ریاضه تهش معها الی القرص اذا قدرت علیه مطعوما و تقنع بالملح مادوما و لادعن مقلتی کعین ماء نضب معینها مستفرغه دموعها ا تمتلی السائمه من رعیها فتبرک. .. و یاکل علی من زاده فیهجع؟! قرت اذا عینه، اذا اقتدی بعد السنین المتطاوله بالبهیمه الهامله و السائمه المرعیه؛ و سوگند به خدا -سوگندی که خواست خدا را در آن استثنا می کنم- هر آینه نفسم را ریاضتی دهم که اگر برای خوراک به قرص نانی دست یابد شاد شود، و برای نانخورش به نمک قناعت ورزد، و کاسه چشمم را (از شدت گریه) به سان چشمه آبی سازم که آب روانش ته کشیده، و سرشکش خشک شده باشد. آیا سزاوار است که حیوان چرنده شکم از چرا سیر کند و بر پهلو بخسبد، و حیوان در آغل بسته از خوردن علف سیر شود و بر زمین پهن شود، و علی هم از توشه اش بخورد و بر زمین دراز کشد؟! پس چشمش روشن باد که پس از سال های دراز، تازه از رفتار چهارپایان رها شده و چرندگان علفخوار درس گرفته است»،
آنگاه می فرماید: «طوبی لنفس ادت الی ربها فرضها و عرکت بجنبها بؤسها و هجرت فی اللیل غمضها حتی اذا غلب الکری علیها افترشت ارضها و توسدت کفها فی معشر اسهر عیونهم خوف معادهم و تجافت عن مضاجعهم جنوبهم و همهمت بذکر ربهم شفاههم و تقشعت بطول استغفارهم ذنوبهم اولئک حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون؛ خوشا به حال کسی که وظیفه واجبش را نسبت به پروردگارش بگزارد، و سختی ها را به جان بخرد و شب هنگام، خواب از دیده دور سازد تا همین که چرت بر چشمانش چیره شد زمین را بستر و کف دست را بالش کند؛ در میان گروهی که ترس از معادشان خواب را از دیدگانشان ربوده، و پهلوهاشان از بسترهاشان تهی شده، و لب هاشان به ذکر پروردگارشان مترنم گشته، و گناهانشان به استغفارهای فراوانشان زدوده شده است، آنان حزب خدایند، آگاه باش که حزب خدا رستگارند» (نهج البلاغه، نامه 45).


منابع :

  1. مرتضی مطهری- سیری در نهج البلاغه- صفحه 246-244

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/22316