عاقبت اکثریت مردم در آخرت

مطلبی هست از بوعلی سینا راجع به آیات 7 تا 14 سوره واقعه و راجع به اینکه آیا مجموعا اهل سعادت بیشترند یا اهل شقاوت؟ بعضی می گویند مجموعا اهل شقاوت بیشترند یعنی آنهایی که عاقبت کارشان عذاب است بیشترند از آنهایی که عاقبت کارشان نعیم است. اینجا یک ایراد و یک شبهه وارد شده است که چگونه می تواند چنین باشد که مال کار اکثریت مردم بر شقاوت باشد و مال کار اقلیت بر سعادت؟
فلاسفه این مسئله را به شکل خاصی تقریر کرده اند. بوعلی سینا در اینجا یک حرف خیلی خوب و شیرین و زیبایی دارد که بعد ملاصدرا و دیگران همان حرف او را نقل کرده اند و چیزهایی هم به آن اضافه کرده اند. خلاصه حرفش این است: مقصود ما از اهل شقاوت و اهل عذاب چه کسانی هستند؟ اگر مقصود همه مردمی باشد که به نوعی عذاب می کشند ولو در برزخ، و بعد در قیامت پاک می شوند یا قبل از تمام شدن حساب، یا حتی به جهنم می روند ولی بعد آزاد و خلاص می شوند، (به عبارت دیگر) اگر مقصود از اهل نعیم کسانی است که به هیچ وجه هیچ عذابی نمی کشند، از همان لحظه ای که از این دنیا می روند غرق در نعیم اند الی الابد، و اهل عذاب یعنی کسانی که به نوعی و لو در وقت مردن، و لو در عالم برزخ عذاب می کشند، می شود گفت اکثریت مردم اهل عذابند یعنی به نوعی رنج را خواهند چشید.
ولی این حساب درست نیست، عاقبت را باید سنجید. اگر ما عاقبت را بخواهیم بسنجیم اکثریت مردم در نهایت امر اهل نجات هستند منتها گروهی از اول اهل نجاتند، گروهی عذاب مختصری می کشند. ممکن است که همان قبض روحشان پاک کننده شان بشود و بعد از قبض روح کارشان صاف است، عده ای ممکن است در همان ابتدای عالم برزخ کارشان حل شود، عده ای ممکن است در تمام عالم بزرخ گرفتاری داشته باشند بعد کارشان حل شود، عده ای ممکن است در قیامت گرفتاری داشته باشند بعد کارشان حل شود -چون خود قرآن کریم سخن از معذب هایی که در نهایت امر نجات پیدا می کنند آورده است- و آنهایی که خیلی گرفتار هستند «لابثین فیها احقابا؛ روزگارانی دراز در آن بمانند» (نبأ/ 23) ولی بعد از احقاب نجات پیدا می کنند. حتی کسانی که استحقاق عذاب مخلد دارند زیاد هستند ولی مغفرت الهی شامل حال افراد می شود و شاید آنهایی که در عذاب مخلد باقی می مانند خیلی قلیل باشند.
بوعلی حرفش این است که سعادت اخروی و معنوی یا به عبارت دیگر سلامت روحی و معنوی درست مانند سلامت جسم و مانند زیبایی جسم است. می گوید همان طور که در میان مردم زیبای زیبا کم است. زشت زشت هم که نفرت آور باشد کم است. اکثریت مردم متوسط میان زشت و زیبا هستند یعنی نه زیبای مطلق اند نه زشت مطلقا. (همین طور در میان مردم افرادی که از نظر روحی و معنوی زیبای زیبا یا زشت زشت باشند کم اند، اکثریت مردم در حد متوسط هستند)، و چون طبیب است مثال به سلامت می زند، می گوید در میان مردم از نظر جسم، سالم سالم که اگر یک طبیب به اصطلاح امروز بیاید ''چکاپ'' کند تمام جهازات بدنی اش را سالم تشخیص بدهد، جهاز باصره اش، جهاز سامعه اش، جهاز هاضمه اش، قلبش، کبدش، اعصابش همه سالم سالم باشد، اینها یک اقلیتی هستند در میان مردم، مریض مریض هم در اقلیت است. اکثریت مردم متوسط ها هستند که سالم اند، ولی می بینید یک ناراحتی هم مثلا در کبد یا روده یا اعصاب دارد. اکثریت مردم حالت متوسط میان دو طرف را دارند. آنگاه او می گوید در قرآن که سخن از ''سابقون'' آمده است -که مقربین اند- آنها کسانی هستند که از نظر روحی و معنوی و کمال نفسانی در حد سلامت سلامت اند یعنی هیچ نقصی، عیبی در وجودشان نیست. آنها انسان های کاملند. البته اینها کمند و نسبت به مردم دیگر زیاد نیستند. عده دیگر افرادی هستند که ناسالم ناسالم اند، دیگر امیدی به سلامت و بهبودشان حتی شمول مغفرت درباره شان نیست، آنقدر غرق در گناه هستند که دیگر مغفرت الهی نمی تواند شامل حالشان شود، هیچ نقطه سفیدی در وجودشان باقی نمانده، راهی و روزنی در وجودشان باقی نمانده که رحمت الهی شاملش شود. می گوید اینها همان اصحاب المشئمه و اصحاب الشمال اند، اینها هم کم اند اکثریت مردم را اصحاب المیمنه یا به تعبیر قرآن ''مقتصدها'' تشکیل می دهند، اینهایی که سالم اند اما سالم نسبی نه سالم کامل.


منابع :

  1. مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد 6- صفحه 97-99

https://tahoor.com/fa/Article/PrintView/22605