عبدالله ابن حسن مثنی (عبدالله محض)

عبدالله بن حسن مثنی (عبدالله محض) نوه پسری امام حسن مجتبی و نوه دختری امام حسین (ع). پدرش حسن مثنی فرزند امام حسن مجتبی و مادرش فاطمه، دختر امام حسین است او از تابعان و شبیه به پیامبر اکرم بود و در سال 70 هـ.ق متولد شد. کنیه او ابومحمد و عبدالله محض (خالص) بود و این شهرت از آن جهت بود که هم از طرف مادر به امیرالمومنین علی (ع) و حضرت زهرا متصل می شد و هم از طرف پدر و لذا خالص بود بنابراین یک علوی محض و یک فاطمی محض بود.
عبدالله از عباد شریف و بزرگوار و دارای جلالت و منزلت بود، و در زمان امام صادق (ع) زندگی می کرد. اگر چه بعضی مخاطبات او با حضرت صادق (ع)، سوء رای او معلوم است ولی اخبار زیادی در مدح اوست و امام صادق او را به "عبد صالح" تعبیر کرده و در حق او به سعادت دعا کرده است و تزیت نامه ای برای عبدالله و سایر اهل بیتش فرستاد. او از راویان حدیث است که از پدرش، از مادرش و از امام صادق، نقل حدیث کرده. عبدالله شش پسر داشت که دو تن از آنان محمد (به نفس زکیه مشهور است) و ابراهیم، که این دو در زمان منصور خلیفه عباسی قیام کردند و کشته شدند.
عبدالله محض، در دوران خلافت سفاح، اولین خلیفه عباسی زندگی می کرد و سفاح به او احترام زیادی می گذاشت و با او رفتار خوبی داشت، ولی بعد از او، در دوران منصور دوانیقی (خلیفه بعدی) عبدالله در فشار زیادی بود. پسرانش محمد بن عبدالله و ابراهیم بن عبدالله از ترس منصور، خود را مخفی کرده بودند. منصور هم، هرچه از مخفیگاه آن دو از عبدالله سئوال می کرد، او حرفی نزد و هرگز جای آنها را به منصور نشان نداد، منصور هم او را در فشار و سختی زیادی قرار داد و از طرفی چون عبدالله، رهبری سیاسی سادات حسنی به قصد براندازی حکومت عباسیان را به عهده داشت از این رو، منصور دستور داد که او را در «دار مروان مدینه» زندانی کردند و به دنبال او یعنی "عبدالله محض" افراد دیگری از آل علی بن ابیطالب و سادات حسنی را دستگیر و زندانی کردند. سه سال در مدینه، در سخت ترین روزها و شکنجه ها بود تا زمانی که پسرانش به او خبر دادند که اگر می خواهی رها شوی، ما از مخفی گاه خود بیرون می آئیم ولی عبدالله به آنها گفت: اگر چنین کنید هم شما و هم پدرتان کشته می شود، پس صبر کنید و در جای خود مخفی باشید تا خدا گشایشی برساند.
در سال 144 هـ.ق، منصور به حج رفت، در برگشت به مدینه نرفت و به ربذه رفت. عبدالله آل علی بن ابیطالب را خواست تا به نزدش بردند. آنقدر آنها را در فشار روحی و جسمی گذاشت و سپس بعضی از آنها را کشت و بعضی دیگر از جمله "عبدالله محض" را به زندان هاشمیه در کوفه منتقل کرد. سخت ترین دوران عبدالله در زندان سپری می شد، در حالی که آنقدر تاریکی و ظلمت و شکنجه بود که اوقات نماز را تشخیص نمی دادند، از این رو قرآن را 5 قسمت کرده بودند، و به نوبت در هر شبانه روز، یک ختم قرآن می کردند، حال آنها در زندان بدینگونه بود تا به تدریج بعضی ها مردند و بعضی کشته شدند و عبدالله با چند نفر دیگر از سادات و علویان از اهل بیت خود زنده بود تا زمانی که محمد و ابراهیم (پسران او) قیام بر منصور کردند ولی شکست خوردند و منصور سرهای آنها را برای پدر (عبدالله محض) فرستاد. بعد از این واقعه هولناک، عبدالله آنقدر در زندان بود تا در روز عید قربان سال 145 ق بنا به نقل اکثر روایات به دستور منصور، در سن 75 سالگی کشته شد. قبر او در قادسیه و زیارتگاه عموم مردم است.


منابع :

  1. شیخ مفید- الارشاد

  2. حاج شیخ عباس قمی- منتهی الامال و سفینة البحار

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/22331